ارتباط اجتماعى منشاء فرهنگ است و تعالى فرهنگ بدان مربوط است. ارتباط اجتماعى شالودهٔ حيات اجتماعى است و بدون آن هيچيک از عناصر حيات جمعى پديد نمىآيد. ارتباط اجتماعى بهعنوان محور فرهنگ و حيات جمع، محدودهاى بس وسيع دارد که دربرگيرندهٔ تمامى صور روابط انسانى است. پس بايد ارتباط اجتماعى انواع و صورى بسيار متنوع يابد و هرقدر بر پيچيدگى حيات اجتماعى افزوده مىشود، بايد به همان نسبت نيز ارتباطات انسانى صورى پيچيده يابند.
|
|
|
|
ارتباطى است بدون واسطه بين انسان يا انسانها با انسان يا انسانهائى ديگر. بىواسطه بودن ارتباط از جهات مختلف مطمح نظر قرار مىگيرد:
|
|
- گاه ارتباط فرد يا افراد با فرد يا افرادى ديگر بدون نياز به فرد يا افرادى واسط صورت مىگيرد.
|
|
- در مواردى چند، ارتباط بدون نياز به فرد يا افراد واسط و نيز وسايل يا ابزار واسط (وسايل ارتباط جمعي) صورت مىگيرد.
|
|
- گاه ارتباط مستقيم آن نوع ارتباطى است که بدون نياز به فرد يا افراد واسط، وسايل يا ابزار واسط و هم نمادهاى واسط يا حامل (زبان و...) صورت مىگيرد (ارتباطات اشارهاي، بدني، حرکتى و...).
|
|
پس بهطور روشن مىتوان گفت، ارتباط انسانها هرگز بهطور مطلق بىواسطه نيست، چه هميشه واسطهاى خاص، در جريان تحقق آن وجود دارد. پيچيدگى ارتباطات انسانى نيز تا حدى تابع همين واسطهها است. در بسيارى از موارد، برداشت نايکسان از يک حامل (نظير يک لغت يا مفهوم) به قطع ارتباط يا بروز دشوارىهائى چند در آن منجر مىشود، در اکثر موارد حرکات خاص بدن يا چهره معناهاى نايکسانى در ذهن طرفين ارتباط مبادر مىسازد و موجبات بروز سوء تفاهم را فراهم مىسازد و با خود مشکلات ارتباطى را به همراه مىآورد. بهعنوان مثال ملتى که در آن فلسفهٔ رواقى رواج دارد و در برابر تألم، تحمل ضرورت اساسى تلقى مىشود، انسانها در برابر فشار يا سختى علائم يا نشانهائى بروز مىدهند که ديگران را به تعجب و گاه عدم درک ديگرى وا مىدارند. مثال معروف آن رواقى حائز اهميت که روزى پايش را در زير شکنجه مىفشردند. هر دم فشار بالا مىرفت و شکنجهگران در تعجب از سکوت او به سر مىبردند. ناگاه رواقى به آرامى سر برآورد و گفت: بيشتر از اين فشار ندهيد، مىشکند و دقيقهاى بعد صداى شکستن پا بهگوش رسيد.
|
|
|
با درنظر گرفتن محدودهٔ ارتباطات (درون مرزهاى ملى يا فراتر از آن)، ارتباط را به دو نوع ملى و جهانى يا بينالمللى تقسيم مىکنند. با گسترش وسايل حمل و نقل و ابزار جهانى ارتباط جمعي، شاهد بسط ارتباطات بينالمللى هستيم. از اينرو، ارتباط بينالمللى از چهار ديدگاه و با در نظر گرفتن چهار نوع از وسايل و ابزار مطرح مىشود:
|
|
۱. ابزار ارتباط جهانى نظير تلفن، تلگراف، بىسيم و... .
