الکلها گروهى از مواد شيميائى هستند که بسيارى از آنها فرآوردههائى سمى مىباشند. يکى از رايجترين آنها، اتانول يا اتيل الکل است که از تخمير قند بهدست مىآيد. اين ماده به جز در دُزهاى بالا و مزمن غيررسمى است و قرنها مورد استفادهٔ بشر قرار گرفته است.
ارزش انرژىزائى اتيل الکل در واحد وزن معادل ۷ کيلوکالرى بهازاء هر گرم از آن است که در قياس با ارزش انرژىزائى چربىها (۹) کمتر و در مقايسه با کربوهيدراتها و پروتئينها (۴) بيشتر مىباشد. ارزش الکل بهعنوان يک مادهٔ غذائى محدود است، چرا که اساساً در کبد و با سرعت ثابت حدود ۱۰۰ ميلىگرم بهازاء هر کيلوگرم از وزن بدن در ساعت متابوليزه مىشود. براى يک فرد ۷۰ کيلوگرمى اين ميزان معادل ۷ گرم الکل در ساعت است.
الکل يک مادهٔ قطبى است که بهراحتى با آب مخلوط مىشود. اين امر بدين خاطر است که مولکولهاى الکل با همان نيروهاى بين مولکولى آب موسوم به پيوند هيدروژنى به يکديگر متصل مىشوند. مولکول الکل در چربى نيز محلول است، چرا که مولکول کوچکى است و بار الکتريکى ضعيفى دارد (از آنجا که در ساختمان الکل، گروه آلکيل ليپوفيليک بزرگتر و گروه هيدروفيليک کوچکتر است، مولکولهاى آن ترجيحاً به مولکولهاى الکل ديگر، هيدروکربن يا ليپيد مىپيوندند تا آب). الکل بهراحتى به غشاءهاى بيولوژيک نفوذ مىکند و مىتواند بدون تغيير از معده و با سرعت بيشتر از رودهٔ باريک جذب گردد. ميزان جذب به مقدار غذا در معده، وجود مولکولهاى گاز در نوشيدنى و غلظت الکل در آن بستگى دارد. جذب در صورتى سريعترين مقدار را دارد که الکل با معدهٔ خالى مصرف شود، مولکولهاى گاز در نوشيدنى وجود داشته باشد و محتواى الکلى آن بالا باشد. تمرکز ذهنى شديد، کاهش درجهٔ حرارت بدن يا فعاليت فيزيکى ميزان جذب را کند مىکنند.
الکل بهواسطهٔ گردش خون کبدى از دستگاه گوارش به کبد انتقال مىيابد. فعاليت آنزيم الکل دهيدروژناز که اساساً در کبد وجود دارد، باعث پاک شدن الکل از بدن مىشود. در کبد، الکل دهيدروژناز الکل را به استالدئيد تبديل مىکند. سپس تحت اثر آلدئيد دهيدروژناز، استالدئيد به اسيد استيک يا استات تبديل مىگردد. حدود ۷۵% الکل جذب شده به شکل استات وارد گردش خون مىشود. سپس استات داخل سيکل کربس (يا اسيد سيتريک) به دى اکسيد کربن و آب تبديل مىشود. يک راه ديگر براى متابوليسم، فعال شدن استات به شکل استيل کوآنزيم A و تبديل به اسيدهاى چرب، اجسام کتوني، اسيدهاى آمينه و استروئيدها مىباشد.
اتيل الکل از طريق دستگاه گردش خون در سراسر بدن پخش مىشود و در تمام ذخاير آب و بافتهاى بدن منجمله سيستم عصبى مرکزى وارد مىگردد. پخش آن در مايعات بدن و بافتها به عوامل متعددى نظير جريان خون، حجم و نفوذپذيرى بافت بستگى دارد. ارگانهائى مثل مغز، ريهها، کبد و کليهها سريعاً به تعادل مىرسند، در حالى که عضلهٔ مخطط (اسکلتي) به خاطر خونرسانى نسبتاً ضعيفتر، با سرعت کمترى به حداکثر غلظت الکل مىرسد. در آغاز الکل به سرعت از خون به داخل نسوج حرکت مىکند. وقتى که جذب کامل شد، غلظت الکل در شريانها افت مىکند و الکل از بافتها به بستر مويرگى انتشار مىيابد. اين بدان معنى است که غلظت الکل در خون وريدى محيطى به خاطر سرعت کمتر متابوليسم و دفع، بالا باقى مىماند.
متابوليسم الکل در کبد تحت تأثير غلظت آن در خون نيست. قسمتى از الکل از طريق تنفس حذف مىشود، ولى اين مقدار معمولاً کمتر از ۵% مجموع مقدار متابوليزه شده است. از تست بازدمى الکل براى اندازهگيرى ميزانِ مصرف آن در رانندگى استفاده مىشود (تستهاى Breathalyser). در صورت انجام فعاليت به هنگام نوشيدن الکل، مقدار کمى از آن در ادرار و عرق نيز دفع مىشود. دفع مقادير بالاتر از طريق ريهها، ادرار و عرق در درجه حرارتهاى محيطى بالا و در سطوح خونى بالاى الکل پديدار مىگردد.
در يک بار نوشيدن سطح الکل خون معمولاً حدود ۴۵ دقيقه پس از مصرف به حداکثر خود مىرسد ولى در صورت انجام فعاليت شديد قبل از مصرف الکل، حداکثر غلظت آن ۱۵ دقيقه ديرتر ايجاد مىشود. اين امر احتمالاً مربوط به کاهش خونرسانى به روده در اثر ورزش، افزايش جريان خون عضلهٔ اسکلتى و تغييرات سيستم تنظيمکنندهٔ حرارت پس از انجام ورزش است.
علاوه بر اتانول اگزوژن در مايعات بدن، مقادير ناچيزى اتانول نيز در داخل بدن ساخته مىشود. تصور مىگردد اين اتانول آندوژن هم از فعاليت تخميرى باکترىهاى روده و هم در اثر عمل الکل دهيدروژناز بر روى استالدئيد مشتق از پيروات بهوجود مىآيد. سطوح خونى الکل آندروژن در انسان بسيار پائين است و مجموعاً تنها حدود ۵/۷ ميلىگرم است.
اثرات
قسمت عمدهٔ اثرات الکل مربوط به سيستم اعصاب مرکزى است. اين اثرات بيشتر نتيجهٔ تأثير مستقيم خود الکل هستند تا استالدئيد (اولين فرآوردهٔ حاصل از تجزيهٔ الکل). به دنبال مصرف الکل، عليرغم وجود سطح بالاى آن در خون، مقدار بسيار کمى استالدئيد از سد خونى - مغزى عبور مىکند. الکل از طريق تأثير بر غشاهاى آکسونى و کند نمودن هدايت عصبى داراى يک اثر کلى بر انتقال عصبى است. نفوذپذيرى غشاء آکسونى نسبت به پتاسيم و سديم در اثر کاهش سطوح کلسيم مرکزى ناشى از مصرف الکل تغيير مىيابد (Warburton, Wesnes). الکل اثرات مجزا و تمايزى بر روى نوروترانسميترهاى مرکزى استيل کولين، سروتونين، نور آدرنالين و دوپامين دارد.
الکل ترشح استيل کولين را متوقف و سنتز آن را مختل مىکند. در نتيجهٔ انتقال در مسيرهاى کولينرژيک مرکزى کُند خواهد بود. مسير کولينرژيک رتيکولر صعودي، سطح برانگيختگى قشرى و ارزيابى جريان اطلاعات حسى توسط کورتکس را تعيين مىکند. پائين آمدن انگيختگى الکتريکى کورتکس، آگاهى نسبت به اطلاعات پر استرس و قابليت فرد براى مقابله با محرکهاى خاص را تقليل مىدهد. اين تغييرات از دست دادن انگيختگى (De-arousing) در دوزهاى متوسط تا زياد الکل بهصورت تغييراتى در الکتروآنسفالوگرام نمود پيدا مىکنند. نتايج واضح مصرف الکل عبارت از اختلال در تمرکز، توجه، زمان عکسالعمل ساده و پيچيده، انجام کارهاى ظريف و مستلزم مهارت و در نهايت اختلال در حافظهٔ کوتاهمدت مىباشند.
الکل از طريق مهار آنزيم تريپتوفان هيدروکسيلاز (آنزيم ضرورى براى بيوسنتز سروتونين) سروتونين را کاهش مىدهد. نورونهاى سروتونرژيک در تجربهٔ حالت اضطراب حائز اهميت هستند. ترشح هورمونهاى کورتيکو ستروئيد از قشر آدرنال فعاليت اين نورونها را افزايش مىبخشد. الکل داراى اثر متناقضى است و احتمالاً تنش فرد در موقعيت پراسترس را تقليل مىبخشد.
يکى از اثرات الکل افزايش فعاليت در مسيرهاى نورادرنرژيک مرکزى است. اين اثر موقتى مىباشد و در پى آن پس از چند ساعت کاهش فعاليت مشاهده مىگردد. مسيرهاى کاتهکولامينرژيک در کنترل وضعيت خلقى دخالت دارند و فعال شدن اين مسيرها باعث ظهور حالت شادابى و سرحالى در فرد مىشود. کاهش ساختوساز نورآدرنالين در نتيجهٔ افت غلظت خونى الکل باعث برعکس شدن وضعيت خلقى فرد بعد از حالت سرخوشى اوليه مىشود. اين حالت با مصرف دوزهاى بالاى الکل شديدتر است و به افسردگى مىانجامد.
الکل همچنين اثرى بر روى متابوليسم انرژى مغزى دارد. اين ماده مصرف گلوکز در مغز را کاهش مىدهد. از آنجا که گلوکز سوبستراى اصلى براى تأمين انرژى سلولهاى عصبى است، کاهش سطح گلوکز در اثر مصرف الکل ممکن است خستگى ذهنى ايجاد نمايد. اين امر بهصورت مختل شدن عملکردهاى شناختى و افت تمرکز و پردازش اطلاعات تظاهر مىيابد.
اختلال در سنتز و ترشح استيل کولين بدين معنا است که الکل بهعنوان يک تضعيفکننده (Depressant) عمل مىنمايد و اثر خود را روى سيستم فعالکنندهٔ مشبک که فعاليت آن نشانگر سطح برانگيختگى فيزيولوژيک است، اعمال مىکند. همچنين داراى اثر تضعيفکننده بر روى قشر مغز مىباشد. الکل ابتدا مراکز فرونتال قشر مغز و سپس مخچه را تحت تأثير قرار مىدهد. در صورت مصرف مقادير زياد الکل سخن گفتن و هماهنگى عضلانى نيز مختل مىگردد و در نهايت فرد به خواب مىرود. در دُزهاى پائينتر، الکل مکانيسمهاى کنترل مغزى را مهار نموده و مهار طبيعى مغز را از بين مىبرد. اين برداشته شدن مهار، عامل اصلى ظهور رفتار تهاجمى و خشن و غير منطبق با شخصيت فرد در زمان مصرف الکل است.