پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


حکایت تاکسی در خیال شهر


حکایت تاکسی در خیال شهر
تاكسی می رود و شهر در خیابانی طولانی پشت سر می ماند و مسافران از پس دود و آزردگی برمی خیزند و دل می سپرند به نوای رادیوی همیشه روشنی كه مجری اش همه را به ستایش زندگی دعوت می كند. كسی چرت می زند و كسی با آقای راننده گپی طولانی را آغاز كرده است. یك خیابان دیگر، یك چراغ قرمز و ناسزایی دیگر. یكی بر خودرویی كه عقب مانده راه را می بندد و دیگری وسط خیابان هوس می كند مسافرانی چند را سوار و پیاده كند. تاكسی برای آن هایی كه در تهران زندگی می كنند تنها یك وسیله نیست، مدلی كوچك ازجامعه ما است. می توان با استفاده از روانشناسی ماجراهای هر روزه ای كه همه ما از طریق تماس با این وسیله با آن روبه رو می شویم، با بخشی از شخصیت اجتماعی آدم ها آشنا شد. تاكسی جامعه است، همان جامعه ای كه ما هر روز با آن در ارتباطیم و گاه از آن شاد و خرسندیم و گاه نیز دلگیر و ناراحت. تاكسی جامعه است، با همان رفتارهای همیشگی، راننده ای سر راننده دیگر داد می زند، مسافری حكایت روز گذشته اش را با مسافر دیگر نجوا می كند و راننده ای با قانونی كه خود نوشته و به اجرا گذاشته، صحبت كردن با تلفن همراه را در داخل تاكسی منع كرده است. آن بالای شیشه روی كاغذی نقش بسته است: «صحبت كردن با تلفن همراه در این مكان ممنوع است.لطفاً به آسایش دیگران توجه كنید.» كسی به آسایش دیگران توجه نمی كند و تلفن خود را پاسخ می گوید، می گوید و می گوید تا آقای راننده از كوره در برود. همان دعوای همیشگی كه قرار است روزی چند بار تكرار شود. راننده و مسافر، مسافر و راننده.
تاكسی بخشی از حیات اجتماعی ما است. مدلی كوچك از تصویر جامعه ای كه حس حیات و دغدغه آن را توأمان با هم دارد. شهر از دریچه شیشه می گذرد. خیابان ها تند تند از برابر ما رد می شوند. تصویری تازه می شود و تصویری دیگر جای آن را می گیرد. صدایی در داخل تاكسی می پیچد، موج برمی دارد و بر صورت خسته مسافران می نشیند. باز همان مجری رادیو است بر همان خط همیشگی، باز ما در همان مسیریم با همان تكرار و همان وعده كه بودیم. راننده سخن آغاز می كند و ماجرای تصادف خود را با یكی از مسافران در میان می گذارد.
راننده بخشی از پیكره جسمانی شهر محسوب می شود، مردی كه قرار است راهنمای همه مردمان باشد و در كار روزی، دیگران را به همان قصد جابه جا كند. با این حال، یك ساعتی می شود كه همه خالی خالی از كنارمان می گذرند. خیال ما در خاطره تاكسی می پیچد. «مگر قرار نبود این وسیله، وسیله نقلیه باشد؟» كسی می پرسد و نگاهش تاكسی خالی دیگری را دنبال می كند. راننده جواب سربالا می دهد. «همه تو فكر دربستی اند» كسی دیگر این را می گوید و جدال خیر و شر بر سر سوار شدن بر تنها تاكسی ایستاده در ایستگاه آغاز می شود. راننده مردی ۵۰ ساله است و تاكسی ازكارافتاده و درب و داغان است.ایستگاه تاكسی نه تابلو نشانه دارد نه اگر داشته باشد پارك همیشگی انواع خودرو اجازه می دهد از آن طبق تعریف استفاده كرد. شاید ازاینروست كه ایستگاه تاكسی آن گونه كه باید و شاید در قاموس فرهنگ شهرنشینی این شهر نمی گنجد.
حسین تیموری كرمانی مدیرعامل سازمان تاكسیرانی شهر تهران، در پاسخ به همین پرسش است كه می گوید: «نبود ایستگاه های مشخص به ویژه برای تاكسی های گردشی (نارنجی) را ضروری می داند و می گوید: این مشكل را رسماً به سازمان حمل و نقل و ترافیك شهر تهران اعلام كرده ایم.
همچنین می گوید: «اختصاص حدود ۲۵ تا ۳۰ متر از معابر پررفت وآمد به ایستگاه های تاكسی بسیاری از مشكلات مسافران و رانندگان را حل می كند.»
● بحث های درون تاكسی
یكی از جدی ترین موضوعهایی كه در تاكسی ها سابقه طولانی دارد، بحث كردن هنگام رانندگی است. روزگاری در یكی از دروس دوران ابتدایی یك توصیه بسیار عالمانه گنجانده شده بود كه محتوای آن تأكیدی ساده بر این نكته مهم بود كه هنگام رانندگی نباید با راننده صحبت كرد. دانش آموزان گریزپا، به پیروی از نكته عنوان شده در آن درس، هر بار كه قصد مسافرت داشتند تلاش می كردند برای نشان دادن فضیلت اخلاقی و تربیت درست خود از صحبت با آقای راننده پرهیز كنند.
زندگی در آشوب پایتخت و حركت از مسیری به مسیر دیگر با تاكسی های نارنجی فرصتی برای اندیشیدن در باب آن پیام آموزش داده شده در مدارس باقی نگذاشته است. راننده گپ می زند و مسافران در آن شركت می كنند. بحث های درون تاكسی آنقدر برجسته است كه چندی پیش یكی از جامعه شناسان ایرانی در سخنرانی خود با وام گیری از این صحنه، به كنایه اندیشه درون تاكسی را یك نمونه كامل برای نشان دادن بحث های كارشناسی سطحی دانست. آن كنایه شرح ساده ای از تأملات نه چندان پرمحتوا بود كه بسیاری بدون هیچ تلاش و تحقیقی از آن سود می جویند. تاكسی در این تعریف معیار آن مدل قرار گرفته بود تا نشان داده شود كه یك موضوع مهم چگونه از دایره تأمل آگاهانه خارج شده در میان جامعه به بحثی دم دستی تبدیل می شود. از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و توسعه، تاكسی محیطی كوچك و دم دستی برای این گونه اظهار نظرهای شفاهی است.
همان محیط آشنایی كه بسیاری از ما مجبور به گذراندن لحظاتی از زندگی خود در درون آن است. از گرانی فلان وسیله گرفته تا نقش فلان چهره اجتماعی، بحث روزانه درباره جامعه با همان كلیشه های آشنا، حكایت امروز و دیروز، حكایت شهر و خودروهای بی شمارش، حكایت اخلاق اجتماعی، تضادها و نگرش های متفاوت، گلایه های پدر از پسر، خندیدن، گریستن و هزار موضوع ریز و درشت دیگر.
آن لابه لا اگر نخواهی در هیچ بحثی شركت كنی، چشم می دوزی به بیرون و عنوانی از خیابان را زیر نظر می گیری كه از پشت شیشه تند می گذرد و دور می شود. به لحظه ای كه دویدن در گام های عابران آغاز می شود و تو در ترافیك ابدی گرفتار شده ای و به تأخیر روزانه در محل كارت فكر می كنی، به كاری كه باید آن روز انجام دهی و نداده ای و به خاطرات خود رجوع می كنی تا زمانی كه ترافیك باز می شود و راننده می گریزد و دویدن فراموش می شود.
● فرسودگی
استفاده از تاكسی در تهران این گونه نیست كه در ایستگاه مشخصی بایستی و راننده در انتظار تو ایستاده باشد، جز برخی خطوط خطی این امكان در بسیاری از خیابان ها نادیده گرفته شده است. جدا از این مورد، نكته دیگری كه در تاكسی های در حال حركت مشاهده می شود فرسودگی بسیاری از این وسایل حمل و نقل عمومی است. با این كه بعد از ورود تاكسی های مدل سمند به درون ناوگان حمل و نقل عمومی چهره خیابان های تهران رنگی دیگر به خود گرفت، همچنان تعداد بسیار زیادی از این خودروهای فرسوده در درون ناوگان حمل و نقل وجود دارد. به گفته تیموری، مدیرعامل سازمان نظارت بر تاكسیرانی شهر تهران، در حال حاضر ۱۰ هزار و ۱۲۵ تاكسی فرسوده در شهر تهران فعال است. وی معتقد است كه تردد این تاكسی های فرسوده موجب آلودگی شهر تهران است و نامناسب بودن سوخت مصرفی آن ها آلایندگی چند برابری هوا را درپی دارد.
او همچنین می گوید: روند خروج خودروهای فرسوده نسبت به سال گذشته با افزایش ۲ برابری همراه بوده و سال گذشته یك هزار و ۴۷۳ دستگاه خودروی فرسوده از ناوگان خارج شده كه امسال این تعداد به ۲ هزار و ۹۲۵ دستگاه رسیده است.
به گفته مدیرعامل سازمان نظارت بر تاكسیرانی شهر تهران، این سازمان آمادگی در اختیار قرار دادن امكانات لازم برای ۱۰ هزار خودروی تاكسی در تهران را دارد و هم اكنون ۲ هزار تاكسی دار در نوبت تحویل خودرو قرار دارند.
با این همه، جدا از این نكات فنی، مسافرت با تاكسی فرسوده در داخل شهر نشانگر حضور كهنگی و فرسودگی در ریتم شتابان زندگی شهری است. عقب افتادن خودرو های مسافربر از نمای خیابان و چهره شهر را می توان نشانه ای از تأخیر در این حوزه گرفت. گرفتاری های مالی رانندگان و فشارهایی كه در نتیجه این گرفتاری ها روی دوش خود احساس می كنند موجب می شود كه بیشتر از همیشه از این وسیله استفاده كنند. این نحوه استفاده، فرسودگی ماشین را جلوتر انداخته، ضرورت نوسازی این ناوگان را بیشتر و بیشتر می كند. نمای فرسوده تاكسی ها از رفت و آمد به شیوه ای فرسوده در شهر حكایت می كند. سهمی از گام های ما در فاصله میان مبدأ و مقصد به این شیوه آب می شود و در این فضای سیال به وسیله تاكسی نارنجی فرسوده جابه جا می شویم. این هم حكایتی است .
شهر در طنین ناهماهنگ خویش بزرگ می شود. خیابان ها از هجوم روزافزون خودرو و آدم ها در تنگنا قرار می گیرند. روزی دیگر آغاز می شود و چهره شهر در گام عابران ضرب می گیرد. شتاب گام ها اوج می گیرد. كسانی سر چهارراه منتظر ایستاده اند و تاكسی ها پر و خالی از كنارشان می گذرند. راننده ای كرایه همیشگی را كمی بیشتر حساب می كند. مسافری غر می زند و دعوایی صبحگاهی شكل می گیرد. كسی بیرون را نگاه می كند و كسی به سلام صبحگاهی مجری رادیو گوش می دهد. كارشناس ترافیك خبر می دهد كه رانندگان از فلان خیابان و بهمان اتوبان نروند كه ترافیكش شدید و قفل شده است. مسیر های جایگزین انتخاب می شود و راننده می گوید: «در رو پیدا كردم.» فشار می آورد بر پدال گاز و دود از حنجره اگزوز بیرون می زند و خودرو به شتاب می جهد به جلو تا معلوممان شود كه روز خود را باید با حركت خودرویی كه بر آن سوار شده ایم، تنظیم كنیم.
داوود پنهانی
منبع : روزنامه ایران