دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
اختلاف صرفی و نحوی
| |||||||||
در صرف و نحو هم اختلافاتى بين زبان پهلوى و زبان درى موجود است. | |||||||||
| |||||||||
ماضى مطلق را در هر شش صيغه به صيغهٔ سوم شخص مفرد استعمال مىکردند و در مفرد و جمع مثل زبان درى تفاوتى قائل نمىشدند ـ مثال: | |||||||||
'دستور بران ايتون گپت کوچکات دايتىى اندراَبْرانويچ پت ميآنى گيهان' (از داتستان دينيک) | |||||||||
يعني: دستوران چنين گفتهاند که قلهٔ کوه دايتى اندر کشور اَيْران ويژه به ميان جهان است و ربط خبرى 'است' از آخر جمله حذف شده و ضمير جمع 'گفت' را هم حذف کردهاند با اينکه مرجع آن ضمير 'دستوراش و جمع ذوىالعقول است. | |||||||||
مثالديگر: ' اويشان مزديسنان چيگونشان آن سخن اشنوت اويشان هپت خواهران راى خورسنديه دات' (ارتاى ويرافناک) يعني: ايشان مزديشان چون آن سخن شنيدند هفت خواهر را خرسندى دادند .... مثال ديگر: 'اويشان اسپ ارتخشير گرفت، اندرسراى برد، پت آخوربست' (کارنامک) | |||||||||
يعني: آنان اسپ اردشير را گرفتند، اندر سراى بردند، به آخور بستند ـ در اين دو جمله ضمير جمع ذوىالعقول را مفرد آورده بهعلاوه در جملهٔ ثانى دو حرف عطف را هم حذف کردهاند. | |||||||||
- حذف ضمير متکلم: | |||||||||
'اماخ اين دينى اَويژک هَچْ اَوْهرمزد پَتْگرپْت' (اياتکارزريران) | |||||||||
يعني: ما اين دو دين ويژه از هرمزد پذيرفتهايم ـ و ضمير متکلم معالغير را حذف کردهاند. و گاهى ضمير را بر فعل و بر جمله مقدم مىآوردهاند، مثال: | |||||||||
'اوم يت روانى مردى کيش اندر واى داشت' (از ارتاى ويرافنامک) يعني: پس من ديدم روان مردى را کش در ميان هوا معلق کرده بودند. | |||||||||
| |||||||||
مثال از رسالهٔ 'زاتسپرم' : 'اَوَرْندار مَتَنى اهرمن اَوْدام پَتْ دين آنگون پيتاک' | |||||||||
يعني: در اندر آمدن اهرمن بر مخلوقات به اوستا چنان پيدا است ـ و در آخرين جمله رابطهٔ دد است' حذف شده است. | |||||||||
مثال ديگر از رسالهٔ اندرز آذرپاد مارسپندان: 'اين پيتاک کو اتروپاتراى فرزند تنيکزات نىبوذ' ـ يعنى اين پيدا است که آذرباد را فرزند تنىزاد نبود. | |||||||||
در زبان پهلوى حرف ربط خبرى 'است' مثل زبان درى استعمال نمىشده است(۱). و گاه اين فعل مانند ربط خبرى آمده است. از رسالهٔ 'ائوگمدئيچا' مثال: | |||||||||
'اوچ اِسْتِتْ و هومن امَهْرسْپَنتْ هيچگاسى زرين کِرْت' | |||||||||
يعني: بهمن امشاسفند، از گاه زرنگار اوج گرفته است، و در اين جمله به خلاف جملههاى زبان درى خبر و فعل متعلق به مسنداليه در صدر جمله قرار گرفته است. | |||||||||
(۱) . در پهلوى جنوبى اينطور است ولى پهلوى شرقى و شمالى که به زبان درى قرابت داشته است مثل زبان درى 'است' علامت خبر و ربط خبرى است مثل: درختى رسته است تراوشتر آسوريک' چنانکه در ضمن نقل رسالهٔ 'درخت آسوري' گذشت. | |||||||||
| |||||||||
اين فعل را با فعل معين 'استاتن' صرف مىکردهاند: | |||||||||
| |||||||||
(۱) . همين فعل است که به قول مقدسى در احسنالتقاسيم، نيشابوريان استعمال مىکردهاند و شعرا تا ديرى در اشعار آن را معمول داشتهاند سعدى گويد: | |||||||||
| |||||||||
مثال: پت کارنامک ارتخشير پاپکان ايتون نپشت استات ـ چنانکه به تفصيل در مبحث جدول تبديل حروف از لغت پهلوى و درى قديم بيان شد. | |||||||||
گاه ماضى نقلى با ضماير خبرى ذکر مىشده است، ولى فعل به صيغهٔ عادى بوده نه به صيغهٔ وصفي: | |||||||||
| |||||||||
مثال: 'اَفِش وانگ کِرْت کومن نيوک تاکنو اهروب بوُدامْ و کنويچ اَهْروب تُرامْ ـ از يوشت فريان نقل شده' يعني: پس بانگ کرد که من نيکو تاکنون مقدس بودهام و اکنون نيز مقدس ترام. | |||||||||
مثال ديگر: 'آن کرفگيها کوتوامروچِ کرتاى ـ از خسرو کواتان وريذکى نقل شده.' يعني: آن ثوابها که تو امروز کردهاي. | |||||||||
| |||||||||
مثل زبان قديم درى ياء مجهول در آخر صيغههاى افعال افزوده نمىشده است ـ بلکه صيغههاى مذکور را با افزودن (ي) يا (الف) به اين طور که در غايب و مخاطب مابين آخر و حرف ماقبل آخر (الف) و در متکلف در آخر ماضى مطلق (ىي) الحاق مىشده است مىآوردند. | |||||||||
| |||||||||
و گاهى اين افعال را با ضماير 'خبري' صرف مىکردهاند در اين صورت 'الف' يا 'ي' به آخر ضماير مزبور مىافزودند و فعال را به حال سوم شخص مىگذاشتند و در مفرد و جمع تنها سه صيغه استعمال مىکردند. | |||||||||
جائى که علامت به ضماير ملحق شود: | |||||||||
| |||||||||
و گاه صيغهٔ اول شخص را در مورد سوم شخص استعمال مىکردهاند و به عکس چنانکه بالاتر ديده شد. | |||||||||
مثال از حاماسپي: 'کِذْ هچ اويشان پتيارکان ايْوَکْ اپاچ ماندئى رستاخيژ و تن پسيِن کرتن نى شايستاي' | |||||||||
ترجمه: کجا (چون) از آن پتيارگان (مصائب و بلايا) يکى باز ماندى رستاخيز و باز پرس کردن نشايستى | |||||||||
مثال: 'هَتُمْ آن هَتْرنى کِرْت آى اهر من اَوَرْدامى تو پاتخشه بوذآى ـ از روايات پهلوى ' يعني: اگر من آن چيز نکردى (به حذف ضمير متکلم ـ نکردي) هرآينه اهرمن بر مخلوق تو پادشاه بودى. | |||||||||
| |||||||||
در زبان درى با فعل معين 'آمد' و 'شد' و 'گرديد' و 'گشت' و گاهى 'استاد' و 'رفت' و 'افتاد' به صيغهٔ وصفى استعمال مىشود مانند: گفتهاند، گفته شد، نوشته گشت، خسته گرديد، پسند افتاد ـ در پهلوى فقط ماضى مطلق سوم شخص مفرد را با فعل 'بودش و 'استات' آورند مثل 'بُرْت استت' يعني: برده شد ـ 'زتبوذ' يعني: زده شد. | |||||||||
و نيز در زبان پهلوي، فعلهاى مجهول را، مثل زبان دري، به صيغهٔ وصفى با الحاق ضماير مستقبل نمىآورند، بلکه سوم شخص ماضى مطلق را با الحاق فعل معين 'استاتن' و صرف کردن آن استعمال مىنمودند. | |||||||||
گپت استت ـ زداستت، يعني: گفته شد ـ زده شد. | |||||||||
مگر بهندرت صيغهٔ وصفى را با ضمير آوردهاند آن هم در کتب متأخر مثل 'زتکام' يعني: زده شدهام. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست