دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
خاله جیکجیکه، خاله موش موشه، خاله قارقاری و خاله گردندرازه
زن و شوهرى بودن که هميشه با هم دعوا مىکردند. بالاخره زن قهر کرد و رفت در خرابهاى نشست. داشت گريه مىکرد که صداى جيکجيک گنجشکى شنيد. به گنجشک گفت: خاله جيکجيکه، برو به شوهرم بگو، زنت برنمىگردد. بعد، ديد موشى از آنجا رد مىشود. گفت: خاله موش موشه برو به شوهرم بگو، زنت برنمىگردد. در همين وقت کلاغى قارقار کرد. زن گفت: خاله قارقارى برو به شوهرم بگو، زنت برنمىگردد. از دور شترى ديد، بلند شد. نزديک شتر رفت و گفت: هرکس دنبالم آمد، نرفتم. اما به خاطر اينکه تو بزرگ هستى با تو برمىگردم. بعد افسار شتر را گرفت و به طرف خانه راه افتاد. |
به خانه رسيد در زد. شوهر او وقتى فهميد او با يک شتر برگشته، در را باز کرد. ديد بار شتر طلا است. زن را فرستاد تا بخوابد. بعد يک ديگ آش بار گذاشت و کوفته هم پخت. چيزى نگذشت که زن از خواب بيدار شد، رفت کنار پنجره بيرون را تماشا کند، در همان موقع هم، مرد رفته بود روى بام و اش را توى ناودان مىريخت و کوفتهها را به هوا پرتاب مىکرد. در همين موقع صداى جارچى را شنيد که مىگفت: شتر حاکم گم شده است هرکسى آن را ديده به ما خبر بدهد. |
زن از خانه بيرون دويد و به جارچى گفت: شتر در خانه ما است. زن و شوهر را نزد حاکم بردند. مرد گفت: زنم ديوانه است. زن گفت: من از خانه قهر کرده بودم. شوهرم خاله جيکجيکه، خاله قارقارى و خاله موشه را دنبالم فرستاد برنگشتم، بعد خاله گردندرازه را فرستاد چون او بزرگ بود برگشتم. حاکم از حرفهاى زن خندهاش گرفت.مرد گفت: مىبينيد که زنم ديوانه است. زن گفت: آن شب که از ناودان آش مىريخت و از آسمان کوفته مىباريد من شتر را به خانه آوردم. با شنيدن اين حرفها حاکم باورش شد که زن ديوانه است. آنها را آزاد کرد. مرد به خانه آمد، طلاها را از زيرزمين بيرون آورد و دست زن خود را گرفت و از آن شهر بهجاى ديگرى کوچ کرد. |
ـ خاله جيکجيکه، خاله... |
ـ افسانههاى شمال ـ ص ۲۵۵ |
ـ گردآورنده: سيدحسين ميرکاظمى |
ـ انتشارات روزبهان چاپ اول ۱۳۷۲ |
(به نقل از فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد چهارم ـ على اشرف درويشيان و رضا خندان). |
همچنین مشاهده کنید
- لجباز
- سرگالش (سر چوپان)
- سنگ صبور
- حیلهٔ زن مکار ۱(۲)
- ملکمحمد که تقاص برادراش را از دختر بیرحم گرفت
- آکچلک
- دو همسایه
- حاجیخسیس
- ملانصرالدین معجزهگر
- پرندهٔ سپید(۲)
- ماری که از زن غرغرو میترسید
- دیو پخمه
- آه دختر کوچک بازرگان
- امتحان رفقا
- سه احمق
- ملکمحمد (۲)
- شاه طهماسب (۳)
- انگشتر زنها مارون
- دختری که مسلمان شد(۲)
- شیشهٔ عمر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست