دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
مرد طماع
يه مردى بود تو يه آبادي. اين دوره انداخته بود همه آبادي، شبى يک نفر اين را دعوت مىکرد. يه نفر مثال من کموسع بود، نمىتونست، چون اين مرد زياد مىخورد، نمىتونست او را دعوت کنه. اين مرد رند هم او را زير نظر داشت، ديد همه اينُ دعوت کردند جز اين يه نفر. يه روز مرد طماع رفت لب جوب دست نماز بگيره. ديد اون مرد بيچاره هم داره دست نماز مىگيره. با صداى بلند گفت: 'خدايا امشب کسى ما را دعوت نکنهها، ما شام بخور نيستيم!' |
اين مرد بيچاره هم که حرف مرد طماع را شنيد، برگشت آمد به پسرش گفت: 'من امشب مىخوام فلانى رو دعوت بگيرم' . خانمش (اون زمان زن مىگفتن حالا مىگن خانم) گفت که بابا تو حريف اين مرد نمىشي. مرد گفت: 'نه، امشب شام بخور نيست. گفته شام نمىخورم' . اين مرد بيچاره يه هفت هشتا بچه حريص هم داشت اما وضعى نداشت که بخره بده به اينا بخورن، يه خونه هم داشت مثل خونه من درش لاونيم لاشکسته بود. عرض کنم که اين آمد و رفت، يه چيزى برد گرو گذاشت و يه من برنج تهيه کرد. يه دونه خروسم داشت. اين خروس رُ هم کشت و به زنش گفت که اين خروسه رو درسته بيار، اين آدم شوم بخورنى (نيست)، دو تا لقمه مىخوره، مىره کنار. وقتى اين رفت کنار اونوقت بچهها بخورن. اين شب عرض کنم بعد از نماز گفت که آقا شما دعوت ما باشين. مرد طماع هم گفت: 'باشه مىآم' . |
سر شام صاحب خونه براى اينکه سرفراز باشه و ميون تموم آبادى بهترين دعوت گيرونِ کرده باشه، تمام برنج تو يک مجمع بزرگ مسى کشيد، آورد گذاشت وسط، گفت: 'بسمالله' . عرض کنم صاحب خونه دو تا لقمه که خورد گفت: اوخ اوخ خلاص شد. چهطور شد؟ گفت: منو که شد بس. مرد شکمو هم گفت: 'من که مىخورم تا هست' . حالا بچهها هم پشت درن. صاحب خونه هم هى سرخ شد، سفيد شد. مرد شکمو هم بىتوجه به همهچيز و همهکس خورد تا همهٔ غذاها تموم شد و هى به صاحب خونه گفت: 'بخور' . صاحبخونمه گفت: 'چى بخورم پدرسوخته، مجمعهٔ مس وسط رو بخورم، زن و بچه گرسنه رو بخورم. بالا نسبت فلانفلان شده تو مىگى من شامبخور نيستم!!!' |
- مرد طماع |
- افسانههاى ايرانى به روايت امروز و ديروز ـ ص ۱۷۷ |
- به اهتمام: دکتر شسن تاکههارا و سيد احمد وکيليان |
- نشر ثالث، چاپ اول ۱۳۸۱ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد سيزدهم ـ على اشرف درويشان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۲ |
همچنین مشاهده کنید
- شرطبندی سیمرغ و حضرت سلیمان
- متل
- ملکجمشید و ملکخورشید (۲)
- غلام (۲)
- ساحر و لعدان
- کلاغ و سیب (۳)
- قیز لارخانی
- قصهٔ ملّا نتربوق
- دختر باهوش
- شاهزادهٔ فارس و دختر سلطانِ یمن
- دختر پادشاه
- حکایت انشاءاله گفتن
- محمد چوپان (نخییرچی محمد) (۲)
- شاه و وزیر (۲)
- قصر دیوها
- احمقتر از احمق
- سبزگیسو
- درویش و دختر پادشاه چین
- قصهٔ باور نکردنی
- سیب خندان و نار گریان(۲)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست