وقتى از مردم مىخواهند که عوامل مؤثر در جذابيت اشخاص را نام ببرند، معمولاً کلمات و عباراتى بر زبان مىآورند که ويژگىهاى درونى را منعکس مىکنند: شخصيت، هوش، شوخ طبعى و... با اين کار، آنها دوباره خطاى اسناد بنيادى را مرتکب مىشوند. آنها قدرت خارقالعادهٔ موقعيت را نديده مىگيرند. در واقع پژوهشگران نشان دادهاند که عوامل بيروني، در روابط بين مردم، نقش تعيينکننده دارند.
|
|
|
|
بهعنوان مثال، خوابگاهها يا کلاسهاى دانشگاه را در نظر بگيريم. پس از چند ماه تحصيل در دانشگاه، چه کسانى محبوبترين افراد در نظر ساير دانشجويان خواهند بود؟ آيا اجتماعىترين آنها؟ کسانى که ابتکار بيشترى دارند؟ افراد خيلى تنها، يعنى کسانى که به ايجاد روابط نياز بيشترى دراند؟ به هر يک از اين سؤالات پاسخ مثبت بدهيد، حتم بدانيد که اشتباه کردهايد.
|
|
فستينگر و همکاران (۱۹۵۰) روابط دانشجويان خوابگاهها را مطالعه کردهاند. هر خوابگاه از دو طبقه تشکيل مىشد و هر طبقه هفت اتاق داشت (شکل اثر مجاورت بر روابط اشخاص). پژوهشگران از ساکنان خوابگاه مىخواهند که سه نفر از بهترين دوستان خود را معرفى کنند. نتايج شگفتآورى بهدست مىآورند، محبوبترين افراد کسانى مىشوند که در نزديکى يکى از دو پلکانى که دو طبقه را به هم وصل مىکرد، سکونت داشتند، يعنى کسانى که تعداد زيادى از افراد را ملاقات مىکردند. به عبارت ديگر، هرکس، در ملاقات کردن ديگران شانس بيشترى داشت، دوست بيشترى نيز داشت. چگونه مىتوان مجاورت فيزيکى را که اين همه در اينجا جذابيت مؤثر است، تبيين کرد؟ براى اين سؤال روانشناسى اجتماعى پاسخهاى زيادى دادهاند.
|
|
|
|
|
مجاورت فيزيکى خيلى راحت مىتواند جاذبه را افزايش دهد، زيرا اشخاصى که در کنار يکديگر زندگى مىکنند، بيشتر در دسترس قرار دارند. ما بيشتر شانس داريم که با همسايگان خود تماس داشته باشيم و بيشتر از افراد محلههاى ديگر آنها را بشناسيم. بنابراين، بهترين شيوه براى برخورد با مردم، هنوز هم قدم زدن در محيطهاى پرجمعيت است. شما، هر اندازه توانائى قانعکنندگى داشته باشيد، تنها مىتوانيد کسانى را که با آنها تماس داريد قانع کنيد! در اين رابطه، دانشجويان بيشترين امتياز را دارند، زيرا در يک روز، بيشتر از يک هفتهٔ مردم عادي، با ديگران تماس برقرار مىکنند.
|
|
تبيين ديگر از اثر مجاورت بر جاذبه، کمک گرفتن از ناهماهنگى شناختى است. چون همسايگان خود را بيشتر ملاقات مىکنيم، براساس ضربالمثل 'آنچه بينى دلت همان خواهد' علاقهمند مىشويم آنها را دوست داشته باشيم! بنابراين، براى بهتر شدن زندگي، تمايل پيدا مىکنيم آنچه را که در افراد دور و بر خود دوست نداريم، به حداقل برسانيم و به نکات مثبت آنها ارزش قائل شويم (تايلر و سىيرز، ۱۹۷۷). بهعبارت سادهتر، نمىشود گروهى از افراد را هر روز ببينيم ام آنها را دوست نداشته باشيم. اگر چنين باشد، زندگى براى ما جهنم خواهد شد. پس بايد کسانى را که با آنها بيشتر برخورد مىکنيم دوست داشته باشيم.
|
|
|
'نو که آمد به بازار، کهنه شود دل آزار' . طبق اين ضربالمثل، ما به طرف هر چيزى که نو باشد جلب مىشويم. باري، پژوهشگران روانشناسى اجتماعى نشان مىدهند که باز هم عقل سليم اشتباه مىکند. در واقع، ما کسانى را که بيشتر مىبينيم، بهتر مىشناسيم، با آنها راحتتر هستيم و آنها را بر کسانى که کمتر مىشناسيم ترجيح مىدهيم. زايونک (۱۹۶۸) اين پديده را اثر آشنائى ساده مىنامد.
|
|
تحقيق سيجرت، سواپ و زايونک (Saegert، ۱۹۷۳) اين پديده را روشن مىکند. آنها آزمودنىهاى خود را با اشخاص نا آشنا، که نمىتوانستند با يکديگر ارتباط کلامى برقرار کنند، بهمدت کوتاه (حداکثر ۳۵ ثانيه) روبرو قرار مىدهند. فراوانى روبرو شدن آزمودنىها با اشخاص متفاوت بود. همانطور که انتظار مىرفت، آزمودنىها، اشخاصى را که زياد بودند، بر ديگران ترجيح مىدهند.
|
|
ميتا، درمر و نايت (Mita، Dermer and Knight - ۱۹۷۷) نيز اثر آشنائى ساده را مخصوصاً بهصورت ابتکارى نشان مىدهند. آنها از دانشجويان دختر مىخواهند که به همراه يکى از بهترين دوستان خود به آزمايشگاه بيايند. آنگاه از چهرهٔ دانشجويان دختر عکس مىگيرند و آنها را به دو صورت متفاوت چاپ مىکنند:
|
|
يک بار به حالت عادى و يک بار به حال وارونه (همانگونه که چهره در آئينه ديده مىشود). عکس را به دانشجويان دختر و دوستان آنها نشان مىدهند و از آنها مىخواهند عکسى را که ترجيح مىدهند انتخاب کنند. اکثر دوستان عکس معمولى را انتخاب مىکنند، عکسى که چهرهٔ دانشجو را بههمان صورت شناخته شده نشان مىداد، در حالى که اکثر دانشجويان عکس وارونه را انتخاب مىکنند. بنابراين، دانشجويان چهرهاى را ترجيح مىدهند که براى آنها بيشتر آشنا بود: چهرهاى که هر روز در آئينه مىديدند، در واقع چهرهٔ خود آنها.
|
|
تحقيقاتى که اثر آشنائى بر جاذبه را نشان مىدهد، يادآورى مىکند که در اعتقادات قديمها، احتمالاً حکمتى وجود دارد، بدين صورت که معتقد بودند:
|
|
'عشق، اغلب محصول ازدواج است' .
|
|
در اکثر مواقع، اولين برخورد خيلى رمانتيک نيست. در محيط کار يا مدرسه با يکديگر ملاقات مىکنيم يا شخص سومى ما را به همديگر معرفى مىکند. انسانها ابتدا با يکديگر ملاقات مىکنند بعد با هم آشنا مىشوند و اينجا است که نسبت به هم کشش پيدا مىکنند. اين جريان خيلى رايجتر از آن است که تنها به ليلى و مجنون، فرهاد و شيرين يا شهريار و پرى محدود شود.
|
|
|
احتمال دارد که مطالب بالا را با کمى بدبينى خوانده باشيد. احتمالاً به يکى از همسايههاى خود فکر مىکنيد، همسايهاى که بىموقع آشغالهاى خود را دَم دَر مىگذارد، هر روز عصر بزنبکوب راه مىاندازد و هميشه هم از کثيفى کوچه و سر و صداى خيابان گله دارد! هر چند که او همسايهٔ شما است (مجاورت) و هر روز او را مىبينيد اما دوستش نداريد.
|
|
براساس مطالعات، اگر چه بيشترين دوستىها در بين ساکنان يک بلوک از يک مجتمع مسکونى ديده مىشود، اکثر کسانى هم که يکديگر را دوست ندارند باز هم در همان بلوک سکونت دارند (ايبسن و همکاران، Ebbesen- ۱۹۷۶). اما آشنائى اگر به حد افراط برسد، ممکن است موجب افت جاذبه شود (هاريسون Harrison-۱۹۷۷). بهعنوان نمونه مىتوان به تعداد زيادى از برنامههاى تلويزيون يا پخش برخى ترانهها از راديو اشاره کرد. گاهى يک موضوع را آنقدر تکرار مىکنند که نفرت مردم را برمىانگيزند. گاهى نوجوانان نيز، آهنگى را که خود آنها دوست دارند، شايد روزى ۱۰۰ بار با صداى بلند پخش مىکنند و بدين وسيله در ساير اعضاء خانواده، نسبت به آن آهنگ، احساس منفى بهوجود مىآورند.
|