پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
اریک رومر و ژاک ریوِت
منتقد پیشین کایه دو سینما، اِریک رومر (نام اصلی، ژان - ماری موریس شره، متولد ۱۹۲۰) در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ بهعنوان کارگردان رو به رشد نهاد. نخستین فیلم او، برج اسد (۱۹۵۹) در هنگام پخش عمومی توجهی جلب نکرد، اما بین سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ نخستین دو فیلم از سلسلهٔ شش قسمتی خود، 'قصههای اخلاقی' ، را ساخت که درونمایهٔ اصلی این سلسله فیلمها نبرد میان هویت شخصی و وسوسههای جنسی، یا در واقع نبرد روح و نفس در ذات انسان بود. | ||
این دو فیلم کوتاه، نانوای مونسو (۱۹۶۲) و حرفهٔ سوزان (۱۹۶۳) بهصورت ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری و توسط باربه شرودِر تهیهکنندهٔ مجموعه تهیه شدند. فیلمهای دیگر مجموعه - شبی در خانهٔ مو (۱۹۶۷)، زن مجموعهدار (۱۹۶۸)، زانوی کلر (۱۹۶۹) و عشق در بعدازظهر (نام انگلیسی، کلوئه در بعدازظهر، ۱۹۷۲) - همگی فیلمهای بلند ۳۵ میلیمتری بودند که مجموعهٔ قصههای اخلاقی را تشکیل دادند. این جستارهای تجریدی، روشنفکرانه و به شدت کتابی در طبیعت نفسانیِ انسان همگی با تأکید بر منطق عقل محورِ دکارتی ساختار داده شدهاند و در سراسر جهان بهعنوان شاهکارهائی فلسفی مورد تقدیر قرار گرفتهاند. رومر سپس روایتی بلندپروازانه و زیبا از نمایشنامهٔ هاینریش فُن کلایست بهنام مارکیزِ اُ (۱۹۷۵) را به فیلم درآورد و در آن به بررسی مابعدالطبیعه و جنسیت در انسان پرداخت. این فیلم داستان زن جوان نجیبزادهای را روایت میکند که یک روز از خواب بیدار میشود و میبیند آبستن است. فیلم دیگر او پارسیفال اهل ویلز (نام انگلیسی، پرسِوال، ۱۹۷۸) کوشش موفقی است در نمایش بیداری وجدان که از شعری متعلق به سدهٔ دوازدهم اثر کرِتین دوتروی توسط خود او اقتباس شده و در دوران شوالیههای آرتور شاه اتفاق میافتد. صحنههای شیوهپردازانه و دکورهای مصنوعی در فیلم پارسیفال اهل ویلز، که در آنها پرسپکتیو صحنه عمداً کمعمق گرفته شده موفق شده ظرافتهای نمایشی ادبیات و نقاشیهای قرون وسطائی را منعکس کند. رومر در این فیلم از تماشاگران انتظار دارد به کلی عادات برخورد با روایت را کنار بگذارند، چرا که قصه را بهگونهٔ کاملاً تازهای روایت کرده است. | ||
شاید از آنجا که رومر دیرتر از دیگران دست به فیلمسازی زد هنوز و همچنان از فیلمسازان عمدهٔ موج نو باقی مانده است. در طول دههٔ ۱۹۸۰ مجموعهٔ درخشان و معاصری تحت عنوان 'کمدیها و ضربالمثلها' را به جهان سینما عرضه کرد و بر بنیاد هنر کلاسیک به نوعی زیبائی نوین در شکل بیان دست یافت و در این راه حتی از آثار پیشین خود فراتر رفت. از جمله فیلمهای این مجموعه عبارتند از: همسر خلبان (۱۹۸۱)؛ ازدواج خوب (نام انگلیسی، ازدواج کامل، ۱۹۸۲)؛ پولین در ساحل (۱۹۸۳)؛ شبهای بدر کامل (نام انگلیسی، بدر کامل در پاریس، ۱۹۸۴)؛ پرتو سبز (نام انگلیسی، تابستان ۱۹۸۶) و دوستِ دوستِ من (۱۹۸۷). تعدادی از این مجموعه، از جمله چهار ماجرا برای رینت و میرابِل (۱۹۸۷) ابتدا بهصورت ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری شدند و بعداً به ابعاد ۳۵ میلیمتری بزرگ شدند و در سینماها به نمایش درآمدند. آخرین طرح رومر یک زنجیرهٔ چهارفصلی است که به قدرت اسطوره میپردازد که دوتای آنها یک قصهٔ بهاری (۱۹۹۰) و یک قصهٔ زمستانی (۱۹۹۲) نام دارند. | ||
| ||
ربوت فیلم پاریس مال ما است را بین سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۹ تکه تکه و روز به روز ساخت و برای اتمام آن ناچار شد از تروفو فیلم خام و از شابرُل دوربین قرض بگیرد. | ||
هیچیک از اعضاء این تا هنگام پخش پولی دریافت نکرده بودند و پس از نمایشِ همین فیلم بود که گروه کایه دو سینما بیانیهٔ مشترکی بر اهمیت سیاست مؤلفان انتشار دادند. آنها دربارهٔ فیلم ریوِت چنین اظهارنظر کردند: 'این فیلم نخستین ثمرهٔ پافشاری سرسختِ سالها مقاومت بود تا مگر نگرهای شخصی از جهان بر پردهٔ سینما بیفتد؛ نگرهای با همان غنا و تنوعی که با هر وسیلهٔ هنری دیگری میتوان عرضه کرد' . | ||
دومین فیلم ژاک ریوِت، زن مذهبی (نام انگلیسی راهبه، ۱۹۶۵) براساس رمان سدهٔ هجدهمیِ دُنی دیدرو، داستانِ زنی است که به واسطهٔ ریاکاریِ مقامات مذهبی به فحشا و سپس خودکشی رانده میشود. این فیلم غمانگیز به خاطر ممنوعیتِ نمایش در فرانسه شهرت عظیمی بهدست آورد اما سبکِ دوربین موقر و ساختار نسبتاً سنتیاش جنبهای جدی به آن بخشیده بود که هیچ جنجالی مانع از نمایش آن نمیشد. سومین و مهمترین فیلم ریوت تا به امروز، عشق دیوانه (۱۹۶۸)، نیز نشان از گرایشهای ادبی او دارد. این فیلم مطالعهای چهار ساعته در باب فساد تدریجی یک ازدواج است که در پسزمینهٔ تولید یک برنامهٔ تلویزیونی از تراژدی راسین، آندروماک، میگذرد و قهرمان اصلی فیلم نقش اول نمایشنامه را بر عهده دارد. عشق دیوانه فیلمی است سرد و تلخ و عمداً ضرباهنگی کند دارد. ریوت با این فیلم، درست مانند رنوار در کالسکهٔ طلائی (۱۹۵۲)، در واقع آزمایشگاهی برای کشف پرسش در باب طبیعتِ فیلم و توهمِ صحنه بنا کرده است. او در طول دههٔ ۱۹۷۰ شش فیلم بلند داستانی ساخت - طیف خارجی (۱۹۷۱)، که تنها بهصورت کپی کار سیزده ساعته موجود است؛ خارجی: طیف (۱۹۷۲)، خلاصهای چهار ساعت و نیمه از همان فیلم؛ سلین و ژولی به قایقسواری میروند (۱۹۷۴)؛ دوئل (۱۹۷۶)؛ شمالی [باد شمالی] (۱۹۷۷) و چرخ چرخ عباسی (۱۹۷۸) - که در میان آنها تنها دو فیلم سلین و ژولی به قایقسواری میروند و دوئل خارج از فرانسه پخش شدهاند. دههٔ ۱۹۸۰ شاهد ادامهٔ تأملات ریوت در رموز هویت در فیلمهائی شبهسوررئالیستی بود، فیلمهائی چون پل شمال (۱۹۸۱) و عشق در زمین (۱۹۸۴) و این تأملات در فیلم بلندیهای یادگیر (۱۹۸۵) به اوج شکوفائی رسیدند. | ||
فیلم اخیر ملموسترین فیلم ریوت تا زمان حاضر محسوب میشود. بلندیهای یادگیر اقتباسی سرراست از رمان امیلی برونته است و تنها مکان حادثه از بورکشایر سدهٔ نوزدهم به برتانی در اوایل دههٔ ۱۹۳۰ منتقل شده است. فیلم بعدی او، زیبای فتنهگر (۱۹۹۱) اقتباسی است چهار ساعته از بالزاک که با استقبال فراوانِ تماشاگران فرانسوی روبهرو شد. ژاک ریوت به واسطه ابهام و کمالطلبیِ هنری در فیلمهایش موفقیت تجاری چندانی نداشته اما شکی نیست که جدی بودن نیت او در فیلمسازی او را یکی از 'رمانپردازان' بزرگ سینما ساخته است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست