پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ایمن در وادی ایمان


ایمن در وادی ایمان
روایت ایمان گرایی از رابطه میان ایمان و عقل دارای پیشینه ای بلند است. به نحوی كه پولس حواری نوشت: «با خبر شوید كه كسی شما را به مكر باطل و فلسفه نرباید» . ترتولیان از مسیحیان صدر اول می پرسد «آتن را با اورشلیم چه كار» مقصود وی ازآتن فلسفه یونان و ازاورشلیم كلیسای مسیحی بود. بنابراین روایت ازرابطه میان ایمان و عقل، ایمان نه فقط بر عقل برتری دارد، بلكه مخالف و متعارض آن است. ایمان گرایی دیدگاهی است كه نظام های اعتقادات دینی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمی داند، از قائلان به این قول می توان از سورن كی یركگارد نام برد كه مقاله حاضر سعی در معرفی موضع وی در قبال عقل و ایمان را دارد.
فلسفه كی یركگارد را می توان این گونه توصیف كرد: «پیرامون آنچه ایمان به شمار می آید» . به بیان دیگر مسأله اساسی او این است كه چگونه می توان یك مسیحی حقیقی بود ؟ آیا آدمی با گذشت هزاران سال هنوز می تواند پیرو حقیقی حضرت مسیح باشد؟ پاسخ كی یركگارد به این پرسش مثبت است. او معتقد است نه با عقل و استدلال صرف، بلكه تنها با زیستن در وادی امن ایمان است كه می توان یك مسیحی حقیقی شد، اما ایمانی كه همواره محال و پارادوكس را همراه خود دارد. روشن شدن این مطلب مستلزم بیان مراحل مختلف زندگی حیات بشر از دیدگاه اوست. كی یركگارد معتقد است كه سراسر حیات بشری به سه مرحله تقسیم می شود. مرحله استحسانی، مرحله اخلاقی و مرحله دینی. این مراحل مبین ساحت وجودی انسان است. این سه مرحله تقرر وجودی (اگزیستانس) انسان را تشكیل می دهند.
اصطلاح «اگزیستانس» ، آنگونه كه كی یركگارد به كار می برد، یك مقوله ویژه انسان است و برای مثال در مورد سنگ به كار نمی رود. كی یركگارد برای روشن كردن مفهوم خویش ازاگزیستانس این تمثیل را می آورد: كسی در یك گاری نشسته است و عنان اسب را به دست دارد، اما اسب به راهی می رود كه با آن آشناست بی آنكه راننده هیچ كوششی كند و چه بسا در خواب باشد، اما كسی دیگر اسب خود را با جدیت راهبری می كند. به یك معنا می توان گفت كه هر دو راننده اند، امّا به معنای دیگر تنها شخص دوم را می توان راننده نامید. همان گونه كسی را كه با خیال در حركت است و خود را در هر كسی بی نام و نشان فرو برده است می توان گفت كه به یك معنا هستی دارد، هر چند به معنایی دیگر نمی توان گفت كه از هستی برخوردار است؛ زیرا كه وی آن فرد هستی داری نیست كه استوار برای هدفی می كوشد، چنین كسی پیوسته در حال حیرورت است و دائم در كار ساختن خویش. اصطلاح اگزیستانس نزد كی یركگارد كمابیش به همان معنای هستی داری اصیل نزد برخی فیلسوفان اگزیستانسیالیست جدید است.
اگزیستانس در مورد هر یك از سه مرحله مختلف حیات بشری به كار می رود، هرچند كه در معنای حقیقی آن تنها به مرحله دینی قابل اطلاق است.
نخستین مرحله، «استحسانی» نامیده شده است و ویژگی آن پراكندن خویش در ساحت حس است. برای چنین انسانی مقصود از حیات، لذت بردن و خوش زیستن است. بر چنین انسانی انگیزه های درونی و شور، فرمانرواست، اما نه آنكه چنین انسانی تنها در گرو هواهای نفسانی خویش باشد، برای چنین انسانی پیوستگی زمان معنایی ندارد زیرا در نظر او زمان چیزی جز توالی آنات نیست. حادثه ای در جهان یافت نمی شود كه اندیشه او را آشفته سازد و چیزی را شایسته تامل و تدقیق نمی یابد. تنها چیزی كه برای او عمیق می نماید لذت است. نمونه چنین انسانی شاعری است كه جهان را دگرسان می كند و به عالم خیال و احساس فرو می برد. در كار نبودن معیارهای اخلاقی ثابت كلی و ایمان خاص دینی و نیز شوق كامجوئی از تمامی تجربه های عاطفی و حسی، ویژگی اساسی چنین انسانی است. البته انسان استحسانی می تواند میان انواع تجربه های عاطفی و حسی فرق بگذارد، اما اصل راهنمای این فرق گذاری هم حسّانی است، نه پیروی از قانون كلی اخلاقی كه حكم عقل غیر شخصی شمرده شود. انسان حسی از هر چه كه میدان گزینشش را محدود سازد بیزار است و هرگز هیچ شكلی به زندگانی خود نمی دهد یا به عبارت دیگر شكل زندگانی او همین بی شكلی است، یعنی پراكندن خود در ساحت حس. دنبال كردن لذت، زوال آن را به دنبال دارد، اشتیاق به لذت مستلزم بیزاری و دلزدگی نسبت به آن است، چنین حالتی نوعی بی تفاوتی را درپی دارد. چنین شخصی خود را در حیطه بی اختیاری رها كرده است و چنین سیری گریزناپذیر است. چنین انسانی بزودی گرفتار نومیدی می شود، این نومیدی موجب پیدایش تغییرمیمونی می شود كه عروج به مرحله بالاتر كه همان مرحله اخلاقی است را فراهم می كند.
انسان استحسانی به ناگاه آگاه می شود كه در جای محكمی قرار ندارد. هیچ درمانی و هیچ نجاتی در كار نیست، پس با دو گزینه روبه رو است: یا می باید ناامیدانه در ساحت حسّانی بماند یا می باید با گزینش و با در گرو نهادن خویش به مرحله بالاتر عروج كند، اینجا مسئله گزینش درمیان است یا این یا آن.
مرحله دوم اخلاقی است، در این مرحله انسان به معیارهای اخلاقی و تكلیف های اخلاقی گردن می نهد كه ندای عقل كل است و بدینسان به زندگانی خود شكل می دهد. به بیان دیگر ویژگی اساسی مرحله اخلاقی دستیابی به خوشبختی نیست، زیرا كه سعادت تنها منحصر به امر نامتناهی است و تنها در رابطه با آن معنا می یابد. مرحله اخلاقی به ما می آموزد كه چگونه در عین بدبختی می توان خوشبخت بود. چنین آدمی از امیال نفسانی و جاذبه های تن به در آمده است. اگر «دون ژوان» نمونه اعلای مرحله استحسانی است سقراط خداوندگار این مرحله است. مرحله اخلاقی، عالم تكلیف و مقررات محسوب می شود. سقراط چنان بود كه حتی می خواست جان خود را در راه قانون نانوشته طبیعی نثار كند، با این وجود آگاهی اخلاقی از گناه بی خبر است، انسان اخلاقی هرچند به ناتوانی انسان اذعان دارد، اما گمان می برد كه با نیروی اراده و در پرتو تفكر روشن می توان بر این ناتوانی ها فایق شد و تا زمانی كه چنین موقفی را باور دارد به خودبسندگی اخلاقی انسان معتقد است. سرانجام كشش عمیق انسان به مطلق او را از مرحله اخلاقی به مرحله دینی وارد می سازد. این زندگی گذران و خاكی جز در پرتو جاودانگی و جلال خداوند معنا نمی یابد. در اینجاست كه سعادت شخصی فرد همراه با امید به بی كرانگی و ابدیت مطرح می شود. فرد اخلاقی تقریباً در برهه ای طولانی از زمان زیست می كند. فرد استحسانی دم غنیمت شمر است، اما شخص دینی نظاره گر ابدیت و جاودانگی است. در این مرحله انسان پركاهی است در مصاف تندباد، كه نمی داند كجا خواهد افتاد. هدف او قربانی كردن خویشتن برای خداوند است، شوندگی وی كوششی است پیوسته به سوی خدا. زندگی اخلاقی در صحنه اجتماع همراه با موفقیت است، اما زندگی دینی قرین با درد و رنج است. شناخت فرد دینی از خداوند به گونه متعارف صورت نمی گیرد آنگونه كه فرد اخلاقی شناختش از خدا به واسطه دركش از قانون اخلاقی است، بلكه در یك رها شدن یا به عبارت بهتر در یك جهش (leap) به شناخت خداوند نائل می شود. شناخت خداوند بیرون از دسترس فلسفه نظری است بلكه باید با گزینش و در گرو نهادن خویشتن خویش به فهمی از او رسید. در این عرصه جای چندانی برای عقل باز نمی ماند و تكیه بر نقش خواست و اراده است. ایمان در نظر وی یك جهش است یعنی خطر كردن و سرسپردن به یك بی یقینی عینی. خداوند مطلق برین است، شیئی نیست كه وجودش را بتوان اثبات كرد. ایمان محض مخصوص خداوند است كه فراسوی قوانین اخلاقی و امور مطلق است در این مرحله انسان فراسوی اخلاق كلی، با یك امر متناقض (پارادوكسیكال) مواجه می شود. نمونه اعلای مرحله سوم برای كی یركگارد حضرت ابراهیم(ع) است. او باید فرزندش را بنا به دستور خداوند ذبح كند از طرف دیگر احساسات و عواطف پدری دائماً با وی در حال ستیز است. حضرت ابراهیم(ع) فرزندش را كه تنهاترین ثمره عمرش است را باید در راه وفاداری نسبت به خدا به قربانگاه ببرد. او میان قانون كلی اخلاقی (قتل نفس) و دستور خدا تناقضی می بیند، اما سرانجام به مقام تسلیم و رضای مطلق الهی نائل می شود. حضرت ابراهیم(ع) با قربانی كردن خواسته ها و علایقش به ایمان حقیقی عروج می كند. حضرت ابراهیم(ع)، پدر ایمان، معتقد است كه برای خداوند هر ناممكنی ممكن است. كی یركگارد تاكید می كند هیچ فرد اخلاقی به دستور خداوند عمل نخواهد كرد زیرا پیرو اصول اخلاقی است كه تخطی از آن را جرم می شناسد. اما ابراهیم(ع) فرزندش را یا همان نفس خویش را قربانی می كند، هرچند از منظر یك فرد اخلاقی چنین كاری حرام باشد. میعادگاه ابراهیم(ع) قربانگاه فرزندش است كه وقوع یك معجزه در بطن خود نهفته دارد. ابراهیم(ع) یك بار ممكن شدن یك ناممكن را مشاهده كرده است: در سالخوردگی و با داشتن زنی عقیم صاحب فرزند شده است. او معتقد است كه در این مرحله دوباره با چنین حادثه ای روبه رو خواهد شد یعنی خداوند فرزندش را از او نخواهد گرفت. تمامی اعتقاد او را می توان در كلمه محال (absurd) خلاصه كرد: آنچه برای بشر محال است برای خداوند چنین نیست. آنچه ابراهیم(ع) به آن معتقد است خلاف منطق و عقل نظری است، اما همین امر نامعقول خود دارای منطقی است كه با هیچ عقل نظری قابل توجیه نیست. او با اتكا به محال ایمان می ورزد، او بی هیچ محاسبه و پیش بینی به قربانگاه رفت. اما به واسطه ایمان معتقد بود كه خداوند فرزندش را از او نخواهد گرفت، بنابراین ایمان مستلزم حركتی دوگانه است كه كی یركگارد به آن «دیالكتیك ایمان» می گوید. بیان اخلاقی كار ابراهیم(ع) این است كه او می خواست فرزندش را به قتل برساند ولی بیان مذهبی این است كه می خواست فرزندش را قربانی كند و در این امر تناقضی است همراه با ترس و لرز. تنها با دیالكتیك ایمان است كه كار وی توجیه می شود. اما دیالكتیك ایمان چیست كه یك قتل را به صورت عمل مقدس در آورد. در چنین عملی است كه فرزند را به ابراهیم بازمی گرداند.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

رؤیا عبداللهی
منبع : روزنامه همشهری