دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
امامان (ع) کانون معرفت خداوند
سخن پیرامون شرح زیارت جامعه كبیره به عنوان جامعترین متن امامشناسی بود. در این مقاله به شرح و تفسیر فراز «السلام علی محال معرفهٔ الله» میپردازیم.
سلام بر شما امامان كه محلهای معرفت خداوند هستید.
● واژه محال
واژه «محال» جمع محل است و آن هم از ریشه «حلول» است به محل فرود آمدن به همین مناسبت محل گفته میشود. راغب در مفردات میگوید: «حلّ حلولاً و احلّه غیره» وارد شد و دیگری او را وارد كرد همچنین جمله «حللت» یعنی فرود آمدم كه در اصل به معنای باز كردن بارها به هنگام فرود آمدن و منزل گزیدن است و به همین مناسبت جای زندگی و فرود آمدن را «محلّهٔ» گفتهاند.(۱) در قرآن كریم است كه: «ولاتحلقوا رؤسكم حتی یبلغ الهدی محلّه...»(۲) و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به محلّش برسد (و در قربانگاه ذبح شود).
● واژه معرفت
«معرفت» به معنای شناخت است. این واژه از واژههای شناخت در قرآن است مانند واژه حكمت، علم، فقه، تدبّر، تبیّن، تذكّر، رؤیت، خبیر و... سؤالی كه اینجا مطرح است اینست كه فرق بین معرفت و علم چیست؟ راغب در مفردات گفته است كه: علم اعم از معرفت است یعنی آنكه علم تنها آگاهی است اما معرفت آگاهی به شیء با خصوصیات و آثار آن است.(۳) پس هر معرفتی علم است اما هر علمی معرفت نیست. واژه مقابل معرفت «انكار» است و واژه مقابل علم "جهل" است. بنابراین معرفت قدمی بالاتر از علم است. با این ترتیب این سخن كه گفته شده علم بالاتر از معرفت است سخنی است بیبرهان. گفتهاند كه «علم عبارت است از احاطه» مُدرِك بر مُدرَك و احاطه مخلوق بر ذات و صفات حق محال است لذا هیچكس عالم به خدا نیست همه معرفت دارند حتی انبیاء هم در مقام معرفت بودند نه در مقام علم، رسول خدا(ص) میفرمایند: «ما عرفناك حق معرفتك»؛ در هر صورت در این مقام كلمه "علم" به كار نمیرود چون خداشناسی مطرح است نه خدادانی و چگونه میتواند مخلوق متناهی علم پیدا كند به خالق غیرمتناهی و لذا علم به او ذاتاً و صفهٔ برای احدی ممكن نیست.»(۴)
نقد این سخن این است كه: آری مخلوق را راهی به احاطه ذات مقدّس ربوبی نیست، اما سخن این است كه مَدرك این تعریف چیست كه «علم احاطه مُدرِك به مدرك» است؟ علم حصولی از مقوله كیفیات نفسانیه است، این نظر اكثر حكماء است گرچه بعضی علم را از مقوله «انفعال» گرفته و گفتهاند علم تأثیر و پذیرش نفس از امور خارجی است و برخی مانند فخر رازی آنرا مقوله اضافه گرفته و آنرا اضافه خاصی بین نفس ناطقه و معلوم خارجی دانسته است. و این كیفیت را به این تفسیر كردهاند كه علم عبارت است از حضور صور اشیاء در نفس انسان داننده است و آن چیز دانسته و معلوم(۵) به این ترتیب فرق درست بین علم و معرفت همان است كه گفته شد.
اینك سؤال این است كه معنای این جمله كه شما محل معرفت خدا هستید چیست؟ دو معنا برای این جمله گفته شده است:
● خداشناسان واقعی
یك معنا آن است كه معرفت واقعی به حضرت حق اختصاصی اهلبیت (ع) است آنها هستند كه ذات مقدّس ربوبی را شناختند.
نبی گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرك و ما عرفك حق معرفتك غیر اللّه و غیری؛(۶)
ای علی خداوند را براستی جز من و تو كسی نشناخت و ترا به راستی جز خدا و من كسی نمیشناسد.»
معرفت اهل بیت(ع) آنچنان است كه اگر پردهها كنار رود چیزی بر یقینشان افزوده نخواهد شد. امیرمؤمنان(ع) فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر پردهها كنار رود بر یقینم افزوده نخواهد شد»(۷).
«ذعلب یمانی» از امیرالمؤمنین علی(ع) پرسید: آیا پروردگارت را دیدهای، حضرت فرمود: «افاعبد ما لااراه» آیا كسی را عبادت میكنم كه نمیبینم؟ "ذعلب" در فكر فرو رفت كه منظور امام در این جا كدام مشاهده است. آیا مشاهده حسی است كه قائلان به جسمیت خداوند عقیده دارند؟ یا مشاهده روحانی و معنوی میباشد كه چیزی برتر از مشاهده عقلی است لذا بلافاصله سؤال كرد: «وكیف تراه» چگونه خدا را میبینی! حضرت فرمود: «لاتدركه العیون بمشاهدهٔ العیان ولكن تدركه القلوب بحقائق الایمان...؛ چشمها هرگز او را آشكار نمیبیند ولی قلبها با حقائق ایمان او را درك میكنند»(۸).
این مشاهدهشهودی قلبی بسی فراتر از مشاهده حسّی و یا عقلی است این مشاهده معلول صفای جان است كه معصومین(ع) متنعم به این نعمتند و در قلّه این نوع معرفت قرار دارند و پیروان آنها نیز بهر میزانی كه در صفای جان بكوشند به همان اندازه این نوع معرفت نصیبشان میگردد.
در حدیثی از پیامبر اكرم (ص) رسیده است: «لولا ان الشیاطین یحومون الی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملكوت؛ اگر شیاطین دلهای فرزندان آدم را احاطه نكنند میتوانند به جهان ملكوت نظر افكنند(۹).
در حدیث دیگری آمده است: «لولا تكثیر فی كلامكم و تمریج فی قلوبكم لرأیتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیاده روی در سخنان شما و آزادی دلهایتان در برابر فساد نبود آنچه را من میبینم مشاهده میكردید و آنچه را من میشنوم شما هم میشنیدید.(۱۰)
نمونه عینی این شهود برای غیر معصومین داستان «حارثهٔ بن زید» است حضرت به او فرمود: حالت چطور است ای حارثه عرض كرد: «یا رسول اللّه مؤمن حقاً» ای رسول خدا به راستی مؤمنم! حضرت فرمود:"لكل شیء حقیقهٔ و ما حقیقهٔ قولك" هر چیزی واقعیت و نشانهای دارد واقعیت و نشانه این سخن تو چیست؟
عرض كرد: نشانهاش این است كه من نسبت به دنیا بی اعتناء هستم، شب بیدار میمانم (و عبادت میكنم) و در گرمای سخت تشنهام (روزه میگیرم) گوئی میبینم عرش پروردگارم برای حساب آماده است و گوئی اهل بهشت را میبینم كه در بهشت با یكدیگر ملاقات میكنند و گوئی صدای ناله و فریاد اهل دوزخ را در دوزخ میشنوم، رسول خدا(ص) فرمود: «عبد نوّر اللّه قلبه ابصرت فاثبت» این بندهای است كه خداوند قلبش را نورانی ساخته حقیقت را دیدهای ثابت قدم باش عرض كرد: «یا رسول اللّه ادع اللّه ان یرزقنی الشهادهٔ معك» ای رسول خدا از خدا برای من بخواه كه در طریق یاری تو شهید شوم. پیامبر (ص) فرمود: «اللهم ارزق حارثهٔ الشهادهٔ» خداوندا شهادت را روزی حارثه كن.
چند روزی نگذشت كه پیامبر(ص) گروهی را به یكی از جنگها فرستاد كه «حارثهٔ» در میان آنها بود و پیكار كرد و ۹ یا ۸ نفر از دشمنان را كشت و به شهادت رسید.(۱۱)
● راه صحیح شناخت خداوند
معنای دوم این جمله اینست كه: خدای را جز از طریق امامان سلام اللّه علیهم اجمعین نمیتوان شناخت.
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) میخوانیم: «بنا عرف اللّه و بنا عبد اللّه و نحن الادلاء علی اللّه و لولا نا ما عبد اللّه؛از طریق ما خدا شناخته شود و از طریق ماست كه او عبادت میشود ما راهنمایان بسوی خدائیم و اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمیشد»(۱۲).
آری امامان " باب اللّه"اند. باید از "در" وارد خانه شد. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «...نحن الشعار و الاصحاب و الخزنهٔ و الابواب ولاتؤتی البیوت الّا من ابوابها فمن اتاها من غیر ابوابها سمّی سارقا؛ ما محرم اسرار (پیامبر خدا) و یاران راستین او و گنجینه داران و درهای علوم وی هستیم(و البته) هیچ خانهای را جز از درش وارد نمیشوند و هر كس از غیر در وارد شود سارقش مینامند»(۱۳).
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) رسیده است: «الاوصیاء هم ابواب اللّه عزّ و جلّ الّتی یؤتی منها ولولاهم ما عرف اللّه عزّ و جلّ و بهم احتج اللّه تبارك و تعالی علی خلقه؛ جانشینان پیامبر(ص) درهای خدایند كه باید از طریق آنها وارد خانه (معرفت الهی) شد و اگر آنان نبودند خداوند شناخته نمیشد و با آنان خداوند بر بندگانش احتجاج میكند»(۱۴).
این واقعیت بی تردید است كه معرفت صحیح حق یعنی صفات حضرتش جز از كانال اهلبیت(ع) میسر نیست. باید معرفی حضرت حق را از مكتب آنان جست و سخن صحیح و عمیق را از آنان آموخت این واقعیت وقتی خود را نشان میدهد كه نگاهی بیاندازیم به خدائی كه در صحاح ست(شش كتاب معتبر اهل سنت) معرفی شده است:
▪ خدائی كه مانند ماه شب چهارده دیده میشود:
«روزی پیامبر اكرم(ص) به ماه شب ۱۴ نگریست و فرمود همانطور كه شما این ماه را میبینید به زودی پروردگارتان را خواهید دید».(۱۵)
تشبیه دیدن خدا به دیدن ماه و خورشید راه هرگونه توجیه را میبندد كه مراد از دیدن رؤیت قلبی باشد اگر این توجیه بود صاحبان صحاح آنرا ذكر میكردند.
نیز روایت كردهاند: «دست راست خدا پر است و بخشش و عطای مداوم شب و روز چیزی از آن نمیكاهد و در دست دیگرش ترازو است.»(۱۶)
یا آوردهاند: «خداوند آسمانها را با دست راست و زمین را با دست چپ میگیرد.»(۱۷) و آنها توجیه "ید" را به قدرت ندارند و میگویند این روایات را به همین صورت باقی گذاشته و درباره آنها سكوت میكنیم.
باز آوردهاند: «مردی از دانشمندان یهود نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا محمّد خداوند آسمانها را بر انگشتی و زمینها را بر انگشتی و درخت را بر انگشتی و آب و خاك را بر انگشتی و سایر خلایق را بر انگشتی نگه میدارد... پیامبر هم جهت تصدیق قول او خندید.»(۱۸) و (۱۹)
این درحالی است كه قرآن تصریح دارد كه: «لاتدركه الابصار؛ چشمها او را نمیبیند»(۲۰) «و لایحیطون به علماً؛ (یعنی نه تنها چشم نمیتواند او را ببیند) علم كسی هم نمیتواند او را بشناسد»(۲۱). «لیس كمثله شیء؛یعنی هیچ چیزی مثل او نیست».(۲۲)صفوان بن یحیی (از خواص حضرت امام رضا(ع) گوید: ابوقره محدث از من خواست كه از امام رضا اجازه بگیرم تا شرفیاب حضور حضرت شود. او از حضرت سؤالاتی از حلال و حرام و احكام پرسید تا آنكه سخن به توحید رسید، او گفت: برایمان چنین روایت شده كه خداوند دیدن خود را به محمد(ص) عطا كرد و سخن گفتن با خود را به حضرت موسی(ع)!! امام رضا(ع) فرمود: پس چه كسی از جانب خداوند برای جن و انس پیام آورد كه: «لا تدركه الابصار و هو یدرك الابصار و لایحیطون به علما و لیس كمثله شیء». آیا او محمد(ص) نبود، گفت: آری. فرمود: چگونه میشود كه مردی به مردم بگوید كه من از جانب خدا آمدم و آنها را به سوی او بخواند و منطقش آیات سهگانه فوق باشد، سپس بگوید: من او را دیدم و احاطه علمی به او پیدا كردم و او به صورت بشر است؟ آیا حیا نمیكنید... ابوقره گفت در قرآن آمده: «ولقد رآه نزلهٔ اخری...؛یعنی یكبار دیگر او را دید»(۲۳) امام رضا(ع) فرمود دنباله این آیه معلوم میكند كه چه دید، میفرماید: «ما كذب الفؤاد ما رای؛(۲۴) قلب آنچه را كه دید دروغ نگفت»، سپس بیان میفرماید كه آن حضرت چه دید: «لقد رای من آیات ربّه الكبری؛ او بخشی از آیات بزرگ خدا را مشاهده كرد»(۲۵).
آیات خدا غیر خداست و خداوند میفرماید: ولایحیطون به علماً، وقتی چشم بتواند او را ببیند احاطه علمی و معرفت پیدا كرده است.
«ابوقرهٔ» گفت: پس تو روایات را تكذیب میكنی؟ حضرت فرمود: وقتی روایات مخالف قرآن باشد آنرا تكذیب میكنم.(۲۶)
● خدا در منظر معصومین(ع)
آنچه را از توصیف خداوند در صحاح دیدید، بگذارید در كنار كلمات بلند و عرشی حضرت امیرمؤمنان علی(ع) خواهید دید كه:
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان
نهج البلاغه مولی علی(ع) كانون این معارف توحیدی است فقط یك نمونه از این دریای ناپیدا كرانه را تقدیم میكنم: در خطبه اول نهج البلاغه حضرت میفرماید:
«اول الدین معرفته و كمال معرفته التصدیق به و كمال التصدیق به توحیده و كمال توحیده الاخلاص له و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادهٔ كل صفهٔ انها غیر الموصوف و شهادهٔ كل موصوف انه غیر الصفهٔ فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقدثنّاه و من ثنّاه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله و من جهله فقد اشارالیه و من اشار الیه فقد حدّه و من حدّه فقد عدّه...؛
سرآغاز دین معرفت و شناخت اوست و كمال معرفتش تصدیق به ذات پاك اوست و كمال تصدیق به او همان توحید اوست و كمال توحیدش اخلاص برای اوست و كمال اخلاص برای او نفی صفات كهن از اوست چرا كه هر صفتی (از این صفات) گواهی میدهد كه غیر از موصوف است و هر موصوفی از ممكنات شهادت میدهد كه غیر از صفت است. پس هر كس خداوند سبحان را(با صفاتی همچون صفات مخلوقات) توصیف كند او را با امور دیگری قرین ساخته و آن كس كه او را با چیز دیگری قرین كند دوگانگی در ذات او قائل شده و كسی كه دوگانگی برای او قائل شود اجزائی برای او پنداشته و هر كس برای او اجزائی قائل شود به راستی او را نشناخته است و كسی كه او را نشناسد به او اشاره میكند و هر كس به او اشاره كند او را محدود شمرده و هركس او را محدود بداند او را به شمارش درآورده است (و در وادی شرك سرگردان شده است)». در این فراز بلند پنج مرحله برای ذات مقدّس ربوبی بیان شده است:
۱) شناخت اجمالی (اول الدین معرفته)
۲) شناخت تفصیلی (و كمال معرفته التصدیق به)
۳) مقام توحید ذات و صفات (و كمال التصدیق به توحیده)
۴) مقام اخلاص (و كمال توحیده الاخلاص له)
۵) مقام نفی تشبیه (و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه)
تفسیر و تبیین این پنج مرحله مقالات مفصلی و مبسوطی را میطلبد كه جویندگان تحقیق را به كتابهای مربوط ارجاع میدهیم.(۲۷) آنچه در اینجا در پی تبیین آنیم این است كه خدای قرآن را فقط باید از كانال پیامبر (ص) و آلش شناخت، مرحوم كلینی در كتاب شریف كافی باب جوامع التوحید بعد از آنكه حدیث معروفی از امام علی(ع) نقل میكند كه از دیگر امامان علیهم السلام و دیگر كتب نیز با تعبیرات مختلف آمده است میگوید:
«و هذه الخطبهٔ من مشهورات خطبه حتّی لقد ابتذها العامهٔ و هی كافیهٔ لمن طلب علم التوحید اذا تدبرها و فهم ما فیها فلواجتمع السنهٔ الجن و الانس لیس فیها لسان نبی علی ان یبینوا التوحید بمثل مااتی به بابی و امّی ماقدروا علیه ولولا ابانته ما علم الناس كیف یسلكون سبیل التوحید.»(۲۸)
این خطبه از خطبههای مشهور آن حضرت است كه همه آنرا میشناسند و هركس كه طالب علم توحید است هنگامی كه در آن تدبر كند و حقیقت آنرا بفهمد این خطبه او را كفایت میكند و اگر زبانهای جن و انس كه در آنها زبان پیامبری نباشد جمع شوند تا آنكه درباره حقیقت توحید به آنگونه كه علی(ع) پدر و مادرم فدایش باد در این خطبه سخن گفته، سخن بگوید قدرت نخواهد داشت و اگر او در این راه كشف حقایق نكرده بود مردم نمیدانستند كه در طریق توحید چگونه حركت كرده و در این راه چگونه سخن بگویند.
"ملاصدرا" در شرح این كلام مرحوم كلینی میگوید:شاهد این مطلب بطور سر بسته این است كه پیامبر(ص) فرمود: «انا مدینهٔ العلم و علیٌ بابها» من شهر علمم و علی در آن است و شكی نیست كه مقصود از این جمله این است كه پیامبر اكرم(ص) سرچشمهای است كه از او علوم قرآنی و اسرار آفرینش كه قرآن حكیم و سنت كریمه آنها را در بر دارد میجوشد و او منبع این علوم و محیط بر آنهاست، زیرا كه شأن مدینه احاطه بر همه چیزی است كه در آن وجود دارد و علی(ع) شارح و مبیّن این اسرار و هادی و مرشد مجملات آن علوم و بسط دهنده معجزات و حل كننده مشكلات آنهاست و بر حسب آنچه كه خداوند به او از نور الهام و قوه حدس و شدّت ذكاء و حدّت فهم و تقدّس نفس عنایت فرموده است از این رو معارف الهی و اسرار فلسفی به وسیله او سهل التناول و قابل اخذ برای دیگران كه شایستگی و استحقاق آنرا داشتهاند شده است، چرا كه (درب شهر) همان جهتی است كه از آن مردم شهر بهره میبرند و به آنها امكان میدهد كه آنچه را كه از آن انتظار دارند از آن اخذ نمایند...»(۲۹)
و این حقیقتی است كه حتی آنان كه امامت اهل بیت(ع) را قبول ندارند به آن معترفند، به عنوان نمونه: ابن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه در ذیل خطبه ۸۴ میگوید: «و اعلم ان التوحید و العدل و المباحث الشریفهٔ الالهیهٔ ما عرفت الّا من كلام هذا الرجل و ان كلام غیره من اكابر الصحابهٔ لم یتضمن شیئا من ذلك اصلاً و لا كانوا یتصوّرونه و لو تصوّروه لذكروه و هذه الفضیلهٔ عندی اعظم فضائله؛ بدانكه توحید و عدل و مباحث شریف مربوط به الهیات شناخته نشد مگر از سخنان این مرد(علی(ع)) و سخنان غیر او از اصحاب به هیچ وجه متضمن چیزی از این مباحث نیست و اصلاً تصوّر این مطالب را نكردهاند و اگر تصوّر كرده بودند ذكر میكردند و پیش من این فضیلت از همه فضائل آن حضرت بزرگتر و با اهمّیتتر است»(۳۰).
ابن ابی الحدید در موارد دیگری از شرح خود این اعتراف را به بیانات گوناگون دارد.(۳۱)
سلام بر امامان (ع) كه كانون جوشان معرفت الهیاند و باید با افتخار در این مكتب زانوی ادب زد و خداوند را از بیان و بنان این برگزیدگان جهان هستی شناخت. متن ارزشمند این ماده ارزشمند درسی (توحید خداوند) كلمات بلند مولی علی(ع) در نهج البلاغه است.
▪ دعای عمیق و سرشار از محبت و عشق به خداوند «دعای عرفه» است كه فرزند امام علی(ع) سالار شهیدان امام حسین(ع) در صحرای عرفات خوانده است.
▪ دعای بلند حضرت امام سجاد(ع) در عرفات است كه در زبور آل محمد(ص) صحیفه سجادیه است.
و به حق میبالیم بر این امامان كه «كوثر»اند و چشمه مواج معرفت. سخن در این مقاله را با فرازی از وصیت نامه سیاسی، الهی امام راحل عظیم الشأن به پایان میبرم:
«ما مفتخریم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین كتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حكومتی آن بالاترین راه نجات است از امام معصوم ماست.
ما مفتخریم كه ائمه معصومین(ع) از علی بن ابی طالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان علیه آلاف التحیات و السلام كه به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند.
ما مفتخریم كه ادعیه حیات بخش كه او را قرآن ساعد میخوانند از ائمه معصومین ماست ما به مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی (علیهما السلام) و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ماست...»(۳۲)
حجهٔالاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی
پینوشتها:
۱. مفردات راغب واژه «حلّ»، ص ۱۲۸ (نشر كتابفروشی مرتضوی تهران).
۲. سوره بقره، آیه ۱۹۶.
۳. مفردات راغب «واژه عرف»، ص ۳۳۱.
۴. شرح زیارت جامعه كبیره، تألیف سید محمد تقی نقوی، ص۱۲۹.
۵. ر.ك كتابهای فلسفی از جمله، نهایهٔ الحكمه، ص ۲۳۶ و حكمت الهی، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.
۶. بحارالانوار، ج ۳۹، ص۸۴.
۷. همان، ج ۴۰، ص ۱۵۳.
۸. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.
۹. بحارالانوار، ج ۷۰، ص(۶۷ بیروت) ص ۵۹، باب القلب و صلاحه حدیث ۳۹.
۱۰. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۲۹۲.
۱۱. اصول كافی، ج ۲، ص ۵۳ باب حقیقهٔ الایمان و الیقین، ح۳.
۱۲. توحید صدوق، ص ۱۵۲، باب ۱۲، ح ۹.
۱۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴.
۱۴. اصول كافی، ج۱، ص ۱۹۳.
۱۵. صحیح بخاری ج ۱، ص ۱۴۵، باب مواقیت الصلوهٔ و فضلها باب فضل صلاهٔ العصر و...؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۳۹ و ۴۴۰؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳ و ۶۴.
۱۶. صحیح بخاری، ج ۹، ص ۱۵۰ و ۱۵۲ كتاب التوحید باب ما یذكر فی الذات؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۷۱.
۱۷. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۱۴۸.
۱۸. صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۵۷، تفسیر سوره زمر؛ صحیح مسلم ج ۴، ص ۲۱۴۷ و ۲۱۴۸؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۴۵ و ۳۴۶ تفسیر سوره زمر.
۱۹. و از این دست مطالب در صحاح فراوان است، رجوع كنید به كتاب سیری در صحیحین و خدا در صحاح.
۲۰. سوره انعام، آیه ۱۰۳.
۲۱. سوره طه، آیه ۱۱۰.
۲۲. سوره شوری، آیه ۱۱.
۲۳. سوره نجم، آیه ۱۳.
۲۴. همان، آیه ۱۱.
۲۵. همان، آیه ۱۸.
۲۶. تفسیر نورالثقلین، ج ۵،ص ۱۵۷، به نقل از اصول كافی.
۲۷. كتابهای شرح نهج البلاغه كه مفسران شیعه مؤلف آنند در ذیل خطبه اول مفصل بحث كردهاند، از جمله شرح نفیس و ارزشمند پیام امام، ج ۱، از ص ۸۱ تا ۹۳ (این شرح كه تاكنون ۶ جلد آن منتشر شده تألیف آیهٔاللّه العظمی مكارم شیرازی باهمكاری جمعی از فضلا است، شرحی است وزین و متین با قلمی روان و استفاده كردنی)؛ نیز كتاب جهان بینی امام علی(ع) در خطبه اول نهج البلاغه تألیف آیهٔ اللّه زین العابدین قربانی.
۲۸. اصول كافی، ج ۱، ص ۱۳۶.
۲۹. شرح اصول كافی، ملاصدرا، ص ۳۴۲.
۳۰. شرح نهج البلاغه، ج ۶،ص ۳۴۶.
۳۱. از جمله ذیل خطبه ۱۶۴ نهج البلاغه، ج ۹، ص ۲۵۷؛ نیز ذیل خطبه ۹۰، خطبه اشباح جلد ۶، ص ۴۲۶ ؛ نیز ذیل خطبه ۸۶ كه مربوط به اوصاف عباد و زهاد و عارفان است، ج ۹، ص ۲۵۷.
۳۲. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۷۱.
پینوشتها:
۱. مفردات راغب واژه «حلّ»، ص ۱۲۸ (نشر كتابفروشی مرتضوی تهران).
۲. سوره بقره، آیه ۱۹۶.
۳. مفردات راغب «واژه عرف»، ص ۳۳۱.
۴. شرح زیارت جامعه كبیره، تألیف سید محمد تقی نقوی، ص۱۲۹.
۵. ر.ك كتابهای فلسفی از جمله، نهایهٔ الحكمه، ص ۲۳۶ و حكمت الهی، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.
۶. بحارالانوار، ج ۳۹، ص۸۴.
۷. همان، ج ۴۰، ص ۱۵۳.
۸. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.
۹. بحارالانوار، ج ۷۰، ص(۶۷ بیروت) ص ۵۹، باب القلب و صلاحه حدیث ۳۹.
۱۰. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۲۹۲.
۱۱. اصول كافی، ج ۲، ص ۵۳ باب حقیقهٔ الایمان و الیقین، ح۳.
۱۲. توحید صدوق، ص ۱۵۲، باب ۱۲، ح ۹.
۱۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴.
۱۴. اصول كافی، ج۱، ص ۱۹۳.
۱۵. صحیح بخاری ج ۱، ص ۱۴۵، باب مواقیت الصلوهٔ و فضلها باب فضل صلاهٔ العصر و...؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۳۹ و ۴۴۰؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳ و ۶۴.
۱۶. صحیح بخاری، ج ۹، ص ۱۵۰ و ۱۵۲ كتاب التوحید باب ما یذكر فی الذات؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۷۱.
۱۷. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۱۴۸.
۱۸. صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۵۷، تفسیر سوره زمر؛ صحیح مسلم ج ۴، ص ۲۱۴۷ و ۲۱۴۸؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۴۵ و ۳۴۶ تفسیر سوره زمر.
۱۹. و از این دست مطالب در صحاح فراوان است، رجوع كنید به كتاب سیری در صحیحین و خدا در صحاح.
۲۰. سوره انعام، آیه ۱۰۳.
۲۱. سوره طه، آیه ۱۱۰.
۲۲. سوره شوری، آیه ۱۱.
۲۳. سوره نجم، آیه ۱۳.
۲۴. همان، آیه ۱۱.
۲۵. همان، آیه ۱۸.
۲۶. تفسیر نورالثقلین، ج ۵،ص ۱۵۷، به نقل از اصول كافی.
۲۷. كتابهای شرح نهج البلاغه كه مفسران شیعه مؤلف آنند در ذیل خطبه اول مفصل بحث كردهاند، از جمله شرح نفیس و ارزشمند پیام امام، ج ۱، از ص ۸۱ تا ۹۳ (این شرح كه تاكنون ۶ جلد آن منتشر شده تألیف آیهٔاللّه العظمی مكارم شیرازی باهمكاری جمعی از فضلا است، شرحی است وزین و متین با قلمی روان و استفاده كردنی)؛ نیز كتاب جهان بینی امام علی(ع) در خطبه اول نهج البلاغه تألیف آیهٔ اللّه زین العابدین قربانی.
۲۸. اصول كافی، ج ۱، ص ۱۳۶.
۲۹. شرح اصول كافی، ملاصدرا، ص ۳۴۲.
۳۰. شرح نهج البلاغه، ج ۶،ص ۳۴۶.
۳۱. از جمله ذیل خطبه ۱۶۴ نهج البلاغه، ج ۹، ص ۲۵۷؛ نیز ذیل خطبه ۹۰، خطبه اشباح جلد ۶، ص ۴۲۶ ؛ نیز ذیل خطبه ۸۶ كه مربوط به اوصاف عباد و زهاد و عارفان است، ج ۹، ص ۲۵۷.
۳۲. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۷۱.
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست