خدمت گالتن به روانشناسى از طريق اختراع وسايل و ابزار براى آزمونهاى رواني
خدمت گالتن به روانشناسى عبارت از اختراع وسايل و ابزار براى آزمونهاى روانى است. او سوتى را براى تعيين آستانه شنوائى ساخت و بهوسيله آن نه تنها اين امر را در انسان اندازهگيرى مىکرد، بلکه با حيوانات نيز آن را آزمود. بعدها 'سوت گالتن' (Galton Whistle) تکامل يافت و در آزمايشگاه از آن بهرهگيرى شد تا اينکه در سالهاى ۱۹۳۰ سوت الکترونيکى جانشين آن گشت.
در ارتباط با سنجش حس عضلاني، او سه وزنه از برنج در هر وزنى ساخت که آزمودنى بايد آن را براساس اولويت وزن مرتب کند. اين آزمون بهخصوص ديگر مورد بهرهگيرى نيست، ليکن از نسلهاى بعدى او آزمون فرعى تشخيص اوزان براى کودکان ۹ ساله در آزمون هوش بينه را مىتوان نام برد. مشمول نمودن اين موضوع در آزمون هوش بينه يکى از موارد نادرى است که نظريه گالتن - مبنى بر اينکه آزمونهاى تميز حسى نشانه قضاوت و در نتيجه هوش است - در عمل مورد قبول واقع شده است. در مورد بينائي، گالتن ميلهاى را اختراع کرد که فواصل مختلف را مىسنجيد و قادر بود استعداد افراد براى تشخيص و تعيين فواصل را از طريق بينائى اندازهگيرى نمايد. وى همچنين صفحهاى را ساخت که بهوسيله آن استعداد قضاوت بصرى از خطوط عمودى يا قائم را مىسنجيد. 'ميله گالتن' (Galton Bar) بعدها وسيلهاى استاندارد در آزمايشگاه پسيکوفيزيک شد.
ابزار ديگرى که ساخت، تأثير کمترى در تاريخ علم روانشناسى داشت. او پاندولى براى سنجش زمان واکنش ساخت. وسيلهاى ساخت که سرعت ضربه دست را اندازهگيرى مىکرد. ولى دستگاهى جهت تشخيص و تميى تفاوت عمق رنگها درست کرد، کارتهائى براى تعيين حساسيت بينائى و پشمهائى براى تشخيص رنگها ساخت. وسيلهاى براى آزمايش کوررنگى ايجاد نمود. او همچنين علاقهمند به ايجاد مقياس استانداردى براى رنگها بود، در يک زمان مىخواست از واتيکان (Vatican) درخواست کند که نمونههائى از ۲۵۰۰۰ موزائيک با رنگآميزهاى مختلف براى او بفرستند. او جهت تشخيص بو از يک سلسله بطرىهاى مختلف استفاده نمود که شامل عناصر متفاوت بودند، روشى که هماکنون نيز روش متداول است. گالتن پس از چاپ Inquiries در مورد سنجش فراخناى يادآورى (Memory Span) و خستگى در کودکان دبستانى به تحقيق پرداخت.
روشن نيست که منظور گالتن از فعاليتهاى روانشناختى در آزمايشگاه انتروپومتريک (Anthropometric) که در سال ۱۸۸۴ تأسيس شد چه بود. وسايل و ابزار سنجش انتروپومتريک روانسنجى در آن آماده بود. اين ابزار برروى ميز طويلى در اتاق باريکى چيده شده بود. افراد از يکسوى ميز مىآمدند و يک آزمايشگر با کارتى در دست، اندازههاى مختلف آزمودنى را ثبت مىنمود. مطالبى که در آزمايشگاه سنجيده مىشد عبارت بودند از: 'قد، وزن، قدرت تنفس، قدرت کشيدن و فشار دادن، سرعت ضربه مشت، شنيدن، ديدن، حس رنگ و دادههاى فردى ديگر' . دادهها براى ۹۳۳۷ فرد در طى شش سال زندگى آزمايشگاه جمعآورى شد. رابطه اين کار با برنامه اصلاح نژاد گالتن روشن است. او مىخواست آمارى درباره حدود ظرفيتها و استعدادهاى انسان در تعداد زيادى از افراد انسان بهدست آورد. هيچ نتيجهگيرى کلى مهمى از اين دادهها در ارتباط با تفاوتهاى فردى ارائه نشد، مگر يک برآيند اشتباهى مبنى بر اينکه زنها در تمام استعدادهاى خود پائينتر و ضعيفتر از مردان هستند. به هر تقدير، اين آزمايشگاه تجربه بزرگ و جالبى بود. اين آزمايشگاه نماينده ايدهآل يک روانشناس است، ايدەآلى که هيچگاه بدان دست نمىيابد، زيرا در شرايط آزمايشگاه معمولى آزمون محدود است و نمونه نيز کوچک است. گالتن به آزمونهاى خود اعتماد داشت و ميل داشت که تمام جمعيت بريتانيا را آزمايش کند. بهنظر او فقط در آن صورت است که ملت براى اولين بار درباره منافع روانى خود آگاهى دقيق خواهد يافت. اگرچه پيرسون گله کرد که روانشناسان سنت وونت را بهعنوان الگوى فعاليتهاى خود پذيرفته و رهبر نهضت روانشناسى آزمايشى که در انگليس بود فراموش کردهاند، ولى اين ادعا صحت ندارد.
وونت مىتواند پدر روانشناسى عمومى محسوب گردد، يعنى روانشناسى فرد بزرگسال و طبيعي، در حالىکه گالتن مؤسس روانشناسى تفاوتهاى فردى در استعدادهاى انسان است. نبوغ و ابتکار گالتن در اين رشته بر کسى پوشيده نيست؛ بهويژه اهميت و تنوع بينشهاى او و نتايج آنها در آزمونهاى روانى و روانشناسى استعدادهاى بشرى است. اين صحيح نيست که وونت را روانشناس 'ناب' و گالتن را روانشناس 'کاربردي' دانست، ولى بههرحال اين واقعيت وجود داشت که وونت به توصيف (Describtion) و تعميم (Generalization) علاقهمند بود، در حالىکه گالتن همواره به اهميت کاربرد روانشناسى و ترويج آن توجه وافر داشت. وونت آروزى پيشبرد روانشناسى را در سر داشت؛ گالتن آرزوى اصلاح نژاد بشر را داشت. اين امر صحت دارد که روانشناسى عمومى و سنت آلمانى از نظر زمانى اولويت بر روانشناسى کاربردى و همراه آن سنت آمريکائى داشت. اما اين صحيح نيست که علم کاربردى هميشه بايد به دنبال علم عمومى بيايد؛ اغلب اين ترتيب معکوس انجام مىگيرد.
اتفاقى که افتاد اين بود که بريتانيائىها از هيچيک از اين دو روانشناسى حمايت کافى نکردند، در حالىکه آلمانىها و آمريکائىها بهسرعت به پيش مىتاختند. بعدها وقتى دانشگاه کمبريج در راه روانشناسى آزمايشى پيشرفت کرد، و دانشگاههاى ديگر نيز آزمايشگاه تأسيس نمودند، روشن است که دانشگاهها از سنت قبول شده آلمانى پيروى نمودند؛ ولى اين نيز صحت دارد که روانشناسى کاربردى در بريتانيا بهسرعت بيشترى رونق يافت، در مقايسه با روانشناسى عمومى آزمايشى که در آمريکا پيشرفت سريعترى داشت.
شايد اين صحت داشته باشد که آمريکا در حالىکه به وونت بسيار ارج گذارد، ولى به گالتن که به او دين بيشترى داشت توجه مبذول نکرد. آمريکائىها به کتل که شاگرد وونت بود، ولى بر فعاليت در مورد تفاوتهاى فردى پافشارى مىنمود، بهعنوان رهبر در اين زمينه مىنگريستند.
کتل خود نبوغ و ارشديت گالتن را پذيرفت. ليکن گالتن شخصيتى دور از اذهان آمريکائىها بود. اگر او فقط با هلمهولتز به نمايشگاه صنايع به سال ۱۸۹۳ در شيکاگو آمده بود! مدت زمانى کوتاه پس از گالتن مجبور شد ميدان را به بينه در زمينه آزمونهاى روانشناسى فردى که مفيد به حال ملتى باشد، بسپرد.
آزمايشکنندگان متوجه، هوش، يعنى G اسپيرمن شدند و به آزمونهائى که گالتن در محور استعدادهاى مختلف انسان ساخته بود، علاقهمند نبودند.