|
|
۲. ابزار ارتباطى که صورت فرا ملى يافتهاند، نظير تلويزيونى اروپائي (Eurovision)
|
|
منظور تلويزيونى است که بدون وابستگى به يک کشور خاص براى همهٔ اروپاى غربى برنامه توليد و پخش مىنمايد، هماکنون سخن از تلويزيون آسيائى (Asiavision) نيز هست. مشکلاتى که در راه بسط اين نوع تلويزيون يا بهطور کلى هر وسيله ارتباطى فرا ملى وجود دارند، بسيار هستند. اهم اين مسائل چنين هستند:
|
|
- تفاوتهاى زبان که موجبات عدم درک برنامهها را براى ملل گوناگون فراهم مىسازد.
|
|
- تمايز آداب و رسوم اجتماعي، طرز تفکر و ارزشهاى اجتماعى که موجبات سرگردانى گردانندگان وسيله ارتباطى چند مليتى را فراهم مىسازد و در مواردى چند به سوء تفاهم بين ملتها مىانجامد.
|
|
۳. وسايل ارتباط جمعى با انعکاس جهاني.
|
|
۴. ابزار يا وسايل حمل و نقل که حرکت يا جابهجائى انسانها را در سطح جغرافيا فراهم مىآورند.
|
|
پيدائى اقمار، رشد شبکههاى حمل و نقل و گسترش ابزار الکترونيک در ارتباطات جهاني، موجبات پيدائى نوعى فرهنگ جهانى را فراهم مىآورند. امروزه بسيارى از واژگان در سطح جهانى کاربرد دارند، انواعى از غذاها در سطح جهانى با يک نام و يک شيوهٔ طبخ صرف مىشوند، البسه خاصى در جهان به کار مىروند و... .
|
|
| ارتباط احساس برانگيز (Phatic Communication)
|
|
فرآيند ارتباطى است که از طريق سخن يا نمادهاى گوناگون برقرار مىشود، بدون آنکه معناى دقيقى (محتوي) انتقال يافته باشد. در جريان اين فرآيند ارتباطي، صرفاً حالات احساس گونه منتقل مىشوند و همبستگى اجتماعى و آمادگى روانى مشترک پديد مىآورند. اين مفهوم در آغاز توسط مالينوسکى (Malinowski)، به کار رفت. او در علت کاربرد اين مفهوم مىنويسد: 'در جوامع ابتدائي، زبان بهعنوان يک پيوند در فعاليتهاى انسانى سنجيده شده و جزئى از رفتار انسانى شناخته مىشود. زبان در چنين جوامعى شيوهٔ عمل و نه يک ابزار تفکر است. بىشبهه، در اين مورد با نوع خاصى از زبان و کاربرد آن مواجهيم که من مىخواهم با وسوسه در اختراع لغت بدين نام (ارتباط احساسبرانگيز) بخوانم و آن نوعى ارتباط است که در آن پيوندهاى وحدت صرفاً با مبادلهٔ کلمات پديد مىآيند. آيا در اين نوع ارتباط، کلمات در مرتبه اول به جهت انتقال معني، معنائى که از نظر نمادين از آن آنان است، به کار رفتهاند؟ مسلماً خير. آنان کارکردى اجتماعى برعهده دارند که هدف ، تحقق مطلوب آن است. ليکن، آنان (کلمات) نه ناشى از تفکر عقلانى هستند و نه آنکه در مخاطب تفکر بر مىانگيزند. بار ديگر بايد بگويم زبان، در اينجا (جوامع ابتدائي) بهعنوان وسيلهاى در انتقال انديشه (آنچنان که ما بدان مىنگريم) به کار نمىآيد (The problem of meaning in primitive Language.p:315).
|
|
امروزه اين نوع ارتباط را ارتباطى مىدانند که در آن نمادها موجبات انتقال آمادگىهاى روانى را فراهم مىسازند و همبستگى به بار مىآورند. بهنظر هاکت (C.F.Hockelt) قسمت اعظم ارتباطاتى که از طريق هنر و مخصوصاً موسيقى برقرار مىشوند. از اين نوع هستند. بريد (W.Breed)، نيز ارتباط احساس برانگيز را در رتباطات جمعى (نظير انبوههاى خلق) سراغ مىگيرد.
|