پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

زخم نگهت نهفته خوردم


زخم نگهت نهفته خوردم    پنهان نگهی دگر که مردم
شد عقل و زمان مستی آمد    خود را به تو این زمان سپردم
تیر نگهم زدی چو پنهان    راهی به نوازش تو بردم
می‌گشت لبم خضاب اگر دوش    دامن گه گریه می‌فشردم
از زخم اجل کشنده‌تر بود    از دست تو ضربتی که خوردم
دل بی‌تو شبی که داغ می‌سوخت    تا صبح ستاره می‌شمردم
ای هم دم محتشم در این بزم    صاف از تو که من حریف دردم
همچنین مشاهده کنید