چهارشنبه, ۱۶ آبان, ۱۴۰۳ / 6 November, 2024
مجله ویستا


آشنایی با نقد ادبی


آشنایی با نقد ادبی
نباید تصور کرد که تاریخ نقد ادبی امری است که از متن مباحث مربوط به نقدادبی جداست. این بحث را باید جزء لا‌زم و مکمل آن مباحث بلکه مبنای عمده استخراج آن اصول و مبادی شمرد، خاصه آنکه مرور بر اندیشه نقد ادبی، خواننده را به این نکته توجه می‌دهد که هر آنچه که به ادبیات و فرهنگ انسانی مربوط است، تحول امری است ضروری که گریزی از آن نیست و همین امر او را از تعصب و جمود درباره نظریه هایی که احیانا باب روز شده‌اند اما فاقد مبنای استوار تاریخی هستند، رهایی می‌بخشد. منتقدی که از این دیدگاه به ادبیات و آنچه وابسته به فرهنگ انسانی است بنگرد، او را از این توهم که در عرصه ادب هم مانند عرصه مد، هر روز منتظر ورود نظریه‌ای جدید و البته بدون سنت ‌ باشد، بازمی‌دارد. به علا‌وه کدام نظریه کهنه‌ای در تاریخ فرهنگ و ادب انسانی است که روزی در هنگام پیدایش خود تازگی نداشته است و کدام سخن تازه‌ای است که دیر یا زود درردیف سخنان کهنه و آزموده قرار نگیرد؟ اینکه تاریخ نقد ادبی، مورد توجه دانش پژوهان جوان باشد، مایه امیدی است که باعث می‌شود این‌گونه مباحث به شیوه‌ای استوار و دقیق مطالعه شوند و از آفت گزافه‌گویی و تعصب‌گرایی در امان بمانند. این پریشانی و نابسامانی که نقد ادبی را چنین مغشوش و ناسره کرده است، هر چند باعث افسوس است; اما مایه ناامیدی نیست؟ چرا که بر اثر نقد راستین است که کماکان هومر زنده مانده است. هیچ ادعای گزاف‌تر از آن نیست که محققی بخواهد از بین این همه روش‌ها و شیوه‌های نقد ادبی، یکی را برگزیند و آنرا یگانه اصل معتبر در نقادی بنامد و بر همه شیوه‌های دیگر مرجح شمارد. از این‌رو اگر جمع و تلفیق تمام روش‌ها و شیوه‌های نقادی مسیر نباشد، ذکر برخی از آنها برای مخاطبان سودمند خواهد بود.
در کتاب فوق‌الذکر، سعی بر آن بوده تا مبادی و طرق نقد ادبی به طور اجمال بیان گردد. وسعت قلمرو مباحث این کتاب شاید تا اندازه‌ای مجال تحقیق در جزییات را تنگ کرده باشد; با این حال نویسنده سعی کرده اسناد و متون معتبری را در دفاع از دیدگاه‌های مطروحه در کتاب به کار بندد. از آنجا که نقد ادبی در زمان ما، قلمرو وسیعی یافته و دیگر به فنون بلا‌غت اکتفا نمی‌کند و حتی به حوزه منطق و اخلا‌ق و جامعه‌شناسی نیز پا می‌گذارد، لذا منتقد امروز می‌کوشد همه معلومات و اطلا‌عاتی را که برای شناختن یک اثر مفید واقع می‌شود، به کار گیرد و برای این مقصود از هر علمی نیز مدد می‌جوید. در مورد ارزش نقد ادبی، اظهارنظرهای مختلفی صورت پذیرفته است. بعضی آنرا حربه ناتوانان و نشانه شکست در ابداع تلقی کرده‌اند و برخی آنرا فنی بدیع و سودمند یافته‌اند. ماتیو آرنولد که نقد را عبارت از مجاهده‌ای بی‌طرفانه جهت شناختن و شناساندن آثار مهم ادبی می‌داند، برای آن ارزش علمی قایل است; ضمن آنکه معتقد است نقد ادبی نقشی جدی در تهذیب ذوق عامه و هدایت قریحه اصحاب هنر ایفا می‌نماید.
اما شاید ایرادی که بتوان به کتاب فوق گرفت، نوع نگارش نویسنده است. نگارشی فاخرانه و ادبی که شاید نتواند بیانگر منویات دیدگاه منتقدان ادبی غربی باشد و در نهایت خواننده را به نوعی ادبیات پارسی‌نویسانه سوق می‌دهد. غافل از آنکه در ادبیات پارسی (وسنت مکتوب در آن) آنقدر که پیشینیان به نقد عملی و ادبیات انتقادی توجه داشته‌اند، به نقد نظری اهمیت نداده‌اند و اصولا‌ می‌توان گفت که دقت و فرصت و ذوق و قریحه خود را بیشتر صرف ادب عربی می‌کرده‌اند.
از این رو به استثنای بعضی موارد، اثر زیادی از نقد نظری در ادبیات ایران نیست. اما تحول فکر انتقادی را در ایران باید از ادبیات انتقادی آن، که نسبتا وسیع هم هست، جست. در حقیقت دعاوی شعرا که خود را در نقادی از سایر اهل ادب جسورتر دیده‌اند و چشم و هم‌چشمی آشکاری که در دربار سلا‌طین و امرا بین آنها پیش می‌آمد. است، یک نوع ادبیات انتقادی را بوجود آورده است. که از حیث وسعت و اهمیت بسیار جالب است و در همه مسائل مربوط به نقد ادبی حاوی فواید بسیاری است. چنانکه در مناظرات منوچهری و انوری پاره‌ای نکات نقد اجتماعی به چشم می‌خورد.
در تحقیق تاریخ نقادی ایران از آراء و عقایدی نیز که تذکره‌نویسان در ضمن ترجمه احوال شاعران به دست می‌دهند، نمی‌توان غافل بود. اما نقد نظری و فلسفی آنگونه که نزد حکماء یونان و بعضی منتقدان متاخر اروپا معمول بوده است، در ادبیات ایران جز اندکی نزد صوفیه و حکما، به نظر نمی‌آید. تاثیر فن بدیع نیز در نقد فارسی قابل ملا‌حظه است. به هرحال در تحقیق تحول نقد ادبی ایران بیشتر اتکا اما بر ادب انتقادی بوده است در مجالس مناظره میان شعراء، که شرح آن در بالا‌ رفت، مباحث انتقادی مطرح می‌شد و یا در باب اشعار، کار به بحث نقد می‌کشید. این انتقادها هر چند غالبا بر مبانی علمی متکی نبود و جنبه ذوقی داشت، معذلک در خور توجه بود. نمونه اینگونه نقدهای ذوقی، سخنانی است که شاعران در حق قدما و یا درباره یکدیگر می‌گفتند. در این دوره بندرت نسبت به شعراء گذشته اظهار تکریم و تعظیم می‌شد و اگر هم می‌شد، این حرمت و تعظیم برای آن نبود که از شاعر گذشته تقدیر و تحسین شود بلکه غالبا برای آن باشد که رقابت و معارضه شاعر با او خالی از افتخار نباشد.
نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
انتشارات: سخن
امین فیروزگر‌
منبع : روزنامه حیات نو