یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
جایگاه مسئلهشناسی در ساماندهی پژوهشهای دینی
ساماندادن به فعالیتهای پژوهشی درعرصه فرهنگ دینی قبل از هر چیز نیازمند نگاهی دوباره به چشمانداز مسیر حركت، پستی و بلندیها، چالشها، نیازها و انتظارات پیش روست. امروزه دیگر عملكرد انفعالی و دنبالهروی از حوادث پذیرفته نیست. انتظار میرود روند امور در چارچوب اهداف و برنامههای از پیش تعیین شده و برخوردار از شاخصهای قابل اندازهگیری جریان یابد.
اما این مهم چگونه قابل دستیابی است؟ اهداف بر چه مبنایی ترسیم میشود؟ اولویتها در هر مقطع چگونه شناسایی میشود؟ سیاستگذاری صحیح و بهنگام چگونه میسر است؟ تخصصهای علمی و اجرایی لازم چطور شناخته و تدارك میگردد؟ ایجاد تشكیلات مناسب، تقسیم وظایف و ساماندهی فعالیتها بر چه اساسی استوار میگردد؟ این امور بدون انجام یك تحلیل همه جانبه از وظیفه اصلی مورد نظر و فروعات آن امكانپذیر نیست.
● مسئلهشناسی چیست؟
مراد از مسئلهشناسی چیزی جز این نیست كه برای جهت دادن به سیاستها و برنامهها و طراحی دقیقتر پروژههای تحقیقاتی، براساس نیازهای موجود تابلویی از محورها و مسایل مربوطه تهیه شود به نحوی كه ارتباط اهداف اساسی با شاخههای فرعی نشان داده شود و جایگاه و اهمیت هر بخش و نیز نسبت و ارتباط آن با بقیه بخشها، معرفی شده باشد. مطالعه این تابلو میتواند مدیران را از پراكندهكاری، سطحینگری، تكبعدینگری و نیز بلندپروازیهای غیر واقعبینانه صیانت كند. منظور از مسئلهشناسی، اجرای پژوهشهای نهایی و نظریهپردازی در پاسخ به مسایل نیستبلكه صرفا منقح نمودن صورت مسایل، طبقهبندی آنها و ترسیم چارچوب مورد انتظار از پروژههای تحقیقاتی مدنظر میباشد. البته این امر چیزی نیست كه یكبار و برای همیشه و در ابتدای تاسیس یك مؤسسه پژوهشی انجام گیرد بلكه ماهیتی پویا و سیال دارد كه لازم است همراه با حركت آن سازمان در مقاطع مختلف، مورد بازاندیشی و ترمیم و اصلاح قرار گیرد.
در عنوان مقاله، تعبیر مسئلهشناسی را به كار بردیم نه موضوعشناسی; میخواهیم بین مسئله و موضوع فرق بگذاریم. غرض ما از این بحث این نیست كه به صورت انتزاعی و فارغ از نیازها، موضوعات متصور حول محوركار خویش را لیست كنیم.
مسئله، موضوعی است كه یك ضرورت علمی یا عملی ما را به سوی آن میكشاند و به نوعی برای ما مشكلساز شده است. به تعبیر دیگر با دغدغهها، نیازها و حساسیتهای ما پیوند دارد.
امرزه در حوزههای علمیه، سازمان خاصی متولی امر مسئلهشناسی نیست. مراكز تحقیقاتی ما غالبا فاقد یك سیستم كارآمد برای شناسایی و طبقهبندی مسایل مبتلابه هستند و فقط براساس ذهنیت مدیران و روندی كه از گذشته به ارث رسیده است عمل میشود; لذا در مواجهه با تغییرات اجتماعی و شرایط جدید فرهنگی، توان پیشبینی و ابتكار عمل ندارند و دنبالهروی حوادث خواهند شد. همین نقیصه باعث میشود قادر به برنامهریزی بنیادی و درازمدت نباشند و در نتیجه عقبههای علمی، آموزشی و زیرساختهای تشكیلاتی و اجرایی، از ثبات كافی برای تجهیز و هدایت هدفمند امور برخوردار نیستند.
برای كاستن از فاصلهای كه میان پژوهشهای رایج در حوزه معارف دینی و نیازها و مشكلات فرهنگی جامعه احساس میشود، چارهای جز این نیست كه بهای لازم به امر مسئلهشناسی داده شود و در تصمیمگیریها به جای اتكا به برداشتهای صرفا ذهنی مدیران، از نتایج مطالعات روشمند علمی در این زمینه مدد گرفته شود.
برای روشنتر شدن مطلب، آثار و فواید مسئلهشناسی را در دو بعد مدیریتی و علمی به طور جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
بعد مدیریتی مسئلهشناسی نگارنده معتقد است مشكل اصلی مراكز پژوهشی ما قبل از اینكه ناشی از كمبود اعتبارات مالی باشد، برخاسته از فقدان برنامهریزی و در نتیجه بازدهی پایین آنهاست. اگر یك مؤسسه پژوهشی برای خود رسالت و اهداف مشخصی قایل باشد و خود را نسبتبه آن مسؤول بداند، به طور طبیعی، مشاهده نیازهای بر زمین مانده و توجه به نامحدود نبودن منابع مالی او را به ارزیابی روند فعالیتها و برنامهریزی برای بهرهوری بهتر، وادار خواهد ساخت. بهترین عامل برای ارتقای جایگاه تحقیقات در كشور، افزایش كارآیی و آشكار شدن نتایج ملموس آن در حل مشكلات گریبانگیر است.
سنگزیرین برنامهریزی پژوهشی، مسئلهشناسی است. وقتی رسالت اصلی یك سازمان پژوهشی مورد تحلیل علمی قرار گرفت، سؤالاتی از قبیل این كه: چه تخصصها، مهارتها و امكاناتی مورد نیاز است؟ آسیبهای روند موجود در كجاست؟ پاسخ روشنتری دریافتخواهد كرد و تدابیر اصلاحی و توسعهای، با شفافیتبیشتری قابل پیگیری خواهد بود. یكی از عناصر برنامهریزی، ضرورت جامعنگری در حوزه كار است، پیشروی در یك جبهه بدون اطلاع از جبهههای دیگر و بدون برخورداری از دید كلان نسبتبه موقعیتخود، شرایط محیط و چالشهای احتمالی، نتیجهاش معلوم است.
از جمله اهداف مسئلهشناسی، تلاش برای رسیدن به یكنگرش جامع نسبتبه كلان برنامهها با توجه به فلسفه وجودی سازمان پژوهشی استبه نحوی كه در این رابطه یك نقشه كلی به دستبدهد و جایگاه هر مسئله در آن، قابل دستیابی باشد. در این صورت به همه عرصهها و ابعاد مسایل توجه خواهد شد و دچار بیتوجهی به بعضی موارد و تك بعدینگری نخواهیم شد. یكی دیگر از معضلات مراكز پژوهشی كه از بیبرنامگی ناشی میشود، چنگ انداختن به كارهای بسیار متنوع و پراكنده و حتی خارج از چارچوب وظایف آنهاست. هر از گاهی موجی در میرسد و موضعی بر سر زبانها میافتد; مراكز متعدد، بدون توجه به قابلیتهای تخصصی و بدون وجود یك تقسیم كار منطقی میان آنها، همگی برای عقبنماندن از معركه وارد گود می شوند و معمولا پس از فروكش كردن آن تب زودگذر، كارها به صورت ابتر رها میشود و نتایج مورد ارزیابی قرار نمیگیرد.
از جمله فواید مسئلهشناسی، پیشگیری از پراكندهكاری و فعالیتهای موازی است كه میتواند زمینهساز تخصصیتر نمودن كارها و گسترش عمقی پروژههای تحقیقاتی گردد. مسئلهشناسی براساس تحلیلی كه از زمینهها و بستر مسایل به دست میدهد، جهت اصلی كار سازمان در هر مقطع را مشخص میكند و زمینه را برای پیشگیری از انفعال در قبال امواج مقطعی و عملیاتی نمودن اهداف كلان در یك روند معقول، فراهم میسازد، همچنین با تفكیك محورهای اصلی از شاخههای فرعی در یك نمودار درختی و وزندهی مناسب به هر موضوع، انسجام علمی و انضباط اجرایی بیشتری ایجاد خواهد شد و طبقهبندی واقعبینانهتری از اولویتها در اختیار مدیران قرار میدهد.
● بعد علمی مسئلهشناسی
تنقیح مسایل مبتلابه و تنسیق آنها در یك طرح كلان گذشته از آثار اجرایی كه در ساماندهی پروژههای تحقیقاتی دارد از نظر علمی نیز با اهمیت است. تفكیك مبانی نظری و زمینههای مطالعات بنیادی از جنبههای كاربردی و تبیین نوع ارتباط متقابل میان این دو، از جمله وظایفی است كه مسئلهشناسی میتواند بر عهده بگیرد. فایده این امر این است كه از یك طرف با تجهیز و غنیسازی تئوریك مطالعات موردی و تحقیقات كاربردی پروژهها را از سطحینگری، بیثباتی و پراكندگی نجات میدهد و از طرف دیگر مطالعات نظری و بنیادی را از آفت در افتادن به ورطه نظرورزیهای انتزاعی و به دور از مشكلات مبتلابه حفظ میكند. تجربه دانش بشری همانطور كه با ورود به دوره مدرن به ناكارآمدی روشهای قیاسی و انتزاعی درمطالعه پدیدههای حوزه علوم تجربی پیبرد، امروزه نیز بعد از افول تجربهگرایی افراطی به ضرورت برخورداری از چارچوبهای نظری و تفسیری قوی و جامع برای تحلیل دادههای علمی و درك معنای واقعیتها اذعان دارد.
فاصله میان نظر و عمل و عدم ارتباط روشمند میان تحقیقات بنیادی و كاربردی، یكی از خلاهای پردامنه در حوزه اندیشه و دانش نزد ماست. از جمله آشفتگیهای فكری زمانه ما این است كه فلسفه ما، اعتقادات ما، فرهنگ ما، دانش ما و الگوهای عملی ما در صحنههای اجتماعی با همدیگر جفت و جور نیستند. در حوزه علوم و فنون، ناچاریم یك رشته تئوریها و الگوها را به كار بگیریم لیكن، از آنجا كه از سنت فلسفی خویش فاصله گرفتهایم و خود تولیدكننده دانش نیستیم، طبعا از محصولات وارداتی دیگران كه متناسب با زمینههای فكری و فرهنگی آنان شكل گرفته استبهره میگیریم; لذا همواره در سازگاری با آن، مشكل داریم. چاره كار در این است كه، براساس یك فرآیند برنامهریزی شده، بذر اندیشه و دانش را در خاك فرهنگ خود بارور نماییم و قابلیتشركت فعال در میدان تعامل دو سویه با دیگران را برای خویش فراهم آوریم. به اعتقاد نگارنده در صورتی كه شرایط عمومی برای شكلگیری اندیشه علمی و پژوهش به معنای صحیح كلمه فراهم باشد، تاملات مسئلهشناسانه در تحلیل مبانی علمی مسایل و ارزیابی انتقادی بنیادهای تئوریك نظریات و الگوها و نیز مقایسه میان مبانی فلسفی و اعتقادی بومی و بیگانه در این رابطه، یك نقطه آغاز منطقی برای رفع آشفتگی فكری مورد اشاره است.اگر پژوهشهایی كه با صحنه عمل در ارتباط استبا چنین تاملاتی همراه باشد و حلقات تئوریك بحث تا بنیادهای اولیه دنبال گردد، میتوان انتظار داشت كه به تدریج از دوگانگی میان نظر و عمل و خلا میان سنت و تجدد در عرصه علوم و فنون كاسته شود و نهال دانش به معنای اصیل كلمه در این مرزوبوم، نزج گیرد. یكی دیگر از معضلات آزار دهنده در مباحث علمی و پژوهشی، وجود خلط مبحثهای مفهومی و خبط و خطاهای روششناختی است. تنقیح مفهومی و ابهامزدایی از صورت هر مسئله لااقل در مقولات كلیدی همزبانی میان صاحبنظران را تسهیل میكند و گفتوگوها را از سرگردانی و هرزروی باز میدارد. همچنین شیوه جمعآوری اطلاعات، استنباط و استنتاج در هر عرصه، اقتضائات خاصی دارد كه باید به خوبی از هم تمیز داده و مراعات شود و الا مشكلآفرین خواهد بود. مسئلهشناسی در این راستا نیز كمك شایانی به انضباط فكری محققان خواهد داشت.
مشكل دیگر برخی از مراكز پژوهشی عدم كارآیی آموزشهاست. بسیاری از دورههای آموزشی كه برای ارتقای سطح مهارتها و دانش محققان تدارك میشوند مبتنی بر سرفصلهای كلیشهای آكادمیك است و تا حد زیادی با نیازها همخوانی ندارد. از جمله فواید مسئلهشناسی و تامل علمی در این زمینه، این است كه مباحثبین رشتهای و شاخههای تخصصی و كاربردیتر علوم و فنون كه در سرفصلهای رایج دانشگاهی (یا حوزوی) یافت نمی شود مورد كندوكاو قرار میگیرد و شرایط را برای طراحی سرفصلهای آموزشی مناسبتر، آماده می سازد. اگر این روند با اتقان علمی لازم پیگرفته شود، خود موجب رشد دانش در عرصههای جدید و انطباق بیشتر آن با نیازهای علمی خواهد شد. امروزه توجه به گرایشهای بین رشتهای و تحقیقات چند رشتهای و لزوم برخورداری از نگرش جامع و خروج از حصار نگاههای تكبعدی و منقطع از هم، نمود بارزتری در محافل علمی و تحقیقاتی دنیا پیدا كرده است.
● حوزه كار در پژوهشهای دینی
مسایل و مشكلات دینی كه مراكز تحقیقاتی حوزوی درصدد پاسخگویی به آن هستند، به دو بخش عمده قابل تقسیم است:
الف) مشكلات نظری و معرفتی، شامل سؤالات و شبهات ناظر به معارف دینی كه در ذهن و اعتقاد و اندیشه مخاطب وارد میشود، لذا پاسخ نظری و فكری میطلبد.
ب) مشكلات عملی و رفتاری كه شامل معضلات و ناهنجاریهای رفتاری و خلاها یا تضادهای مرتبط با تربیت و فرهنگ دینی میشود و مباحث نظری به تنهایی پاسخگوی آن نیست.
مشكلات عملی و رفتاری به دو قسم عمده قابل تقسیم است:
۱) حوزه فردی كه مسائل روانشناختی، اخلاقی، هنری و مانند اینها را در بر میگیرد و رفتار افراد، احساسات و شخصیت آنان را تحتتاثیر قرار میدهد.
۲) حوزه اجتماعی كه به نهادها و سیستمهای اجتماعی و نقش متمایز آنها (نسبتبه رفتار فردی) در شكلگیری جو فرهنگی جامعه و پیاده شدن ارزشها و آرمانهای دینی توجه دارد.
از آنجا كه هر یك از این اقسام اقتضای شیوه خاصی در مطالعه و پاسخگویی دارد، لازم است اینها از هم تفكیك شود; هر چند در ریشهیابی مسایل نباید این نكته را از نظر دور داشت كه مشكلات نظری و عملی، ارتباط تنگاتنگ با یكدیگر دارند. بیشتر اوقات خلاهای روانشناختی و اجتماعی است كه موجب پیدایش، یا گسترش مسایل فكری میشود و بدون توجه به اینگونه زمینهها یا موانع، تاثیرگذاری و اقناع در بحثهای نظری میسر نیست.برای این كه ارزشهای دینی مورد نظر به صورت هنجارهای اجتماعی، در جامعه رواج پیدا كند، باید با نیازهای روانشناختی مخاطبان، گره زده شود و به صورت پاسخی برتر و كارآمدتر از دیگر پاسخهای رقیب، به این نیازها، ایفای نقش كند. این امر به ایجاد سلامت روانی و زدودن بحرانهای فرهنگی و معنوی در جامعه نیزكمك میكند، و میتواند موضوع مناسبیبرای تعامل و همكاری متقابل مراكز پژوهشی تبلیغی دین و نهادهای سیاسیاجتماعی حاكم باشد.
فعالیتهای فرهنگی، برای گسترش و ارتقای فرهنگ دینی، رشتهای است كه یك سر آن به واقعیتهای موجود جامعه، پیوند میخورد و سر دیگر آن به آرمانهای مطلوب. واقعگرایی صرف و آرمانگرایی محض، هر دو به بنبست میرسد. نقطه شروع فعالیتها چیزی جز خلاها، نیازهای محسوس و زمینههای موجود در جامعه نمیتواند باشد، ولی هیچگاه نباید نقش آرمانها به عنوان نشاندهنده جهت و سیر حركت، به فراموشی سپرده شود; لذا، در عین این كه شناسایی واقعیتها و انگارههای ذهنی افراد، لازم است، نباید پاسخگویی به مسایل دینی را صرفا به منزله بنگاهی كه مطابق تقاضای مشتری، كالا تولید و عرضه میكند، تصور كرد. شناخت استانداردهای مورد نظر دین در زمینه رفتار فردی و نظامهای اجتماعی و تلاش برای استعلای سطح انتظارات به سوی آن استانداردها و زدودن انگارههای نادرست، باید به عنوان یك وظیفه دینی مدنظر قرار گیرد.
● بسترها و عوامل تاثیرگذار
فرایند مسئلهشناسی پژوهشهای دینی در یك بستر خاصی صورت میگیرد و عواملی بر آن تاثیر میگذارند كه لازم است قبلا اشارهای به این موارد داشته باشیم:
۱) شرایط فرهنگی جامعه
یكی از زمینههای مطالعاتی كه برای مراكز تحقیقاتی ما ضروری است، تلاش برای شناخت محیط بیرونی، انتظارات و خلاهای موجود در آن است. لازم است فضای فرهنگی جامعه و بستر شكلگیری مشكلات دینی، به خوبی شناخته شود. در این رابطه، شرایط فرهنگی جامعه ما از جنبههای متعددی قابل بررسی است; مسایلی همچون: تركیب خاص جمعیتی، جوان بودن جمعیت، رشد شهرنشینی، میزان سواد، بیكاری، تغییرات پرشتاب اجتماعی، شكاف فرهنگی، ركود اقتصادی، فقر، بحرانهای مربوط به دوره گذار از موقعیتسنتی به موقعیت صنعتی، چالشهای میان فرهنگ ایرانی اسلامی و فرهنگ غربی، خصوصیات ناشی از دینی بودن حكومت، امواج جهانی تاثیرگذار بر جامعه ما، نقش رسانههای جهانی در این رابطه و بسیاری از موضوعات مشابه باید مورد مطالعه قرار گیرد.
فضای جدید اجتماعی درجامعه ما و به طور كلی در جهان امروز كه روز به روز در حال كوچكتر شدن استشرایط متفاوتی سبتبه گذشته ایجاد كرده است كه نمیتواند از سوی مبلغان و مروجان دینی نادیده انگاشته شود. اساسا یكبار دیگر باید تامل كنیم و ببینیم هدایت دینی یا به طور كلی دینداری در دنیای امروز، با چه چالشهایی روبرو است و احیانا چه فرصتهای تازهای بهدست آورده است؟ چه نسبتی میان دین و دینداری و الگوهای توسعه و تكنولوژیهای جدید برقرار است؟ بین دین و علوم جدید چه رابطهای هست؟ و....۲) مبانی تئوریك و سرمشق مسئلهشناسی
قبل از اینكه، از تحلیل وضعیت فرهنگی جامعه و نظامجهانی در ارتباط با وظیفه مراكز تحقیقات دینی نتیجهگیری كنیم، باید روشن كنیم: اساسا ما در این دریای مواج به دنبال صید چه چیزی هستیم؟ مراكز یاد شده، چه اهداف و آرمانهایی را باید تعقیب كنند؟ اصولا فلسفه هدایت دینی چیست؟ چه كاركردهایی در زمینههای فردی و اجتماعی برای آن سراغ داریم؟ مسلما شرع مقدس اسلام درعرصههای مختلف فرهنگی از قبیل باورهای اعتقادی، ارزشها، آرمانهای اجتماعی، هنجارهای رفتاری و... معارف و احكامی دارد. از طرف دیگر نیز، یك سلسله نیازها و خلاهای فكری و رفتاری در جامعه وجود دارد كه چشم امید به دین و یافتههای دینی دوخته است.
تبیین قلمرو كار مسئلهشناسی در حوزه فرهنگ دینی، مبتنی بر نظریهای است كه ما در باب فلسفه هدایت دینی و بالتبع رسالت مراكز دینی اتخاذ میكنیم. صید مسایل و جمعبندی نتایج مطالعات و تلاش برای اصلاح روند موجود پاسخگویی توسط مراكز دینی، مبتنی بر سرمشقی است كه در این رابطه مدنظر قرار میگیرد. در این رابطه سؤالاتی وجود دارد كه باید پاسخ داده شود از قبیل این كه: آیا رسالت دین صرفا پاسخگویی به دغدغههای خلوت تنهایی افراد استیا مسائلی همچون آرمانهای اجتماعی، اصلاح نهادها و مناسبات اجتماعی، میتواند در قلمرو كاركرد دین باشد؟ نقشی كه از تبلیغ دینی انتظار میرود چیست؟ در امر تبلیغ دینی چه عناصری مدخلیت دارند؟ و....
۳) سیاستهای كلان فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی ایران
یكی دیگر از عواملی كه برای مراكز وابسته به دولت و نهادهای تحت نظر مستقیم مقام معظم رهبری دامتبركاته موضوعیت پیدا میكند ضرورت حركت در چارچوب سیاستهای كلان نظام جمهوری اسلامی ایران است; از اصول قانون اساسی و رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی گرفته، تا برنامههای مدون دولت و خطمشی وزارت خانهها و سازمانهای متبوع. لذا جمعبندی این اصول در تعیین حدود و ثغور كار مسئلهشناسی و این كه در جستوجوی چه مسایلی باشد؟ و چه اولویتهایی را مدنظر قراردهد؟ تاثیرگذار است.
● طبقهبندی مخاطبان
اقشار جامعه كه مخاطبین اصلی مراكز پژوهشی دینی هستند، دارای نیازها، خواستهها، دغدغهها، علایق و ویژگیهای شخصیتی و حرفهای متفاوتی هستند و از نظر موقعیت اجتماعی و عوامل تاثیرگذار محیطی، شرایط متفاوتی دارند كه هم در شناسایی مسایل دینی مربوط به آنها، و هم در نحوه پاسخگویی، باید مورد توجه قرار گیرند. لذا قبل از هر چیز دستهبندی این اقشار براساس خصوصیت متفاوتی كه در ارتباط با موضوع بحث دارند، ضروری به نظر میرسد.
دورههای سنی كودكی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و سالمندی، هر یك شرایط خاصی دارد; از نظر جنسیت، زنان مسایل ویژهای دارند. از نظر صنفی، كارگران، بارزگانان، پزشكان، دانشگاهیان، روحانیون و... هر یك مشكلات حرفهای و صنفی متمایزی دارند. از نظر قومی و مذهبی، قومیتهای مختلف در ایران، اقلیتهای دینی و مذهبی، مرزنشینان، مهاجران خارجی، ایرانیان خارج از كشور و... لازم است، به طور جداگانه مورد مطالعه قرار گیرند. از نظر موقعیت و میزان نفوذ اجتماعی، نخبگان، گروههای مرجع، دولتمردان، نویسندگان، هنرمندان و مبلغان دینی و ... دارای خصوصیاتی میباشند كه باید مورد توجه واقع شود.
گذشته از اقشار خاص، یك رشته ویژگیهایی را میتوان به نحو عام، در مخاطب پیامهای دینی به عنوان انسان قرن بیستویكم یا ایرانی مسلمان امروز سراغ گرفت. شرایط جدید زندگی، گسترش فزاینده ارتباطات و رسانهها و امثال این امور، فرصتها، تهدیدها و محدودیتهای خاصی برای او ایجاد كرده است، كه لازم است كسانی كه درصدد پاسخگویی به نیازهای او هستند، شناخت عمیق از این امور داشته باشند. در مطالعه هر قشر از مخاطبان، ارایه مدلی از آن قشر و تقسیمبندی تیپهای مختلف موجود در آن در ارتباط با فرهنگ دینی اهمیت دارد. وضعیت آماری و جمعیتی و میزان پراكندگی آنان در جامعه، ویژگیهای روانشناختی و شخصیتی آنان، عوامل محیطی و اجتماعی كه بیشترین تاثیر را بر این قشر دارد، محورهای خاص از مسایل دینی كه به اینها مربوط است و آسیبها و فرصتهای ویژه در این رابطه، باید مورد توجه قرار گیرد.
نتایج این مطالعات، در طراحی الگوی مناسب پیام دینی، از نظر محتوا و قالب برای قشر مزبور، اهمیتبه سزایی دارد. به عنوان مثال، درصد بالای سهم جوانان از جمعیت كشور، مستلزم توجه خاصی، به ویژگیهای این دوره سنی و ورود حوزههای علمیه به عرصههای نوینی همچون، ادبیات، هنر و سینما البته به طور غیر مستقیم و باواسطه است، و تغییر در لحن و زبان پیامهای دینی و بستهبندی مناسب كالاهای فرهنگی مربوطه را ضروری میسازد.
اصولا مخاطب امروز، با كالاهای متنوعی روبروست و قدرت انتخاب بیشتری دارد. او در برابر پیام دینی كاملا منفعل نیست; لذا ایجاد ارتباط با او دشوارتر است. گرایش به راحتیطلبی و لذتجویی به طور غریزی او را به سمت مدعیان رقیب سوق میدهد. پیامآور دینی ناچار است، باورها، انگیزهها و تقاضاهای مخاطب را به سطح متعالیتری ارتقا دهد تا او نسبتبه جاذبههای دینی، حساسیت مثبت نشان دهد و آنها را بر زرق و برق كالاهای رقیب ترجیح دهد و این كار سادهای نیست; لذا باید نسبتبه هر عاملی كه چهره ترویج دینی را در نظر مخاطب بد جلوه می دهد، حساسیت نشان داد. البته شمارش این عوامل در شرایط كنونی، نیازمند مجال مبسوطتری است.
● طبقهبندی موضوعات علمی
به جز طبقهبندی مخاطبان، بعد دیگری از مسئلهشناسی كه اهمیت كلیدی دارد; دستهبندی موضوعات و محورهای كلی حوزه كار از نظر علمی است. لازم استبا توجه به طبقهبندیهای رایج در علوم دینی مثل كلام، فقه، تفسیر و... و سایر علوم مرتبط مثل روانشناسی، جامعهشناسی، حقوق، سیاست و... و موازین علمی كه در تمایز میان علوم مختلف ملاحظه میگردد، محورهای بحث را دركنار هم سامان داد. قهرا تاملاتی كه در این مقام صورت میگیرد كمك شایانی به برنامهریزیهای بعدی خواهد نمود. ضمن استقصای مسایل، جایگاه هر مسئله، نوع ارتباط آن با مسایل دیگر، جوانب مختلف آن و روش صحیح مطالعه در آن زمینه را، مشخص خواهد نمود، انتظاراتی كه پروژههای تحقیقاتی باید برآورده سازد، معلوم می شود و از كارهای موازی و غیرجامع، پیشگیری میگردد و زمینه را برای گسترش علوم دینی و ورود به عرصههای نوین علمی فراهم میسازد.
● جمعبندی نتایج مسئله شناسی
تحلیل نتایج مطالعات قبلی، در دو بخش مخاطبان و موضوعات علمی و تلفیق آن دو در یكدیگر، میتواند در قالب نمودارهای متنوعی، عرضه گردد. نیازها، دغدغهها، سؤالات و مشكلات مخاطبان مختلف، در بخش اول، میتواند بازگو كننده اولویتهای اجرایی و گستره تاثیر و اهمیت مسایل علمی و نظری در بخش دوم باشد. همچنین تبیین جایگاه علمی مسایل، در بخش دوم، میتواند موجب غنای علمی و عمق بیشتر در پاسخگویی به مسایل مخاطبان و انضباط در برنامهها گردد و فعالیتهای مربوطه را، از جوزدگی، روزمرگی و سطحی نگری برهاند.
مسلما مقایسه نتایج مطالعات مسئله شناختی، با آمار وگزارش فعالیتهای جاری مراكز تحقیقاتی نیز، درسهای زیادی برای مدیران و محققان دربرخواهد داشت; چه بسا عرصههایی شناسایی شود كه، قبلا مورد توجه واقع نشده است، یا این كه، به اهمیت و گستردگی آنها، واقف نبودهایم. مطالعاتی كه بر روی اقشار مختلف انجام میگیرد، در ارتباط با گزینش زبان و قالب عرضه مناسب محصولات فرهنگی نیز كارساز خواهد بود.
آخرین نكتهای كه متذكر میگردد، توجه به نقش مراكز واسطه، در مراحل مسئله شناسی، و انتقال پیام دینی است. برخی نهادها، سازمانها و اشخاص در بیرون حوزهعلمیه مثل صدا و سیما، سازمان جوانان، هنرمندان، روزنامهنگاران، نویسندگان و... میتوانند نقش واسطه را در ارتباط با مخاطبان ایفا نمایند. در بسیاری از موارد كه ایفای نقش مستقیم از عهده پژوهشگران و مبلغان حوزه بر نمیآید، اینها میتوانند در قالبهای متنوعتر وجذابتری، حامل پیام و فرهنگ دینی باشند. همچنین میتوانند متقابلا نیازها و رغبتهای مخاطبان و نیز بازخورد پیام رسانههای حوزه را، به مراكز دینی منتقل كنند. بنابر این ارتباط سازمانیافته و مستمر با این نهادها و اشخاص، اهمیت دارد.
حسین توسلی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست