|
سيستمهاى تکنولوژيک، اعم از آنکه کشاورزى باشد يا صنعت، از يک نظام ارزشى اجتماعى برخوردار است که هر يک با نظام معيشتى جامعه در ارتباط هستند. اما در جريان تحول جامعه از شيوهٔ زندگى کشاورزى به سيستم صنعتي، ارزشهاى حاکم و جارى دستخوش تغيير مىگردد که طبيعتاً ساختار اجتماعى را تحتتأثير قرار خواهد داد. به اين ترتيب دگرگونىهاى تکنولوژيک تقابل و تضاد ارزشى را در جامعه بهوجود مىآورد که بايد ضمن پذيرش سيستم جديد تکنولوژيک راه حل مناسبى براى سازگارى با ارزشهاى اجتماعى پيدا کرد.
|
|
عدهاى معتقد هستند که مىتوان با استقرار مجموعهاى از ارزشهاى مسلط، براى تعديل تضادها گام برداشت، مثلاً در کشورهاى غربى ذوق تکنولوژيک يکى از ارزشهاى مسلط جامعه شناخت شده است، که هدفهاى فرهنگى ديگر جامعه از او منبعث مىشود. اما اعمال اين روش در همهٔ جوامع مقدور نيست زيرا در جوامع سنتي، که تحتتأثير سيستم تکنولوژى منبعث از توليد غيراقتصادى کشاورزى قرار دارند، وابستگى به فرهنگ کهن بسيار قوى است، در نتيجه تضاد ارزشها را حل نخواهد کرد و گاه ممکن است جامعه را بهسوى بنيادگرائى سوق دهد.
|
|
بعضى ديگر راه حل ميانهاى را براى از بين بردن يا تعديل اين تضادها پيشنهاد کردهاند. آنها معتقد هستند که بايد بين ارزشهاى سنتى کشاورزى و ارزشهاى منبعث از علم و تکنولوژى جديد ترکيب يا التقاطى بهوجود آورد. اين روش سبب همزيستى بين ارزشها مىشود، که لزوماً قطعيت ندارد. به سخن ديگر روحيه فرصتطلبى را در جامعه اشاعه مىدهد و در عين حال جامعه را از خطر ريزش ناگهانى فرهنگى و با خود بيگانه شدن و حذف شخصيت و هويت فرهنگى کم و بيش حفظ مىکند.
|
|
|
تکنولوژیک و تاثیر پیامدهای تکنولوژیک
|
|
روىهم رفته ارزشهاى مسلط در جامعه ريشه در الزام تکنولوژيک دارد. زيرا صاحبنظران تحتتأثير ذوق تکنولوژيک خود آن را، در حد شيفتگى تبديل به يک ارزش مسلط مىنمايند.
|
|
همهٔ افراد تحتتأثير پيامدهاى تکنولوژيک قرار خواهند گرفت و شکوفائى و تحرک ناشى از آن را مورد تمجيد قرار خواهند داد، مثلاً طراحان و مهندسينى که به ساختن يک بناى مرتفع مثل برج ايفل يا يک پل مىپردازند آنچه که طراحى و اجراء شده است ريشه در ذوق و علائق درونى طراحان و سازندگان آن دارد، ولى پذيرش جامعه آن را در عدد يک ارزش مسلط در خواهد آورد. بنابراين چيزى که مبتکران و طراحان را بيش از ديگران تحتتأثير قرار خواهد داد، تا از هرگونه سازشى بر حذر باشند، جريان اجتماعى است که ذوق را مبدل به يک نظام ارزشى مسلط و کلى خواهد کرد، و در نتيجه عالم يا تکنولوژيست را دچار شيفتگى علمى نموده، که بهعنوان يک انگيزه نيرومند او را به هدفهاى خود رهنمون مىسازد. بدون توجه به اينکه دستاوردهاى علمى و عملى او چه اثرى در نظام ارزشى فرهنگي، اخلاقى و اقتصادى جامعه به جاى خواهد گذاشت و اين همان چيزى است که تحتعنوان تکهدقى متخصص از او ياد کرديم.
|
|
|
تکهدفى نمىتواند رشد اقتصادى جامعه را، که بهعنوان يک هدف مسلط پذيرفته شده است، متحقق سازد و تعدد ارزشها شرط لازم براى ايجاد يک زندگى متعادل است که البته اين تئورى مورد قبول تکنولوژيستهائى که به راهحلهائى قطعى و تکنيکى تجربه شده معتقد مىباشد نيست و عقيده دارند که پذيرش تئورى تعدد ارزشها آنها را از هدف و کارى که در پيش دارند منحرف خواهد ساخت، آنها در قالبى از توانائىهاى حرفهاي، که عموماً جنبهٔ تخصصى دارد، خود را محبوس ساختهاند و توجه چندانى به فرآيندهاى اجتماعى و فرهنگى عمل خود ندارند. اين همان نظام ارزشى تکنوکرات است که بهطور تک هدفى بر روى يک برداشت بدون ابهام از پيشرفت، حل مسئله و ارزشها اصرار مىورزد. بنابراين مىتوان گفت که در اين نظام ارزشى دموکراسى کمتر مورد توجه قرار مىگيرد، زيرا تکنوکراتها مىگويند: انتخاب يا پذيرش هر فن يا روش ديگرى از قاطعيت سيستم تکنولوژيک خواهد کاست. بنابراين چنانچه اين نظام مرتباً مورد نقد و تحليل قرار نگيرد و بهعنوان يک نظام قطعى و پذيرفته شده محسوب گردد با روح و نياز جامعه مطابقت نخواهد داشت و با ارزشهاى جامعه در تقابل و تضاد خواهد بود.
|
|
گالبرايت گفته است که ذوق تکنولوژيست بيشتر در جهت تکهدفى فرعى صنعت است و تنها کسب موفقيت اقتصادى است که تکنولوژيستها را در خدمت اربابان قدرت اقتصادى قرار مىدهد.
|
|
بديهى است که ساخت سازمان اقتصادي، برحسب اينکه دولتى يا خصوصى باشد، چگونگى خدمتگذارى تکنولوژيستها را توجيه مىنمايد؛ زيرا خادم قدرت دولت بودن، به شرط آنکه برگزيدگان مردم باشند، در حقيقت در سوى تأمين منافع ملى و سياسى خواهد بود، و حال آنکه وضعيت در بخش خصوصى متفاوت است، در عين حال در هر بخش ذوق تکنولوژيک متخصص در هدايت و جهت دادن سازمانهاى مربوطه نقش اساسى دارد؛ زيرا مؤسساتى که ريشه در رسالت و هدايت متفکران دارد بازتابى از پويندگى و ذوق تکنولوژيک شخصى آنان دارد. تحقيقات نشان داده است که گاه متخصصين مىکوشند که از دخالت مردم در امور تخصصى جلوگيرى کنند.
|
|
در يک تست روانشناسى که از دانشمندان داوطلب خواسته شده است تا صحنهاى از يک خيابان را رسم کنند آنها سعى داشتهاند تا مردم را حذف نمايند.
|
|
متخصصين تنها صنعتگران و کسانى که در زمينههاى توليدات صنعتى مسئوليت و کارآئى دارند نيستند، بلکه شامل سازمانها و تشکيلاتي، که هماهنگى و رهبرى نظامهاى اقتصادى و سياسى را به عهده دارند نيز مىشوند. به سخن ديگر مديران در رشتههاى مختلف، از جمله تکنولوژيستهائى هستند که در سيستم تکنولوژى جديد، يعنى پس از انتقال از مرحله کشاورزي، بهوجود آوردهاند. به سخن ديگر صنعت بهعنوان يک انقلاب تکنيکى و تکنولوژيکى همهٔ ابعاد جامعهاى را که از نظام کشاورزى را به صدها بخش و واحدهاى مجزاء از يکديگر، که در عين حال يک مجموعه را مىسازد، تقسيم کرده و براى هر يک شرح وظايف خاصى در نظر گرفته.
|
|
اين جدائى و پارهپاره شدن سازمانهاى اجتماعى که هر يک کارکرد خاصى دارند، بايد متمرکز و منسجم شوند تا ادارهٔ امور جامعه بهنحو سنجيدهاى صورت بگيرد، از اينرو اين انسجام دهى به کسانى واگذار مىشود که آنها را مديران، رؤسا، معاونين، وزيران و غيره مىنامند و تفويض مسئوليتها به آنها براساس اصل تخصص ناشى از تقسيم کار منبعث از سيستم تکنولوژى جديد است. نقش سازماندهى و مديريت در نظام جديد اجتماعى بهاندازهاى است که بدون برخوردارى از وجود آنان، انسجام و دوام نظام اجتماعي، بهويژه بخشهاى صنعتى و توليدي، امکانپذير نيست.
|