سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
ارثبری از سنت عاشورا
حادثه عظیم عاشورا و قیام بزرگ امام حسین (ع) از زوایای گوناگون قابل بررسی است. از جمله میتوان به آن نگاهی معرفتی داشت و الگویی نظاممند در عالم نقد و نظر اندیشمندان در فرهنگ و معارف اسلامی و انسانی به دست آورد. این امر علیرغم تاریخی بودن واقعه عاشورا از آنجا که ادعا میشود که عاشورا تنها یک روز نیست بلکه تمامی تاریخ است. اصولا هر پدیدهای که قابلیت توجه اندیشمندان را داشته باشد یعنی به عبارتی این پتانسیل معرفتی و عمق نظری را داشته باشد لاجرم برای همیشه در نگاه اندیشمندان امری نو، تازه و قابل برداشت است. اصولا مسائل معرفتی و فرهنگی کهنه نمیشوند و آنهایی هم که به ظاهر کهنه شوند باز هم حداقل در بررسی پیشینههای تاریخ تفکر و فرهنگ قابلیتهای زیادی دارند. حال که پدیده مورد نظر ما واقعه عاشورا و قیام امام حسین (ع) است میتوان پشتوانه عظیم معارف اسلامی و انسانی را در عمق لایتناهی آن دید و به تحلیل آن پرداخت. اگر از فرا زمان و فرا مکان صحبت شود هیچ امری به عاشورا و کربلا نمیرسد همان طور که حدیث منسوب به امام صادق (ع) میفرماید: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. این مقدمه در بیان جاودانگی واقعه عاشورا و ماندگاری و پدیدهها و نگاههای فرهنگی و معرفتی را از آن رو مطرح کردیم که موضوع اصلی یعنی جاودانگی درسهای عاشورا و نتایج آن را بیان کنیم.
خارج از بحثهای ذوقی جالب و پیش زمینههای احساسی که در جای خود کارکردهای معرفتی شگرفی دارند سوال کنیم که: چه چیزی برای چه کسی از عاشورا باقی مانده است؟ به زبان سادهتر ۲ سوال عمده همواره در این زمینه مطرح است:
۱) اول: چه چیزی از عاشورا باقی مانده؟ درسهای عاشورا چیست؟ نتایج آن کدام است؟ کارکردهای امروزی آن چیست؟ و به این سوال از سر علم و آگاهی پاسخهای مبسوط و زیادی ارائه شده است و همواره بحثهای عالمان، خطابهها و حتی شعارها و نمادها به یادآوری همین نکات میپردازند تا درسهای عاشورا زنده بمانند و گسترش یابند
۲) دوم: نتایج و درسهای عاشورا برای چه کسی یا چه کسانی باقی مانده است؟ در اینجا سوال از نوع درس و نتایج و ... نیست بلکه سوال بازگشت دارد به این مهم که: این درسها و ... را چه کسانی میتوانند دریافت کنند؟ بفهمند؟ درک کنند و به کار گیرند؟ این افراد چه قابلیتها و پتانسیلها و ظرفیتهای علمی و معرفتی باید داشته باشند تا به راستی بتوانند وارث میراث عظیم معرفتی، علمی اندیشهای و فرهنگی عاشورا باشند؟ قدر و اندازه این ظرفیتها چقدر باید باشد؟ چگونه توشهای در مسیر رسیدن به رازهای جاودانگی حسین و قیام او لازم است؟ این افراد کیستند؟ و چه ویژگیهایی دارند؟
موضوع این نوشتار پرداختن به سوال دوم است. سوالی که نه تنها در ساحت افراد بشر بلکه در مورد جامعههای بشری و گروهها و اجتماعات و ملتها را هم در برمیگیرد. یعنی یک جامعه بشری برای آنکه ظرفیت میراثداری یک نظام معرفتی بویژه این نظام شکوهمند معرفتی و معنوی را داشته باشد و با آن به کمال و تعالی برسد چه مراحلی را باید طی کند و چه ویژگیهایی را باید داشته باشد؟ درست است که عاشورا لعنت و سلام را آورده است، تقسیمبندیها را انجام داده است، جبهه حق و باطل را نمایان کرده است، اما من و هر کس دیگر باید هر سال حساب کند که چه سهمی از این انبوه حرکت و معرفت گرفتهایم و چه میراثی برداشتهایم؟ آیا اصلا از عاشورای حسین (ع) و از کربلای حسین (ع) ، سهمی داشتهام؟
وراثت نزد عامه مردم یک مفهوم عرضی دارد و عامه مردم وارث را میشناسند و در تعاملات روزمره خود آن را به کار میبرند. وارث قرابت میخواهد، یعنی هر کسی نمیتواند وارث دیگری باشد بلکه وارث با مورث باید قرابت داشته باشد و این قرابتی بیرون حائل و بدون مانع است. مثلا در فقه و احکام اسلامی مطرح میشود که فرزندی که قاتل پدر باشد از او ارث نمیبرد. یعنی قتل پدر مانع اثر این قرابت برای وارث شدن میباشد. حال جای دارد این موضوع رادر مورد خودمان و قیام امام حسین (ع) هم به کار بریم. ما برای آنکه از جریان قافله حسین (ع) معرفت گیریم و درس ببریم و درس حسین (ع) به ما به ارث برسد باید با او قرابت داشته باشیم، قرابتی بدون مانع، آیا من حسین (ع) را نکشتهام؟ آیا من از آنچه که فهمیدهام، چشم نپوشیدهام و کفر نورزیدهام؟ برای اینکه واقعا از حسین و کوه معارف دنیوی و اخروی عاشورا بهرهای بگیریم چگونه باید قرابت ایجاد نماییم. “اگر من به ولایت حسین (ع) نرسیدهام، اگر ابوت اولیاء را نخواستهام، اگر فرزند دنیا و یا بدتر بنده دنیا شدم و دین در وجود من شکل نگرفت و تنها بر زبانم نشست آیا با حسین (ع) قرابتی دارم؟ آیا از عاشورا ارثی میبرم و سهمی میگیرم؟ در متون اسلامی داریم: “العلماء ورثه الانبیا” یا “ان الارض یرثها عبادی الصالحون” میراث خدا و میراث انبیا در زمین و در عاقبت و نهایت تاریخ، برای کسانی است که از آگاهی و علم، عبودیت و تقوا و عبودیت و صلاح برخوردار باشند. با این توضیح میراث حسین(ع) که وارث آدم تا خاتم است، به کسانی خواهد رسید و به این کسان به اندازهای خواهد رسید که به علم و بینش و عبودیت و اطاعت و جهت خالص رسیده باشند” (علی صفایی حائری، وارثان عاشورا، ص ۲۵۵.) این چهار عامل اصلی عوامل ایجاد قرابت با آرمان و اهداف حسین (ع) هستند که لاجرم ما را به قرابت به او میرسانند. چرا که انسانهای بزرگ والهی حرفشان و آرمان و عملشان مهم است و نه تحجر نسبت به آنها. حال جا دارد این چهار عامل را بررسی و واکاوی بیشتر نماییم. (این قسمت به صورت گزارشوارهای از مطالب اندیشمند مرحوم علی صفایی حائری ارائه میگردد.)
علم و آگاهی: علم از جمله مقولاتی است که در قرآن و سایر منابع اسلامی و حتی مکاتب فلسفی و بسیار به آن پرداخته شده. آنچه مسلم است مفهوم علم بسته به مقام کاربرد آن و آنچه از آن مورد نظر است میتوان تعاریف و حدود و ثغور متفاوت داشته باشد. لذا مراد از علم، مجموعه اطلاعات نیست. در واقع اطلاعات کسبی (اطلاعاتی که با درس و مطالعه و مشاهده و ... کسب میشوند) و یا کشفی (آنچه از راه کشف و دستیابی شهودی حاصل میشود) باعث نمیشود که تبعید و رجم در میان نباشد. یعنی لزوما به سعادت انسان ختم نمیشود بلکه مراد از علم خصوصیتی است از جنس بصیرت و بینش که خشیت و حذر را در انسان شکل میدهد. همان طور که قرآن میفرماید “انما بخشی الله من عباده العلماء” (سوره فاطر آیه ۲۸)، لذا آنچه در مفهوم از علم که ما را به قرب الهی و تقرب به حسین (ع) و آرمان حسین (ع) نزدیک میکند بادرک عظمت و جمال و محبت و حضور حق، در انسان سر برمیدارد. آن گاه است که این بینش با این صفات در بستری از توجه و درک از سنتها و نظام و قانونمندیها، آدمی را به اطاعت و تقوا میکشاند. چون اسلام، حد ذهنی و معرفتی است و ایمان حد قلبی و احساس است و تقوا حد عمل و اطاعت است. لذا این فرایند باعث ارزشمندی انسان نزد خود و خدای خود میشود و باعث میشود بشر از خدا چشم نپوشد و در جهان قانونمند الهی فسق و فجور نورزد.
▪ عبودیت:
عبودیت در واقع یک نوع بینش از مفهوم آن از صرف عبادت متفاوت است. این بینش، نظارت بر حرکتها و محرکها را میآورد و این دغدغه در انسان شکل میگیرد که خوراک و پوشاک و آشامیدن و نوشیدن او از محرکهای غریزی فاصله بگیرد و پس از آن، از اهمیت هم برخوردار شود، که در عبودیت و بندگی، نیت و سنت و اهمیت، نهفته است.
▪ اطاعت و تقوا:
اطاعت و تقوا در معنای اصیل خود که در روایات اسلامی مطرح میگردند همان توسعه حرکت به سوی قرب هستند، این توسعه وجودی بیرونی ندارد بلکه توشه راه همان معارفی است که در انسان ملکه شده و درونی محسوب میشود که به لسان دیگر به آن تقوا گویند که ویژگی آن مانع بودن از حضور در مهلکات است لذا تقوا و توشه الهی با وجود انسان اتحاد دارد.
با این جامعیت، هر کار انسان امر و دستور خدا را دارد و امتثال امر، قرب و حضور را دارد. در این صورت، انسان با اطاعتی که میآورد و طاعتی که میسازد به ظرفیت و ظرافتی میرسد که بنبست را برمیدارد و راه را باز میکند.
▪ صلاح:
“حسنات و خوبیها آن جا به کار تو میآیند و به انسان وسعت میبخشند که در جایگاه خود نشسته باشند و با جهت خالص همراه شده باشند. در قرآن هم میفرماید: کسانی که امید به لقای خدا در آنها قرار گرفته و همتشان از دنیا و مشهود عالم بیشتر شده و دلشان از دنیا بیرون رفته اینها میتوانند صالح و خالص باشند. عمل صالح با عملی که بندگی خداست و شرکی ندارد و در جهت آشوب بتها و جلوهها راه ندارد، از همت عالی و رجاء لقای خدا مایه میگیرد.
این خصوصیات علم و عبودیت و طاعت و صلاح، زمینهساز قرابت و پیوند با انبیا و اولیا است و با این قرابت میتوان وارث تاریخ و جغرافیای خدا بود که زمین و عاقبت، هر دو از آن اوست و به میراث عالم و عبد و متقی و صالح، درآمده است.”
لذا با درک این عوالم است که انسان ظرفیت و قابلیت پیدا میکند که به قرابت حسین (ع) و معارف او برسد و از این راه در زمره وارثان جاودان او گردد. البته همان طور که این قرابت ذو مراتب است و افراد هر کدام بسته به کسب فیوضات و توشهها و استعدادهای خود میشود به مدارج مختلف قرب میرسند، میزان ارث بری آنها و بهره ایشان از این گنج عظیم و مخزن لایزال معرفت الهی متفاوت میشود. ویژگی این مقام آن است که افراد در شعور و عاطفه و در تصمیم و عمل متحول میشوند. همه این موارد برای حیات و رشد یک جامعه نیز صادق است. چرا که جامعه نیز دارای حیات، رشد و تعالی، شکست، قابلیت ودرجات مختلف است میتواند از این معارف کسب فیض کند.
نکته ظریف و دقیقی که در این قسمت قابل ذکر است تذکر این امر است که این وارثان عاشورا چه چیز به ارث میبرند و در واقع چه چیز به ارث ببرند بالاتر از همین بصیرت و علم و عبودیت تقوا و عبودیت صلاح. لذا این چهار مولفه هم ویژگی کسب وهم عین معارف کسب شده و این همان اتحاد سیر و سالک و سلوک است که در حکمت اسلامی پرداخته میشود. “عالم میراثدار انبیا است. در واقع ارث عالم همان علم و بصیرت و بینش اوست و همین بصیرت و عبودیت، او را به پا میدارد تا پاسدار حق باشد و جلوگیری از باطل و ظلم و فسق. این گونه پایههای مبارزه شکل میگیرد و میراث عاشورا و کربلا به نزدیکان و پیوند خوردهها میرسد.
حال کسی که وارث عاشورا شد لاجرم همچو معارف عاشورایی و سنت حسینی روشها را در راه خود به کار میگیرد، به انتظار و تقیه و قیام میرسد و به مبارزه مستمر خود ادامه میدهد چرا که حسین(ع) هزار و چهار صد سال است که در حال مبارزه است و میراث او هر روز به وارثانش میرسد.
محسن عمادی
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: وارثان عاشورا، علی صفایی حائری.
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: وارثان عاشورا، علی صفایی حائری.
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست