چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
شرق شناسی و فلسفه
![شرق شناسی و فلسفه](/mag/i/2/z1sav.jpg)
زمانی که ادوارد سعید نقد خود بر مطالعات شرق شناسانه ( Orientalist ۱۹۷۸) را منتشر ساخت، بسیاری از آنان که درباره موضوعات مربوط به خاورمیانه و فرهنگ های این منطقه دست به نگارش می زدند، احساس کردند که می باید به استدلال های او پاسخ دهند. سعید مدعی است که بسیاری از کسانی که درباره خاورمیانه مطلب نوشته اند، به سختی توانستند از این تلقی بپرهیزند که منطقه خاورمیانه و مردم آن، از دیدگاه غرب، غریبه و کاملا بیگانه اند. به اعتقاد سعید این نویسندگان با پیش فرض های استعمارگرانه به بررسی فرهنگ مردم خاورمیانه پرداخته اند. او مکررا به پندارهای قالبی که پژوهشگران غربی در توصیف مردم و فعالیت های آنان در خاورمیانه به کار می گیرند اشاره می کند و اظهار می دارد که خاستگاه این پندارها معادلات نابرابر قدرت میان غرب و خاورمیانه است که در گذشته بر قرار بوده و فی الواقع امروزه نیز تداوم دارد بدین ترتیب، می باید تاریخچه بلند کشمکش میان ممالک اروپایی با آنچه که به مثابه قدرت تهدیدگر اسلام تلقی می شد را مورد توجه قرار داد. این تنازع در خلال سده های متمادی گسترش یافت و در موقعیتهای بسیاری به درگیری فیزیکی انجامید. سعید نشان داد که در نتیجه این واقعیت ها، بررسی عینی و واقع گرایانه مسائل خاورمیانه تا چه حد دشوار است و احتجاج ورزید که ارائه یک تصویر دقیق از این مسائل در گرو آن است که نویسندگان مزبور خود نسبت به موضعی که در آن قرار دارند، آگاهی یابند. به عبارت دیگر این نویسندگان می باید اعتراف کنند که به این مباحث با ابزار کاملا علمی نمی پردازند بلکه آنان خود بخشی از یک نظام ایدئولوژیک اند که به ناچار در نحوه انجام وظایفشان تاثیر می گذارند.
البته، این بدان معنا نیست که پژوهش و نگارش دقیق و درست درباره مسائل خاورمیانه ممکن نباشد، بلکه بدین معناست که برای آنکه چنین نگارشی ممکن باشد، نویسندگان می باید بکوشند تا به درک این حقیقت نایل آیند که چگونه سخنان و ارزیابی های آنها جلوه هایی از فرهنگ بومی آنها است، فرهنگی که قویا با رهیافت های منفی به سایر فرهنگ ها تعریف می شود.
● نقش کتاب شرق شناسی سعید
کتاب سعید آتش یک بحث زنده را در چهان اسلامی شعله ور ساخت و بسیاری از مسلمانان رهیافت او را قویا مورد اعتراض قرار دادند. افراد دیگری در سطح وسیع از اندیشه های سعید حمایت کردند و آنچه را که به عنوان پیام او به شمار می آورند ، در آثار خویش منعکس ساختند . این امر بالاخص در باره پاره ای از موضوعات، فی المثل مطالعه نگارگری های اروپایی در باره خاورمیانه، صادق است. فهم رهیافت های متفاوت به مسأله زنان در خاورمیانه، که در میان جوامع غربی رواج دارد، تحلیل این نگارگری ها را عمق و غنای مؤثری بخشیده است. ممکن است گفته شود که بدون اطلاع از ملیت این نگارگران، تفسیر آثار آنان دشوار خواهد بود، این نقاشان صرفا به تصویر گری وقایعی که در یک موقعیت خاص برای آنان اتفاق می افتد نمی پردازند بلکه آنان بخشی از یک نهضت فرهنگی اند که مردم خاورمیانه را از منظر خاصی می نگرند و این منظر خاص در سبک و محتوای آثار هنری آنان تاثیر گذارده است برای فهم آنچه که آنان انجام می دهند، درک درست سرشت سنتی که در درون آن به خلق آثار هنری می پردازند، اهمیت دارد.
اما چنین نیست که تنها آنان که در باره هنر می نویسند، بسیاری از اندیشه های سعید را قابل توجه یافته باشند، انتقادات سعید از مورخان، تاریخدانان ادبی و فرهنگی، تحلیلگران دین و عالمان علوم اجتماعی نیز همواره تاثیر گذار بوده است و تعداد فراوانی از کسانی که در این حوزه ها فعالیت دارند به ارزیابی درباره روش های خود مبادرت ورزیده اند آنان به دنبال فهم و به چالش خواندن پیش فرض های نهفته در پس رهیافت خویش اند درحالی که کتاب های فراوانی را که در سالیان اخیر با عناوین مرتبط با "اندیشه انسان مسلمان" یا "شخصیت عربی" منتشر شده اند، ملاحظه می کنیم، شاید نویسندگان اندکی مشکلات نظری رهیافت خود به جهان اسلامی را مورد توجه قرار داده اند زیرا بسیاری از این آثار بر یک اصل موضوعی (آکسیوم) استوارند مبنی بر اینکه تمایز عمیقی میان انحای اندیشه و حیات در غرب و جهان اسلام وجود دارد پایان جنگ سرد و نیاز به یافتن یک دشمن جدید [برای غرب] به طرح دوباره مساله "تهدید اسلام"، که در طول سده های متوالی در لایه های زیرین و پنهان فرهنگ غربی نهفته بود، انجامید آنان که تحت تاثیر آثار ادوارد سعید قرار گرفته اند، تفکیک هایی همچون شرقی / غربی، اسلامی / مسیحی، ما / آنان و خودی/ غیر خودی را کاملا بحث انگیز می یابند و آن را به مثابه نقطه آغاز فعالیت های پژوهشی به چالش می خوانند.
سعید در کتاب اثر گذار خود سخن قابل توجهی درباه فلسفه ندارد، اما روشن است که استدلال های او با فلسفه اسلامی نیز مرتبط اند. شارحان و مفسران فلسفه اسلامی بر این اعتقادند که فلسفه اسلامی همتای سایر مکاتب فلسفی نیست و لذا باید به طرق مختلفی مورد ارزیابی قرار گیرد. چرا؟ گاه احتجاج می شود که اسلام تاثیر بزرگی بر ساختار فلسفه اسلامی داشته و از این رو نباید صرفا به بررسی استدلال های موجود در این فلسفه پرداخت بلکه همچنین می باید طرقی را که در آن مباحث دینی البته به صورت پنهان و نه آشکارا بر استدلال های مزبور سایه افکنده اند تحلیل کرد. به نظر می رسد که این یک خط مشی امید بخش است با توجه به این نکته که بسیاری از فیلسوفان خود بین امور محرمانه (باطن) و امور آشکار (ظاهر) به دقت تفکیک کرده اند و غالبا مواظب بوده اند تا مطالب خویش را به گونه ای مطرح سازندکه استدلال هایشان را در نظر آنان که مخاطب این استدلال ها نیستند، در هاله ای از ابهام فرو برد. این دیدگاه در تفسیر فلسفه اسلامی به تفصیل در آثار لئو اشتراوس (Leo Straus) منعکس شده و پیروان وی از آن در پرداختن به حوزه فلسفه اسلامی بهره برده اند.
● لئو اشتراوس و فلسفه اسلامی
در نظر اشتراوس، فلسفه مشتمل بر یک پیام پنهانی است، پیامی که ملاحظان دینی به آن نفوذ بخشیده است. او به گونه های متنوعی استدلال می کند که اگر ما با نگاه درستی به متون فلسفی بنگریم، این خصوصیت کاملا آشکار خواهد شد، من در گذشته این رهیافت را نقد کرده ام و مدافعان و ناقدان آن استدلال های پرشوری را در دفاع از دیدگاه های مورد نظر خویش ارائه داده اند. آنچه که بررسی آن در اینجا جالب توجه است، آن دسته از تصورات شرق شناسانه ای است که اشتراوس از آنها طرفداری می کند. تصور بر این است که نباید فلسفه اسلامی را از آغاز به مثابه یک فلسفه به شمار آورد، بلکه فلسفه اسلامی بیشتر یک رمزی است که به منظور کشف آرا و دیدگاه های فیلسوفان اسلامی می باید رمز گشایی شود فلسفه اسلامی، در این دیدگاه، گونه ای از ادبیات است که چهره آرای واقعی مولفان را پنهان ساخته و این وظیفه مفسران فلسفه اسلامی است که آن آرای واقعی را کشف کنند، به درون لایه های کتمان ها نفوذ کرده و اعتقادات اصیل نویسنده راکشف نمایند.
شکی نیست که وقتی به فلسفه می پردازیم، غالبا علاقه مندیم که دیدگاه های فیلسوف خاصی راکه با او سر و کار داریم کشف کنیم، اما فلسفه چیزی بسیار فراتر از تاریخ فلسفه است. هدف اصلی فلسفه فهم استدلال ها، ارزیابی آنها و ارائه استدلال های جدید است. تمام تاکید رهیافتی که اشتراوس مدافع آن است، بر جنبه های تاریخی فلسفه اسلامی است. در این رهیافت گویا خود فلسفه به عنوان فلسفه، ارزش بررسی و مطالعه ندارد و مناسبتر است که آن را مکتوبات جذاب و دشواری بدانیم که نیازمندحل و فصل اند، یک مساله عقلانی فریبنده درباره فهم مراد نویسندگان و نه فهم استدلال های آنان. فهم استدلال ها کاری ارزشمند نیست زیرا اساس استدلال امر چندان جذابی نیست. در نظر همفکران اشتراوس، فلسفه اسلامی اساسا تلاشی است بی ثمر برای هماهنگ سازی دین با فلسفه یوانا و مخفی ساختن دیدگاه واقعی فلاسفه اسلامی مبنی بر اینکه فلسفه یونان، در مقایسه با دین، راهنمای بهتری به سوی حقیقت است.و از همین رو استدلالهای مطرح در این فلسفه چندان جذابیتی نخواهند داشت زیرا کاملا قابل پیش بینی و تبعی اند اگر کسی به دنبال یک مسأله عقلانی است آن را نه در استدلال که در نحوه جایگیری استدلال درون شکل پیچیده زبانی که چهره آن را مبدل ساخته است خواهد یافت با این حال وقتی فلسفه اسلامی را بررسی می کنیم با فیلسوفانی مواجه می شویم که توجه بلیغی به ساختار منطقی استدلال های خود مبذول می دارند و حتی نیم نگاهی به این استدلال های نخستین آدمی را بر خواهد انگیخت. بی تردید فیلسوفان اسلامی خود را متوجه زبانی که با دلیل ورزی فیلسوفان اسلامی تناسب دارد ساختهاند.این تصور که بتوان تمام دستآوردهای فلسفه اسلامی رابه عنوان صورت راز آلودی از ادبیات از صحنه بیرون کرد بدترین شکل شرق شناسی است لازمه این تصور آن است که نمی توان فیلسوفان اسلامی را واقعا فیلسوف، فیلسوفان جاهای دیگر دانست، بلکه می باید آنان را افرادی قادر بر انجام فعالیت فروتر و نازلتری به شمار آورد که از زبان فلسفی برای عرضه پیچیده دیدگاه های غیر اصیل سود می برند .
● وظایف شارحان فلسفه اسلامی
افراد بسیاری هستند که درباره فلسفه اسلامی دست به قلم می شوند و از ایده های اشتراوس جانبداری نمی کنند اما روش شناسی منتخب آنان ظاهرا مبتنی بر فروض شرق شناسانه است این نویسندگان بیش از آنکه به معانی عبارات متن توجه کنند به تحلیل زبان آن متن عطف توجه می نمایند با در نظر گرفتن جایگاه کم ارزش نسخ خطی در حوزه فلسفه اسلامی فی الواقع نیاز شدیدی به پژوهش دقیق و محققانه برای تعیین اینکه متن مورد بحث دقیقا از چه گونه ای است وجود دارد این مطلب علی الخصوص هنگامی صادق است که نسخ خطی متعددی از اثر فلسفی مورد نظر ارائه شده باشد که با یکدیگر اختلاف دارند یا آنکه به زبانی غیر از زبان اصلی که ابتدا به آن زبان نوشته شده است عرضه گردد در این صورت لازم است متن اصلی با توجه به ترجمه های موجود آن بازسازی شود و این فرایندی دشوار و نیازمند زمان است علاوه بر این از آنجا که بخش عمده ای از فلسفه اسلامی به امور فراوانی بیرون از خود مثلا به فلسفه یونانی یا خود آیین اسلام ارجاع می دهد بر شارحان این فلسفه لازم است که به دقت انحای ارجاعاتی را که در متن رخ می دهد خاطر نشان سازند زیرا در غیر این صورت ممکن است خوانندگان نحوه استدلالی را که در متن ارائه شده است پیگیری نکنند تمام این گونه کارها برای پیشرفت فهم ما از فلسفه اسلامی حیاتی است ولی نمی توان آن را غایت مطالعه چنین فلسفه ای به شمار آورد غایت این مطالعه اگر اساسا غایتی در میان باشد در تحلیل استدلالها نه به مثابه فسیل هایی در موزه تاریخ اندیشه ها، که به عنوان بخشی از تکامل فلسفه نهفته است این تکامل عبارت است از آزمون و تحلیل مداوم استدلال ها مسلما ضرورتی ندارد که استدلال های هر نسلی از اندیشمندان برتر از استدلال های قبلی باشد اما همه آنها بخشهایی از یک سنت اند و کلید فهم این سنت در فهم آن استدلال ها نهتفه است آن دسته از پژوهشگران که به گونه ای درباره فلسفه اسلامی می نویسند که گویا کاری بیش از بازسازی و توصیف متن نمی توان انجام داد، جراحانی را می مانند که مهارتشان عمل جراحی را صرفا از آن رو قرین توفیق می سازد که بیمار آنان به کام مرگ فرو رود.
● نقد رهیافت ضد شرق شناسی
رهیافت دیگری به فلسفه اسلامی وجود دارد که می توان آن را ضد شرق شناسی خواند در این رهیافت تنها مسلمانان می توانند واقعا به درک فلسفه اسلامی نائل آیند زیرا تنها آنان قادر به درک ارزش جنبه های دین این حوزه فلسفی اند ممکن است غیر مسلمانان نیز تا حدی به فلسفه اسلامی نزدیک شوند اما به دلیل پیش زمینه غیر اسلامی خود ضرورتا در یک منظر جزئی محصور خواهند شد ممکن است این رهیافت را نوعی شرق شناسی بدانیم چرا که بر پیشفرض وجود تمایزهای اساسی و مهم میان مسلمانان و غیر مسلمانان و نیز میان آنچه که به تعبیر موسع "شرق" و "غرب" نامیده می شود استوار است این رهیافت نیز به اندزه همان گونه از شرق شناسی که ادوارد سعید مشخص می کند بحث انگیز است. به وضوح میان شخصی که از درون یک فرهنگ برآمده و شخصی که بیرون آن قرار دارد در نگاهی که به یک تعبیر مبتنی بر آن فرهنگ دارند تفاوتهایی هست ولی این مطلب روشن نیست که همواره شخص اول دست آوردی بیش از شخص دوم داشته باشد افراد داخل یک فرهنگ نیز به اندازه افراد بیرون آن در معرض دست نیافتن به اموری اند هرچند هر کدام امور متفاوتی را از دست می دهند افزودن این نکته شایسته است که فیلسوفان تجربه زیادی در ارزیابی استدلال هایی که درون یک محیط فرهنگی که با محیط فرهنگی خودشان بسیار متفاوت است دارند، برای مثال انحای باورهای دینی افلاطون و اسقف برکلی با باورهایدینی بسیاری از شارحان مدرن آنان بسیار متفاوت اند و با این حال به نظر نمی رسد که این امر مانعی فرا راه درک آنان از فلسفه افلاطون و برکلی باشد همچنین تاکید بر این نکته برا ما اهمیت دارد که در حوزه فلسفه آنچه عمدتا مورد توجه اند استدلال ها می باشند و این که خود استدلال کننندگان بالفعل دارای باورهای دینی یا فاقد آنها باشند نقش سرنوشت سازی در برابر دانستن این دو دسته ندارد طیف وسیعی از پرسشهای جذاب راجع به زندگی نامه فیلسوفان و همچنین ملاحظات مفیدی در باب دوران حیات عملی آنان قابل طرح اند بااین وصف اگر ما اولا و بالذات با فلسفه و نه تاریخ اندیشه ها سر و کار داشته باشیم این مباحث اهمیت فرعی خواهند یافت.
● ماهیت فلسفه دینی
اما شاید گمان شود که این نتیجه گیری قدری عجولانه است زیرا یکی از ویژگی های فلسفه اسلامی دقیقا آن است که این فلسفه اسلامی است بدین معنا که اولا و بالذات یک فلسفه دینی است اگر فلسفه ای دینی باشد شاید برای ارزیابی آن نیاز به معیارهایی داشته باشیم که بامعیارهای مناسب برای ارزیابی فلسفه های غیر دینی متفاوت اند. در اینجا می باید درباره استعمال واژه ها دقیق باشیم وقتی فلسفه ای را اسلامی می نامیم بدین معنا نیست که هر مطلبی که ذیل این عنوان عرضه می شود مستقیما یا غیر مستقیم بر مباحث دینی دلالت کند مطلب کاملا بر عکس است در اینجا ما از فلسفه ای سخن می گوییم که از اندیشه های مطرح در مقطع خاصی از زمان درجهان اسلامی تاثیر پذیرفته و بسیار ی از فیلسوفان اسلامی سرو کاری با دین به معنای خاص آن نداشته اند همان گونه که می توان از فلسفه ای که دوران بلندی از تاریخ و اندیشمندان متعددی را در بر می گیرد انتظار داشت اندیشه ها، موضوعات و استدلال های کاملا متنوعی در این فلسفه وجود دارد. تلاش برای گره زدن این تنوع بایک دیدگاه دینی خاص نوعی ساده انگاری فاحش است هر چند بخش اعظم فلسفه اسلامی از درون یک زمینه دینی خاص سر برآورده است این تلاش به یک خطای اساسی می انجامید یعنی ادعای آنکه به منظور فهم مباحث فلسفی مرتبط با یک چشم انداز دینی می باید در آن چشم انداز سهیم بود. برای مطالعه یک سنت فلسفی یک راه منحصر به فرد وجود ندارد و تنها معیارهایی که می توان به کار گرفت معیارهایی است که در تمام مکاتب فلسفی ازجمله فلسفه مسیحی و یهودی قابل به کارگیری باشد یعنی معیارهای مربوط به استدلال معتبر.
● کاستی رهیافت های شرق شناسانه
کاستی اصلی شرق شناسی آن است که از طریق تاکید ناروا بر یک رهیافت واحد در فهم فلسفه اسلامی خود را بر جریان فلسفه ورزی تحمیل می کند در اینجا اعتراض عمده ناظر به روشی که شرق شناسان متون فلسفه اسلامی راتفسیر می کند نیست، هر چند روش مزبور به اندازه کافی نامناسب و نادرست است اعتراض اصلی بر این اندیشه وارد است که برای این منظور یعنی (تفسیر متون فلسفی ) تنها یک راه منحصر به فرد وجود دارد تحلیل کلیشه ای از متون فلسفی به موازات برداشت قالبی ازدسته بندی های قومی و نژادی پیش رفته و به همان اندازه مردود است. بنابراین جای تاسف است که تاثیر فزاینده نقادی شرق شناسی که سعید برانگیخت می باید در مقایسه با دیگر حوزه های مطالعات اسلامی تاثیر بیشتری بر مطالعات مربوط به فلسفه اسلامی داشته باشد این واقعیت نشان دهنده آن است که تا چه اندازه بخش عمده مطالعات مربوط به فلسفه اسلامی از پیشرفت های هرمنوتیک در سایر حوزه های پژوهشی جدا مانده است.
الیور لیمن
مترجم - دکتر نصر
مترجم - دکتر نصر
منبع : پرسجو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست