چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مطهری رفورمیست دینی بود


مطهری رفورمیست دینی بود
رضا علیجانی در خصوص نسبت اندیشه مطهری و روشنفکری دینی با برشمردن مواردی از دیدگاه‌های او،معتقد است اگر چه نگاه به اندیشه مطهری در سال‌های پس از مرگ به جای تحلیل و نقد در جهت بسط،به سوی نگاه صرفا تجلیلی رفته است اما با واکاوی تفکرات او خصوصا در نوع نگاه به روشنفکران دینی و نقش آنها در دین و سیاست باید او را یک رفورمیست دینی و نه یک روشنفکر دینی دانست.
▪ بحثمان را بدین شکل آغاز می‌کنیم که به اعتقاد شما نسبت میان اندیشه مرحوم مطهری و نواندیشی دینی به تعریفی که شما قائل بدان هستید چیست؟
هر دو بخش این سوال شما قابل نقد و بررسی است. مورد قابل بحث اول، اندیشه مطهری است. در جامعه ما معرفی نامه‌ها و تلقی‌هایی که از اندیشه مطهری می‌شود بسیار متفاوت است و بعد از آن بحث تلقی ما از روشنفکری دینی است. من پیش از انقلاب اسلامی کتاب‌های مرحوم مطهری را به جز یکی دو مورد نخوانده بودم،اما در اوایل دهه ۶۰ تمامی کتاب‌های ایشان را خواندم و در این خصوص جزوه کوچکی نیز تهیه کردم که در اینجا نمی‌توان به تفضیل به آن پرداخت. اما در برداشت نخست معتقدم در خصوص مطهری و تفکر او در جامعه ما یک ظلم و اجحاف بزرگ صورت گرفته است و آن تبدیل و معرفی او به عنوان یک تئوریسین رسمی و دولتی است. وضعیتی که یک‌هاله‌ای از تقدس دولتی حول ایشان و تفکرات ایشان تنیده است. از طرفی برخی استنادات به اندیشه‌های ایشان مثلا طرح مباحث مطهری در گزینش نهادها و ادارات،استناد به تفکرات او و قرار دادن جایزه و سکه طلا برای مطالعه آن موجب شده که او و اندیشه او در یک منصب رسمی قرار گیرد و نگاه به اندیشه او به شکلی تجلیلی باشد تا تحلیلی. ما حتی می‌بینیم در دوران اصلاحات عملکرد و اندیشه‌های بسیاری از رده‌های تاریخ معاصر همچون مصدق، بازرگان، شریعتی و...نقد و تحلیل می‌شود. اما در مورد مطهری همچنان نوع نگاه،رسمی و تجلیلی است در حالی که به اعتقاد من اگر آرا و اندیشه‌های مطهری به جای حیاط گلخانه‌ای در معرض تندباد نقد قرار گیرد و نقاط ضعف و قدرت آن مشخص شود در جهت بالندگی و قبض و بسط حرکت می‌کرد. از طرفی شاهدیم که از ابتدای انقلاب همواره تلاش شده است تا مطهری و آرای او را در ضدیت با شریعتی و روشنفکری دینی صف‌بندی کنند وقتی یک فرد و اندیشه او را کاملا به صورتی واکنشی طرح کنیم خود به خود واکنش منفی ایجاد خواهد کرد.
▪ با توجه به دیدگاه شما مبنی بر وجود قرائت‌های مختلف از اندیشه مطهری،از دیدگاه شما چه قرائت‌هایی از اندیشه مطهری در جامعه ما رواج دارد؟
در جامعه ما دو نوع معرفی از مطهری می‌شود. قرائت اول قرائتی است که مجاهدین انقلاب و آقای اکبر گنجی از مرحوم مطهری داشته‌اند و قرائت دوم خوانشی است که دیگر مدافعان آقای مطهری همچون جناب حدادعادل،ضرغامی و دکتر سروش در فاز اول فکری‌شان داشته‌اند. با وجودی که خوانش اول تا حدی قابل تامل است اما به گمان من خوانش دوم برداشت صحیح‌تری است. در دوران اصلاحات آقای گنجی مقاله‌ای در معرفی مطهری نوشت که با ارجاعات و استنادات ناقص بود در همان زمان آقای ضرغامی در مطلب مفصلی در روزنامه رسالت به مقاله پاسخ داد که بسیار مستدل‌تر و روشن‌تر بود.
▪ آیا برای سیر اندیشه و تفکر مطهری می‌توان دوره‌های مختلفی با توجه به وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور در نظر گرفت؟
معتقدم زندگی مطهری را به سه دوره می‌توان تقسیم کرد، دوره اول دوره نقد چپ است. در این دوران احزاب ایرانی چپ‌گرا فعالیت جدی در ایران داشته و به تبلیغ ماتریالیسم می‌پرداخته‌اند مطهری در این دوره در کنار علامه طباطبایی مجموعه چند جلدی اصول فلسفه و روش رئالیسم را از طریق جمع‌آوری شرح و نقد آرای استاد خود تهیه می‌کند که در مواجهه با اندیشه چپ است. حوزه دیگر حوزه نقد شبه مدرنیسم است دوره‌ای که مطهری کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را می‌نویسد کتابی که مقدمه آن توسط مهندس سحابی نوشته شده البته اسمی از ایشان نیامده است. در این دوره مطهری با نوآوری و جسارتی مثال زدنی به بحث زن می‌پردازد و مقالات خود را در زن روز منتشر می‌کند و یا فیلم محلل را نقد می‌کند او در این دوره ارتباطات فراوانی با دانشجویان و دانشگاهیان خصوصا بازرگان داشته است. دوره سوم فکری مطهری در دهه ۵۰ و در زمان حضور در حسینیه ارشاد است مطهری البته بعد از مدتی به دلیل اختلافات فکری از ارشاد جدا می‌شود در این دوره او نقد التقاط و نقد انحرافاتی که ممکن است نواندیشی دینی به همراه داشته باشد را در دستور کار قرار می‌دهد بعد از انقلاب،این نقد به سوی طرح مواردی که ممکن است به انحراف در انقلاب منجر شود حرکت می‌کند توجه کنید که در هر سه دوره اندیشه مطهری بر پایه نقد سایر اندیشه‌ها و بعضا ردیه نویسی برآنها است. با توجه به این نکته که در این سه دوره فکری هیچ گاه اندیشه مطهری گفتمان غالب جریان نواندیشی دینی نبوده است. چنانکه گفتمان علم و دین بازرگان در دوره‌ای و یا گفتمان شریعتی در دوره بعدی آن غالب بوده است.
▪ به اعتقاد شما مهم‌ترین شاخصه تفکر مطهری بر چه پایه‌ای بنا شده است؟
به گمان من مرحوم مطهری یک متکلم با یک گرایش استدلالی هستند که این گرایش استدلالی در دفاع از تفکر دینی است. چرا که مهم‌ترین شاخصه او تعلق دینی و دغدغه دفاع از دین است. او در کنار روحیه استدلالی، رویکردی با درون مایه‌های جدلی نیز که خاص متکلمین در دنیای اسلام است دارد با این حال آقای مطهری در سال‌های دوره آخر زندگی با تفکرات دیگر به نوعی از موضع بالا برخورد و از آنها غلط گیری می‌کرد. با این وجود دیدگاه‌های مطهری نسبت به روشنفکری دینی و خصوصا شریعتی در سال‌های پایانی عمر بسیار تند می‌شود و اصلا لحن ملایمی ندارد اگرچه او خود دعوت کننده از شریعتی برای حضور در ارشاد در سال‌های قبلی بوده است. به اعتقاد من در دو کتاب نهضت‌های اسلامی ۱۰۰ ساله اخیر و همچنین کتاب پیرامون انقلاب اسلامی دوقطبی صریح مطهری با نواندیشی دینی و ادبیات تند او نسبت به آنها آشکار است. در این میان به جملاتی نام آشنا مبنی بر جلوگیری از تکرار مشروطه نیز بر می‌خوریم که نشان از ترجیح روحانیت بر روشنفکران در امور دینی و سیاسی است. ایشان قائل به حق ویژه برای روحانیت هستند و می‌بینیم در دوران حضور در ارشاد به دلیل اختلافات مختلف فکری و شخصی میان او و شریعتی، طرحی را می‌نویسند مبنی بر اینکه افراد غیرروحانی که می‌خواهند در ارشاد سخنرانی کنند باید متن صحبت‌ها را قبل از ایراد ارائه کنند و یا باید مشخصاتی را داشته باشند. مشخصاتی که نقدی و سلبی بوده و مصداق آن شریعتی بوده است. ما تداوم دیدگاه مبتنی بر قائل بودن حق ویژه برای روحانیت را در حزب جمهوری هم می‌بینیم که یک شورای روحانی ۵ نفره بر حزب نظارت داشته و در واقع حرف آخر را می‌زند این دیدگاه به طرز عمیقی در قانون‌نویسی ما بعد از انقلاب هم وارد می‌شود.
▪ بدین ‌شکل نوع نگاه مطهری به گروه‌های سیاسی و مبارزه چگونه بوده است؟
مرحوم مطهری اگرچه با گروه‌های مختلف سیاسی ارتباطات فراوانی داشته است مثلا آقای‌هاشمی معتقد است کتاب انسان و اسلام مطهری در واقع آموزشی برای اعضای موتلفه اسلامی بوده است. اما بعد از دو مورد بازداشتی که برای او پیش می‌آید روش خاصی را در برخورد با سیاست پیش می‌گیرد و فعالیت‌های سیاسی خود را کاهش می‌دهد با این حال برخی روش‌های خاص مطهری مورد پسند روحانیون سیاسی نبوده است. مثلا آقای مطهری با سید حسین نصر مراوداتی داشته که با توجه به فضای تند پیش از انقلاب قطعا چنین رویه‌ای با رویه سایر طلبله‌های سیاسی متفاوت می‌نماید. ایشان بعد از پیروزی انقلاب با توجه به اعتماد رهبر فقید انقلاب حضوری جدی در صحنه دارند. وی لیست اولیه شورای انقلاب را تهیه می‌کنند لیستی که البته مرحوم طالقانی در آن حضور نداشته است.
▪ در نهایت به اعتقاد شما آیا می‌توان مطهری را در جرگه روشنفکران دینی در دوره حیات خود دانست؟
ببینید اگر بخواهیم نگاهی مستقل داشته باشیم نقاط مثبت و در سوی دیگر نقاط قابل تاملی را می‌توان در تفکر مطهری برشمرد. اولا مرحوم مطهری از یک دستگاه نظام‌مند فکری و با انسجام پیروی می‌کرده است یعنی اندیشه منسجمی داشته است،همچنین نوعی استدلال گرایی و نفی تعبد و تقلید مطلق در دین در اندیشه او مشهود است بحث او در نقد تحریفات عاشورا و نقد عوام زدگی روحانیت،مخالفت با خوارج‌گرایی و همچنین طرح مباحثی در اسلام و مقتضیات زمان بسیار ارزشمند است با این حال نگاه او مبنی بر اصالت و برتری کامل برای روحانیت در برابر روشنفکران دینی در اموردینی و سیاسی و نوع نگاه به مقوله آزادی که برخی افراد مثل آقای گنجی در دوره اصلاحات آن را به شکل ناقصی مطرح کردند قابل تامل است. مطهری معتقد است که ما در اسلام آزادی فکری داریم اما آزادی عقیده نداریم یعنی افراد آزاد هستند که بیندیشند اما در نهایت باید راه درست را برگزینند و یا جمله معروف ایشان مبنی برای اینکه باید در دانشگاه به مارکسیست‌ها کرسی داده شود را نیز باید در چارچوب خود دید. چرا که منظور ایشان مبتنی بر این بوده است که باید بحث در خصوص مارکسیسیم به جای جامعه و در میان عوام در شکلی محدود و در دانشگاه باشد و ایشان اساس قائل به آزادی تبلیغ مارکسیسم و مادی‌گرایی نبوده‌اند. ایشان به شکلی حداکثری از کتب فقهی دفاع کرده و کلاسیک ترین احکام فقه را کاملا می‌پذیرند. در زمینه حقوق زنان اگرچه ایشان تلاش می‌کنند موارد مختلفی مانند چند همسری، ارث، دیه و..را تشریح و موجه کنند اما آنها را زیر سوال نمی‌برند. بدین ترتیب اگر به سوال ابتدایی شما باز گردیم و نواندیش دینی را فردی بدانیم که می‌خواهد در منبع شناسی و روش شناسی دینی تغییرات جدی ایجاد کند بر این اساس چون مرحوم مطهری معتقد و ملتزم به حفظ روش شناسی و منبع شناسی حوزه است اما از نگاه دیگر معتقد به نوعی نوآوری و چارچوبی رفورمیستی در تفکر حوزوی است. ایشان را نه یک روشنفکر دینی بلکه باید یک رفورمیست دینی دانست.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید