شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

روز پس از فردا - THE DAY AFTER TOMORROW


روز پس از فردا - THE DAY AFTER TOMORROW
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مارک گوردون و رولند امریک
کارگردان : امریک
فیلمنامه‌نویس : جفری نچمانوف و امریک
فیلمبردار : اولی اشتایگر
آهنگساز(موسیقی متن) : توماس ونکر و هارالد کلوزر
هنرپیشگان : دنیس کوایید، جیک جیلنهال، امی راسم، دش میوک، جی ا. ساندرز، سلا وارد، آستین نیکولز، کنت والش، ایان هولم و آرجی اسمیت
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۴ دقیقه


̎جک هال̎ (کوایید) متخصص و کارشناس علم هواشناسی است. او براساس مشاهداتش (باریدن برف در هند، مهاجرت غیرعادی پرندگان و غیره) به این نتیجه رسیده که گرم شدن تدریجیِ دمای کرهٔ زمین در نهایت، به تغییر و تحولات اساسی آب و هوای کرهٔ زمین منجر خواهد شد. ̎هال̎ معتقد است که یک عصر یخ‌بندان جدید در انتظار ساکنان کرهٔ خاک است. او پیش‌بینی کرده که این اتفاق ظرف پنجاه تا صد سال آینده روی خواهد داد. ̎هال̎ با ̎تری راپسن̎ (هولم) دانشمندی ایتالیائی آشنا می‌شود. ̎راپسن̎ با اندازه‌گیری دمای اقیانوس اطلس به این نتیجه رسیده که ̎روز فاجعه̎ بسیار زودتر از آن تاریخی خواهد بود که ̎هال̎ پیش‌بینی کرده است. ̎هال̎ در کنفرانسی در دهلی نو هشدار خود را تکرار می‌کند. اما ̎بکر̎، معاون رئیس جمهور آمریکا (والش) هشدار ̎هال̎ را نادیده می‌گیرد و او را به احساساتی بودن متهم می‌کند. دیری نگذشته که توفان‌های ویران‌گر، شهرهای بزرگ آمریکا را در هم می‌کوبد. در همین حال، ̎هال̎ باخبر می‌شود که پسرش، ̎سام̎ (جیلنهال) به اتفاق محبوبه‌اش، ̎لورا̎ (راسم) به کتابخانه‌ای در شهر نیویورک پناه برده‌اند. ̎جک̎، همسرش، ̎لوسی̎ (وارد) را ترک می‌کند و برای نجات پسرش از فیلادلفیا عازم نیویورک می‌شود.
● فیلمی از یکی از ژانرهای فرعی سینمای فاجعه، با مضمون نابودی کرهٔ زمین (که معنای دیگر، جهان متمدن) بر اثر عوامل طبیعی، که به‌عنوان یکی دیگر از نمونه‌های معاصر آن می‌توان به مرکز زمین (جان آمیل، ۲۰۰۳) اشاره کرد. فیلم‌های این ژانر در سال‌های اخیر به لحاظ ساختاری با اصول و قراردادهای یکی دیگر از این ژانرهای فرعی (نابودی جهان بر اثر عوامل فرازمینی، مثل برخورد شهاب سنگ‌های عظیم یا حملهٔ موجودات فضائی)، با نمونه‌هائی مثل آرماگدون (مایکل بی، ۱۹۹۸)، برخورد شدید (میمی لِدِر، ۱۹۹۸) و روز استقلال (امریک، ۱۹۹۶) پیوندی تنگاتنگ یافته‌اند. ژانری محبوب و پول‌ساز و البته از جولانگاه‌های اصلی پدیدهٔ سینما ـ حماقت (شاید بیشتر به خاطر سطح پائین توقع و انتظارات اغلب مخاطبان این فیلم‌ها)، که آثار فیلم‌سازانی مثل امریک و بی نمونه‌های بازر آن به شمار می‌روند. هم‌چون نمونه‌های کلاسیک دههٔ هفتادی و اغلب نمونه‌های چند سال اخیر این ژانر خانواده‌محور، که تنش‌های خانوادگی را مثل استعاره‌ای از جهان پُرمخاطرهٔ پیرامون مورد استفاده قرار می‌دهد، این‌جا هم مضمونی خانوادگی با مهارت در بطن داستان تنیده شده است. تصویر خانوادهٔ از هم گسیخته و در آستانهٔ فروپاشی که اعضایش در مصاف بحران سرانجام دوباره متحد می‌شوند، از کلیشه‌های آشنای این‌گونه فیلم‌هاست. در این‌جا پدری که در حالت عادی در انجام کوچک‌ترین وظایفش کوتاهی می‌کند، در شرایط بحرانی راهی طولانی و پُر خطر را برای نجات جان پسرش می‌پیماید. دیگر عامل آشنا، مجموعهٔ هشدارها و شعارها پیرامون لزوم حفاظت از محیط زیست (که بی‌توجهی به آن عامل اصلی بروز فاجعه بوده) است که معمولاً از زبان یکی از شخصیت‌های اصلی گفته می‌شود. فیلم مثل اغلب آثار فانتزی و افسانه ـ علمی امروز (صرف‌نظر از کیفیت‌های متفاوت آنها) به لحاظ طرح نکات سیاسی/ اجتماعی روز در خور توجه است. در این زمینه باید به تصویر کنایه‌آمیزی که از جابه‌جائی موقعیت کشورهای فقیر و غنی در شرایط بحرانی، در قالب صف‌های طویلی که این‌بار پناهجویان آمریکائی پشت مرز مکزیک تشکیل داده‌اند (در حالی‌که امیدی برای گذر از آن ندارند)، اشاره کرد که تصویر واژگونه‌ٔ یکی از معضلات امروز جامعهٔ آمریکا در برخورد با خیل مهاجران مکزیکی و تأییدی بر این نکته است که فیلم‌های افسانه ـ علمی بیش از آن‌که به آینده بپردازند، دربارهٔ زمان حال هستند. نکتهٔ دیگر، تأکید اغراق‌آمیزی است که امریک غیرآمریکائی به‌طور معمول در آثارش، مثلاً روز استقلال، میهن‌پرست (۲۰۰۰) یا همین فیلم بر ارزش‌های ملی آمریکا دارد (البته این در حالتی است که این قبیل فیلم‌های بزرگ و پُر هزینه هالیوودی را حاصل کار و اندیشهٔ فردی خاص، و نه محصول یک گروه یا کارخانه و مهم‌تر از آن حاصل کار و خواست و پسند یک جامعه بدانیم). شخصیت به ظاهر منفی معاون رئیس جمهور (که به‌عنوان الگو است) را هم که سرانجام شخصیتی مثبت و کارآمد از آب درمی‌آید، در همین راستا باید ارزیابی کرد؛ یا به عبارتی به وجود آوردن تصویری به هر رو مثبت از جمهوری‌خواهان حاکم در سال انتخابات (۲۰۰۴)، در حالی‌که در دیگر آثار هالیوودی از گرایش مقابل می‌توان شاهد تصویری متفاوت از این شخصیت‌ها، مثل تصویر هجوآمیزی که گلن کلوز از لورا بوش در همسران استپفورد (فرانک آز، ۲۰۰۴) ارائه می‌دهد، بود.


همچنین مشاهده کنید