دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سه محور عمده سیاست خارجی اوباما


سه محور عمده سیاست خارجی اوباما
در آستانه ورود باراک اوباما به کاخ سفید، گزارش ها و تحلیل های جدیدی درباره نحوه رویکرد غرب با مهم ترین فعالیت های بین المللی که می توان آنها را در سه محور مشخص پرونده هسته یی ایران، اوضاع خاورمیانه از عراق گرفته تا کشورهای حوزه دریای مدیترانه که کانون جوشان آن فلسطین است و در آنچه دولت بوش به آن نام تروریسم داده بود دید. این سه محور گرچه در مواردی دور از هم است ولی در مواردی نیز درهم تنیدگی دارد و تحلیل های جدید نشان دهنده خطای استراتژیک دولت بوش و در مواردی هم پیمانان او - مشخصاً در دوسیه عراق و ورود اروپاییان به جنگ - است.
۱) آنچه امروز به عنوان خطای فاحش و استراتژیک دولت بوش در محور تروریسم می توان از زبان غربیان نوشت نحوه برخورد این دولت با تروریسم است و بیان رسای آن را جدا از زبان پاره یی از سیاستمداران امریکایی، می توان در سخنان دیوید میلیبند وزیر خارجه انگلستان دید که گفت نحوه رویارویی دولت بوش - و البته تونی بلر که میلیبند اشاره یی به آن نکرد - با تروریسم باعث شد اقدامات تروریستی مجتمع شده و از تفرق خارج شوند.
این طرز تفکر بر این ایده پافشاری می کند که غرب به هر نحو ممکن باید از متحد شدن گروه های تروریستی جلوگیری کند و امکان فعالیت مشترک را از آنان بگیرد. گفتنی است بعد از یازدهم سپتامبر دولت بوش با این تحلیل به جنگ تروریسم رفت که خط مقدم جنگ را از داخل خاک امریکا و حتی اروپا خارج کرده و به کشورهایی مثل افغانستان که به ظن امریکا تروریست ها در آن مجتمع بوده اند، منتقل کند. به هر روی در بررسی این نکته که موفقیت دولت بوش در دور کردن تروریسم از داخل کشورهای غربی موفق بوده است یا نه، مسلم است که بعد از یازدهم سپتامبر هیچ اقدام مهم تروریستی در امریکا و غرب انجام نشد. ولی حضور مجدد طالبان در صحنه افغانستان و حوادث خونین پاکستان و هند در این اواخر نشان می دهد که آنان به انسجام بیشتری دست یافته اند و درگیری نظامی نتوانسته به جایی برسد و جای اقدام های دیپلماتیک برای رویارویی با این پدیده خالی است.
۲) درباره خاورمیانه نیز از گفته ها پیدا است که دولت جدید امریکا با رویکرد دیگری وارد میدان خواهد شد. بخش فلسطینی آن که ادامه سیاست های شکست خورده امریکا برای ایجاد صلحی تحمیلی است، اکنون در آستانه تحلیف باراک اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور امریکا به عنوان یک زخم به گونه یی سر باز کرده است که امید غریبان به ادامه سیاست هایی که یک سوی آن محمود عباس و سوی دیگر آن اسرائیل باشد، از بین رفته است تا جایی که در همین زمینه سران عرب نیز دچار دو یا حتی چنددستگی شدید شده اند.امریکا در سیاست های خود حماس را که نماینده بخش بزرگی از فلسطینیان است نادیده گرفته بود و تلاش می کرد در جلسات متعدد عباس و اولمرت را در دو سوی میز مذاکره بنشاند و با رایزنی این دو به یک قرارداد صلح بین فلسطین و اسرائیل برسد که از آغاز بسیاری از تحلیلگران سیاست خاورمیانه شکست آن را پیش بینی می کردند. گرچه اینک نیز تمام فشارها بر کنار گذاشتن حماس حتی از آتش بس در جنگی که یک سوی آن خود حماس است، متمرکز شده است، ولی قطعاً با ورود اوباما به صحنه این معادلات تغییر خواهد کرد و از بار تحمیل غرب به فلسطینیان کاسته خواهد شد.
گرچه آقای اوباما مانند اسلاف خود پشتیبانی از اسرائیل را یکی از خطوط قرمز خود می داند، ولی از آنجا که حضور سوریه و ایران را در فرآیند صلح اسرائیل و فلسطین خواستار شده است، به نظر می رسد تغییرات مهمی در فرآیند گفت وگوها پدید آید و از آنجا که در هیچ جلسه یی با حضور اسرائیل، ایران شرکت نخواهد داشت، ولی حضور قوی سوریه که خود یکی از کشورهای درگیر با اسرائیل است و نماینده طرز تفکر کشورهای مخالف با سازش به حساب می آید، تغییرات زیادی در معادله خواهد داد و در نهایت صلحی را که آقای بوش با حضور اولمرت و محمود عباس دست یافتنی می دید به فراموشی خواهد سپرد، مگر اینکه اسرائیل مجبور به دادن امتیازات زیادی شود. البته با تغییر تعریف قدرت نظامی در منطقه و ورود موشک به جای سلاح های متعارف و سنتی، اسرائیل در آینده با مشکلات زیادی روبه ر و خواهد بود که حداقل در زمینه امتیازدهی باید تغییرات اساسی در کار خود بدهد.
۳) اما بخشی که مستقیم درباره ایران است، موضوع پرونده هسته یی است و تغییر رویکرد امریکا در این زمینه. آنچه تاکنون روشن و آشکار شده، علاقه دولت اوباما به گفت وگو با ایران است؛ علاقه یی که البته در ماه های آخر دولت بوش نیز در سیاست خارجی واشنگتن نمودار بود، ولی ایران به علت رفتارهای پیشین این دولت حاضر به پذیرفتن آن نشد.گرچه از زمان تبلیغات انتخاباتی، سخنان زیادی از آقای اوباما نقل شده است، ولی رویکرد دولت او زمانی عیان خواهد شد که صورت رسمی به خود بگیرد. در حال حاضر فقط این مساله روشن است که امریکا به گفت وگوی مستقیم با ایران علاقه مند است. گرچه نقل قول های زیادی در محافل خبری شنیده می شود که نشان دهنده تمایل این کشور به فشار بر ایران برای توقف غنی سازی اورانیوم است، ولی تا زمانی که آقای اوباما یا خانم هیلاری کلینتون در موضعی رسمی درباره مناسبات ایران و امریکا سخن نگویند هیچ چیز روشن نیست.
به ویژه که دولت امریکا می داند در آغاز کار آنچه را که به علت تغییر دولت امریکا به عنوان امتیاز به دست آورده است نباید از دست بدهد و با درهای بسته گفت وگو با ایران روبه رو شود. از آنجا که تکیه دولت اوباما بر دیپلماسی است، پس سیاست تهدید و تهاجم تبلیغاتی بر ایران بی اثر خواهد بود و لوازم دیپلماسی و گفت وگو ایجاب می کند از محیط خصمانه دوری بجوید و گفت وگوهایی از مواضع برابر میان سیاستمداران دو کشور صورت بگیرد. بیشترین پیش بینی ها بر این اصل استوار است که دولت اوباما آموخته است، ادامه سیاست های جرج بوش در تعامل با ایران محکوم به شکست است و این کشور باید از در دیگری وارد شود که البته نظرات طرف مقابل یعنی ایران نیز در آن اهمیت بسزایی دارد.
باید منتظر بود و دید که نخستین رفتار رسمی دولت اوباما چگونه شکل می گیرد. البته ناگفته پیداست که طرف ایرانی منتظر تغییر کامل دولت در امریکا است تا دور جدیدی از مناسبات را آغاز کند. رفتار دیپلماتیک دولت جدید نشان خواهد داد که این دولت تا چه حد متکی بر رفتارهای پراگماتیستی است و بر اساس آنچه اوباما در دوران تبلیغات انتخاباتی می گفت بر اساس «تغییر» عمل می کند. در این صورت ایران می تواند دور جدید فعالیت خود را براساس تغییر شیوه امریکا آغاز کند و در این شطرنج سیاسی به مهره چینی بپردازد.
بهروز بهزادی
اعتماد
منبع : بازیاب