دوشنبه, ۱۴ آبان, ۱۴۰۳ / 4 November, 2024
مجله ویستا


سخنرانی‌ درباره ‌تئاتر دراماتیک‌


سخنرانی‌ لوئیجی‌ پیراندلو در گردهمایی‌ بنیاد وُلتا درباره‌ تئاتر دراماتیک‌
این‌ سخنرانی‌ به‌ مناسبت‌ افتتاح‌ چهارمین‌ گردهمایی‌ بنیاد الکساندر وُلتا توسط‌ لوییجی‌ پیراندلو که‌ ریاست‌ این‌ دوره‌ (رم‌ ۱۴ - ۸ اکتبر ۱۹۳۵) را عهده‌دار بود، ایراد شده‌ است. متن‌ سخنرانی‌ وی، بخشی‌ از آرشیو این‌ گردهمائی‌ست‌ که‌ در سال‌ ۱۹۳۵ از سوی‌ آکادمی‌ سلطنتی‌ ایتالیا به‌ چاپ‌ رسیده‌ است.
‌سروران‌ گرامی، خانمها و آقایان‌
همکارانم، از حسن‌ ظن‌ خود، مرا به‌ ریاست‌ این‌ دوره‌ از گردهمائی‌وُلتا که‌ اختصاص‌ به‌ تئاتر یافته‌ است، انتخاب‌ کرده‌اند و افتخار دارم‌ هم‌ از سوی‌ ایشان‌ و هم‌ از سوی‌ خودم‌ محترمانه‌ترین‌ و صمیمانه‌ترین‌ درودها را به‌ حضورتان‌ تقدیم‌ کنم.
رم‌ شهری‌ است‌ که‌ ویژگی‌ روح‌ ماندگار آن، استقبال‌ از تمامی‌ جلوه‌های‌ زندگی‌ و یکی‌ شدن‌ با آنهاست‌ و آکادمی‌ سلطنتی‌ ایتالیا بسیار خوشوقت‌ است‌ که‌ میهمانان‌ این‌ گردهمائی‌ که‌ از ملیتهای‌ مختلف‌ در چنین‌ شهری‌ حضور یافته‌اند، از برجسته‌ترین‌ دوستداران‌ تئاتر می‌باشند: بازیگران، کارگردانان، منتقدین‌ و محققین‌ تئاتر.
بخاطر قبول‌ دعوت‌ ما و همکاری‌ در موضوعات‌ پیشنهادی‌ گردهمائی، بخاطر کارهای‌ دقیقی‌ که‌ بسیاری‌ از شما با استفاده‌ از گزارشات‌ و اطلاعات‌ خود آماده‌ و ارائه‌ کرده‌اید، بخاطر حضورتان‌ در جلسات‌ گردهمائی‌ و عنوان‌ و ارائه‌ مطالب‌ دیگری‌ که‌ نشأت‌ گرفته‌ از نبوغ، ذکاوت، عقاید و تجربیات‌ شما می‌باشد، گرمترین‌ سپاس‌ خود را تقدیم‌ می‌کنم.
تعداد کنگره‌های‌ بین‌المللی‌ که‌ با موضوع‌ تئاتر دراماتیک‌ برگزار می‌شوند، بسیار زیاد و شاید هم‌ بیش‌ از اندازه‌اند؛ این‌ امر حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ یا همواره‌ دستاوردهای‌ حاصله‌ از برگزاری‌ این‌ کنگره‌ها بسیار ناچیز بوده، یا مستلزم‌ هماهنگی‌های‌ متقابلی، جهت‌ بکارگیری‌ تمهیدات‌ لازم، همیاری، همکاری‌ و یافتن‌ راه‌ علاجی‌ بوده‌ است؛ و سرانجام‌ اینکه‌ تئاتر دراماتیک‌ همه‌ جا تقریباً‌ بعنوان‌ بیماری‌ تلقی‌ شده‌ که‌ باید با مشورتهای‌ مداوم، مورد مراقبت‌ و حمایت‌ قرار گیرد. اما این‌ نکته‌ را نیز از قلم‌ نیاندازیم: پزشکانی‌ که‌ بخاطر مشورت‌ در مورد این‌ بیمار گردهم‌ می‌آیند، هدفشان‌ از گردهمائی‌ تأکید بر ادامه‌ی‌ حیات‌ بیمار است‌ و نه‌ مرگ‌ او، زیرا همه‌ بر این‌ یقین‌اند که‌ بیمار نخواهد مرد.
مرگ‌ در انتظار تئاتر نخواهد بود.
به‌ خود زندگی‌ می‌ماند که‌ ما بازیگران‌ آنیم؛ اگر سالنهای‌ تئاتر را خراب‌ و یا به‌ حال‌ خود رهایشان‌ کنیم؛ تئاتر، این‌ هنر نابودنشدنی، به‌ حیات‌ خود ادامه‌ خواهد داد و همواره‌ طبیعت‌ هر چیزی؛ خود، صحنه‌ی‌ نمایشی‌ خواهد شد.
صحبت‌ از مرگ‌ تئاتر، در عصری‌ که‌ ما در آن‌ زندگی‌ می‌کنیم، در این‌ عصر پر از تضاد، به‌ راستی‌ معنایی‌ ندارد. این‌ دوران، غنی‌ از موضوعات‌ نمایشی‌ست. هیجانات‌ و حوادثی‌ رخ‌ می‌دهند که‌ کل‌ حیات‌ ملتها را به‌ جنب‌ و جوش‌ می‌آورند، این‌ هجوم‌ ناگهانی‌ وقایع، بی‌ثباتی‌ موقعیتها و نیاز روزافزونی‌ که‌ همهٔ‌ ما، در میانهٔ‌ امواج‌ پرتلاطم‌ تردیدها تا رسیدن‌ به‌ یقینی‌ تازه‌ حس‌ می‌کنیم، همه‌ و همه‌ دستمایه‌های‌ صحنه‌ تئاتر می‌شوند.
درست‌ است‌ که‌ زندگی‌ را یا باید زیست‌ و یا بر صفحه‌ کاغذ آورد و نمی‌توان‌ هم‌ زندگی‌ کرد و همزمان، یعنی‌ در کشاکش‌ اعمال‌ و رفتار، خود را در شرایطی‌ که‌ هنر آن‌ را می‌طلبد، قرار داد: بدین‌ معنی‌ این‌ که‌ لحظه‌ای‌ را آغاز کنیم‌ و آنرا پشت‌ سر گذاریم‌ تا بتوانیم‌ به‌ عمق‌ آن‌ فرو رویم‌ و به‌ آن‌ حسی‌ فراگیر و ارزشی‌ ابدی‌ بخشیم، کاری‌ست‌ دشوار. البته‌ این‌ کار اگر شدنی‌ هم‌ باشد، بدان‌ معنی‌ست‌ که‌ درامهای‌ زندگی‌ ما، به‌ تئاتر امروز تعلق‌ نمی‌گیرند و دستمایه‌های‌ تئاتر فردا می‌شوند. آری، هنر می‌تواند بر زندگی‌ پیشی‌ جوید، آنرا پیشگوئی‌ کند؛ ولی‌ سبک‌ سنگین‌ کردن‌ امروز و لحظات‌ آن‌ و به‌ معرض‌ نمایش‌ گذاشتنش، به‌ ندرت‌ و با دشواری‌ بسیار می‌تواند همین‌ امروز انجام‌ پذیرد؛ حال‌ آنکه‌ فردا، انجامش‌ آسانتر خواهد بود. بی‌شک، همه‌ چیز می‌تواند دستمایه‌ هنر باشد. هنرمند ناگزیر است‌ زندگی‌ عصر خود را در آثارش‌ منعکس‌ کند، چرا که‌ او خود حاصل‌ تمدن‌ و معنویات‌ زمان‌ خویش‌ است. ولی‌ اگر این‌ انعکاس‌ به‌ خودی‌ خود صورت‌ نگیرد و با برنامه‌ریزی‌ و میل‌ و خواسته‌ی‌ هنرمند انجام‌ شود، اگرچه‌ اهدافی‌ اصیل‌ هم‌ در پس‌ آن‌ نهفته‌ باشد اما از آنجا که‌ این‌ اهداف‌ با هنر بیگانه‌اند، اثر وی‌ دیگر هنری‌ تلقی‌ نخواهد شد و رنگ‌ سیاست‌ به‌ خود خواهد گرفت. البته‌ این‌ بدان‌ معنا نیست‌ که‌ هنر نمی‌تواند ابزار حرکت‌ اصیل‌ سیاسی‌ یا مدنی‌ گردد، چیزی‌ که‌ بارها اتفاق‌ افتاده‌ است؛ یعنی‌ هنر جایگاه‌ واقعی‌ خود را فراموش‌ می‌کند تا بتواند در تاریخ‌ مدنی‌ نه‌ بعنوان‌ اثری‌ هنری‌ بلکه‌ بعنوان‌ سندی‌ تاریخی‌ بر جای‌ بماند. ...
منبع : سمر قند