چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اشتباهات پیرامون حقیقت


اشتباهات پیرامون حقیقت
در یک نگاه کلی می‌توان آدمها را در رابطه با اعتقاد به خدا به سه دسته تقسیم کرد:
۱) معتقدان،
۲) بی‌خیالان
۳) قهرکنندگان.
معتقدین به وجود خدا که از نظر کمیت اکثریت انسانها را تشکیل می‌دهند و از نظر کیفیت هم قابل اهمیت‌تر هستند چرا که قریب به اتفاق متفکران و دانشمندان در طول تاریخ از معتقدین به خدا بوده‌اند. نگاهی گذرا به تاریخ انسان گواه این است که هیچ گاه زندگی بشر از پرستش خالی نبوده است و اعتقاد به خداوند جزئی از زندگی انسانها در طول تاریخ است.
مراد از بی‌خیالان، افرادی است که به ظاهر اعتقادی به خدا ندارند و موجود مطلقی را هم به عنوان خدا در نظر نمی‌گیرند. این گروه شامل همه افرادی است که عقیده‌ای معطوف به عمل ندارند از این رو شامل همه کسانی است که در وجود خدا تردید دارند یا به طور تقلیدی منکر خدا هستند و همچنین شامل کسانی می‌باشند که وجود یک نیروی مبهم و نیرویی بالاتری را در درون خود به طور ابهام انگیز در می‌یابند ولی از تطبیق عنوان خدا به آن مبدا مبهم و نیروی بالاتر امتناع می‌کند. بسیاری از این افراد از روی تحقیق و هشیاری حساس بی‌طرفی نسبت به خدا نگرفته‌اند چرا که اگر تعلیمات مناسب به آنها عرضه شود از انکار و تردید خود دست برخواهند داشت.
دسته دیگر قهرکنندگان‌اند. اینها کسانی هستند که از خدا قهر کرده‌اند و قهر خود را به حساب فلسفه و علم می‌گذارند و چنین وانمود می‌کنند که بر مبنای علم و فلسفه در وجود او تردید دارند. این گروه را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ قهر کنندگان شخصی و قهرکنندگان مکتبی. دسته نخست کسانی هستند که برای خود اهداف و آرمانهایی را در نظر می‌گیرند ولی چون به آن اهداف و آرمانها نمی‌رسند لذا از خدا قهر می‌کنند.
به طور مثال کسانی هستند که پول و مقام و موقعیتی را هدف قرار می‌دهند و چون به آنها نمی‌رسند حالت قهر به خود می‌گیرند، در واقع اینان دچار بیماری چندشخصیتی‌اند و نتوانسته‌اند مهم و مهم‌تر را از یکدیگر تشخیص دهند. در طرف دیگر قهرکنندگان مکتبی اظهار می‌کنند که دلایل خداشناسان بی اساس است چرا که ما وجود خدا را لمس نمی‌کنیم. نیز دسته‌ای دیگر از آنها وجود شر و ناگواری‌های عالم خلقت را دلیل گرفته‌اند.
البته این افراد گاه برای اشکالات خود جنبه عملی و فلسفی قایل می‌شوند ولی یک متفکر هیچ گاه این دلایل را موجب نفی خدا تلقی نمی‌کند، زیرا بر فرض بیپایه بودن دلایل خداشناسان و یا مشاهده شرور در عالم نمی‌توان خدا را نفی کرد. آیا این افراد می‌توانند ادعا کنند که مجموع جهان هستی را بدون بارگیری مورد مطالعه قرار داده‌اند و خدا را هیچ جا نیافته‌اند؟ اگر ملاک شناسایی خدا مشاهده است، پس چرا انسان اندیشه خود را که مبنا و اساس همه فعالیت‌های او می‌باشد مشاهده نمی‌کند؟
نکته جالب اینجاست که تاکنون هیچ یک از مخالفان خدا نتوانسته‌اند دلیلی بر نفی وجود او ارائه دهند. طرفداران مکتبهای مادی دلیلی بر نبود مبدا جهان هستی مطرح نکرده‌اند بلکه فقط به نقد دلایل خداشناسان پرداخته‌اند. از نظر منطقی مناقشه اشکال تراشی در دلایل معتقدان خدا نمی‌تواند دلیلی بر عدم وجود آفریدگار جهان تلقی شود. کسی که می‌خواهد خدا را نفی کند باید دلیلی مستقل برنبود او ارائه دهد. حال آنکه منکران وجود خدا بیشتر بر مسئله شرور و ناملایمات موجودات زنده تاکید کرده‌اند و گفته‌اند اگر خدایی وجود دارد. پس چرا برخی جانداران دچار شکنجه و درد می‌شوند؟ بدون شک این اشکال نمی‌تواند دلیلی بر نفی خدا محسوب شود زیرا حداکثر مطلبی که از این سوال حاصل می‌شود این است که نظم جهان هتسی آن چنان که ما تصور می‌کنیم و یا انتظار داریم نیست.
در واقع طرح کنندگان مسئله شرور بیشتر با مسئله عدل الهی مشکل دارند تا اصل وجود خدا. به قول ولتر، آنان که می خواهند با وجود شرور و ناملایمات وجود خدا را ندید بگیرند شبیه این است که کسی در موقع ورود به یک عمارت بسیار مجلل که آثار مهندسی و معماری و نقاشی و نجاری در تمام اجزا و مجموع آن هویداست و اقتضا میکند که از نظر منطقی و عملی بگوید این عمارت مهندسی بسیار استاد و ماهر داشته و دارای نقاش زبردستی بوده است، بگوید که به جهت قطرات خون افتاده در دالان و پله‌ها، این عمارت مجلل مهندس و نقاش نداشته است! البته این مغالطه‌ای بسیار بیجاست زیرا سوال از مهندس عمارت غیر از سوال از مراعات نشدن انتظامات و ترتیباتی است که ما برای یک عمارت در نظر می‌گیریم.
حال بهتر است از موانع شناخت خدا گفتگو کنیم؛ انسان به طور کلی می‌تواند اعتقاد و علم به وجود خداوند پیدا کند چرا که دلایل عقلی بسیاری برای شناسایی خدا وجود دارد. حجاب‌های متعددی نیز وجود دارد که مانع از ارتباط با خدا و شناخت بدیهی او می‌شود. این موانع و حجابها را هم می‌توان تقسیم‌بندی کرد. تحت موانعی که به عملکرد ما مربوط می‌شود و دیگر موانعی که بر سر راه شناخت عملی ما قرار دارند.
موانع ناشی از انحرافات عملی نظیر غوطه ور شدن در گناه و تسلیم هوا و هوس های نفسانی شدن موجب می‌شوند تا انسان، هم از شناخت بدیهی خدا و ارتباط با او محروم بماند و هم متقن ترین دلایل وجود خداوند را مات و تاریک نماید و در نتیجه آن دلایل را به صورت الفاظ و مفاهیمی بی محتوا درآورد، به گونهای که کمترین اثری در روح او نگذارد. با همین نگاه افرادی از متفکران بزرگ را می‌توان سراغ گرفت که با دلایل عقلی اثبات وجود خدا آشنا هستند اما از ارتباط با خدا بی بهره‌اند.
حجابهای ناشی از برداشتهای علمی از جهان طبیعت نیز سد راه معرفت حقیقی خداوند است. هر اندازه رشد فکری انسان کمتر باشد مقوله‌ها و صورتها و اشکال طبیعت بیشتر در دریافت‌های ذهنی او نفوذ پیدا می‌کند و در نتیجه هم واقعیات عالم را با آنها ارزیابی می‌کند. موانع ناشی از برداشتهای غلط علمی ناشی از ضعف فکری و روحی اشخاص است که قدرت رها کردن مقولات و صدور اشکال و نمودهای طبیعت را از عقل خود ندارند.
در بحث از حجاب علمی شناخت خدا، مهمترین حجاب برداشت مطلق گرایانه از قانون علیت است. خطا در قانون علیت، این قانون را به شکل حجابی ضخیم در می‌آورد که باعث عدم درک حضور الهی میشود. در مورد شناخت خدا مسئله علیت از آنجا ایجاد اشکال می‌کند که وقتی علل اشیا از متن طبیعت و اجزای آن به دست می‌آمدیم، گمان می‌کنیم که دیگر جایی برای خدا به عنوان علیت در طبیعت و اجزای آن نیست و در نتیجه خدا را از متن طبیعت کنار می‌نهیم و او را به عنوان علت اولیه قرار می‌دهیم.
به بیان دیگر خدا را به عنوان علت اولیه قرار می‌دهیم که به وجودآورنده علت طبیعی است و سپس خود این علت طبیعی اداره کننده سیستم طبیعت تلقی می‌شود در صورتیکه هر آنچه در پهنه طبیعت قرار دارد آثار مستقیم فاعلیت خداوندی است. معمای اصلی قضیه ناشی از این است که ما آگاهانه یا ناآگاه از علل و عوامل مادی و صوری اشیا علت فاعلی را بیرون می‌آوریم و استقلال و بی‌نیازی آنها را از فاعل و خالق مستقیم نتیجه می‌گیریم و خدا را می‌بیرم در آغاز سلسله هستی قرار می‌دهیم و یک اصطلاح جالب هم برای او اختراع نموده و می‌گوییم خدا یعنی علت اولی.
درست مسئله همینجاست که خدا علت العلل قرار می‌گیرد. در صورتیکه ما باید بدانیم چنان که خداوند علت اولی و علت العلل است، خدا فیض مطلق و فاعل و خالق بالفعل همه حرکات و ذات هستی است. به عبارت ساده‌تر پشتوانه هم این علتهای مادی و ظاهری وجود خداست و اوست که این علل و علیت را ایجاد کرده و جریان داده است. انسان معمولا فقط به علت‌های روبنایی و ظاهری جهان توجه می‌کند و به اعماق جریان هستی نفوذ نمی‌کند.
منبع : نشریه الکترونیک ساعت صفر