پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
مجله ویستا
نثر پارسی و نویسندگان بزرگ در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم
|
توجه و اقبالى که بهزبان فارسى در عهد سامانيان شد، باعث آن گرديد که نثر پارسي، مانند نظم، رواج و رونقى گيرد و کتابهاى به زبان درى در انواع مطالب تأليف شود و يا از تازى به پارسى درآيد. |
مجموع آثارى که از اين دوره بهما رسيده است، اگرچه به تنهائى قابلتوجه است، ليکن اولاً از آثار متعدد ديگرى هم خبر داريم که قرن ۴ و ۵ هجرى به نثر فارسى نوشته شده و در دورههاى بعد از ميان رفته است، و ثانياً با قياس با آثار موجود يا آثارى که از وجود آنها در قرنهاى گذشته اطلاع داريم، و با توجه به نهضت علمى و ادبى نيرومندى که در قرن چهارم و اوايل قرن پنجم در ايران وجود داشته است، قبول اين حقيقت آسان است که آثار مثنوى بسيار درين عهد وجود داشته و در ادوار بعد يا بر اثر عدم توجه مردم به آنها و يا درنتيجهٔ بروز حوادث مختلف و هجومهاى پياپى و قتل و غارت و ويرانى و پريشاني، مانند صدها و هزارها اثر پارسى و عربى ديگر از ميان رفته و حتى گاه نامى هم از آنها بهما نرسيده است. |
تقريباً همان توجه و اقبالى را که پادشاهان و رجال قرن چهارم و اوايل قرن پنجم به شعر و شعرا داشتند، نسبت به نثر و نويسندگان، علىالخصوص مورخان و مؤلفان کتب علمى بذل مىنمودند. و براى تأليف و تصنيف يا ترجمهٔ کتب صلات و جوايزى مىدادند. يا در اين باب اظهار ميل و علاقه مىکردند. داستان گردآوردن شاهنامهٔ ابومنصورى به امر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق و مخارج و زحماتى که آن سپهسالار ايراندوست و وزيرش در اين راه تحمل کردهاند، مشهور است و همچنين است اقدام پادشاهانى از قبيل امير نصر ابن احمد به ترجمهٔ کليله و دمنه، و منصور بن نوح به ترجمهٔ تاريخ و تفسير طبري، و علاءالدولهٔ کاکويه براى نگارش دانشنامه به پارسى درى و ترجمهٔ رسالهٔ حىبن يقظان از تازى به پارسى و امثال اينها. |
يکى از وزيران غزنويان يعنى ابوالعباس فضلبن احمد اسفراينى در اواسط همين عهد به نقل ديوان از عربى به فارسى اقدام کرد و از اواخر اين دوره اطلاع و شواهد مختلف در دست است که نامههاى پادشاه خراسان به حکام جزء و به سلاطين ديگر، حتى به خانان ترکستان، به فارسى نوشته مىشد، و همين امر خود وسيلهٔ بزرگى براى رواج نثر و تأليف کتب به پارسى بوده است. |
همچنانکه شعر پارسى بهواقع در اين عهد بنيان گرفت اساس نثر فارسى و رسم کردن تأليف کتب مختلف در موضوعات گوناگون، علىالخصوص در موضوعات علمى که دشوارتر از مواضيع ديگر است، هم در اين دوره نهاده شد، و در همين عهد است که چندين کتاب و رسالهٔ پارسى در مسائل علمى از منطق و طب و داروشناسى و نجوم و رياضيات نوشته شد و راه براى کسانى که خواستند در دورهٔ بعد به اين کار دشوار دست زنند هموار گشت. |
نثر اين عهد ساده و روان و خالى از هرگونه تکلف و تصنع است. تمام خصائص نثر سادهٔ ابتدائي، که فقط براى بيان مقصود بهکار مىرود، در نثر اين عهد ديده مىشود. از آنجا که زبان پارسى در اين دوره نسبت به دورههاى بعد به مقدار کمى با لغات عربى آميخته بود، در کتب پارسى اين دوره لغات تازى اندک است و حتى در کتب علمى هم کوشش شده است که تا حد امکان از آوردن کلمات و ترکيبات تازى خوددارى شود چنانکه مىتوان از روى آنها جدول غنى و پرثروتى از اصطلاحات علمى پارسى در مسائل طبى و فلسفى و رياضى و غيره ترتيب داد. |
پيدا است در مورد ترجمهٔ برخى از کتب از تازى به پارسى ورود مفردات و ترکيبات عربى بيشتر اتفاق مىافتاد مثلاً در تاريخ بلعمى در آن موارد که از تاريخ طبرى ترجمه شده بيشتر از مواردى که ظاهراً ترجمه نيست و يا از کتب پارسى نقل گرديده است، لغات عربى ديده مىشود و همين حال را هم مىتوان در شاهنامهٔ منظوم فردوسى مشاهده کرد که هرجا مبناى نقل او از نثر به نظم، کتب پارسى بوده اثر لغات عربى در آنها کمتر، و هرجا که مبناى نقلش از کتب مترجم از تازى به پارسى بوده است، مانند اخبار اسکندر، لغات عربى بيشتر است، و در بعضى از منشآت اين دوره مانند مقدمهٔ شاهنامهٔ ابومنصورى بايد لغات عربى را به زحمت يافت مگر در مورد اسامى خاص و چند مورد معدود ديگر. |
لغات عربى که در کتب غيرمنقول ديده مىشود غالباً لغات ساده و از نوع کلماتى است که در لهجهٔ عمومى مردم راه يافته و استعمال آنها عموميت داشته است وگرنه آوردن لغات غيرلازم عربى در نثر پارسى اصلاً متداول نبوده است. حتى بايد به اين نکته توجه داشت که استعمال کلمات تازى در شعر اين عهد بيشتر از نثر بوده است زيرا در شعر که سرو کار شاعر با وزن و قافيه است حاجت او به کلمات مختلف و مترادف و حق استفادهٔ او از آنها بيشتر مىشود، و اى بسا کلمات عربى که تنها براى حفظ وزن و صحت قافيه در شعر شاعران آن عهد راه يافته و بعد از آن دوره در شعر و نثر و در زبان عامه متداول شده است. |
در قرن چهارم و اوايل قرن پنجم تکرار روابط و افعال و ترکيبات و گاه جمل بىهيچ قيد و بندى متداول بوده است و اين خاصيت نثرهاى ايرانى است که تکرار در آنها عيب نبوده و اگر در قرون بعد جزو عيوب فصاحت شمرده شده باشد تحت تأثير زبان و ادب عربى است. چون نثر اين عهد مصنوع و فنى نبود طبعاً آوردن اصطلاحات علمى و اشعار و امثال عرب در غير مورد خود معمول نبوده است. پيدا است که چون نثر و نظم قرن چهارم مبنى بر لهجهٔ تخاطب مشرق يعنى لهجه و لغت درى بوده است مقدار فراوانى از کلمات که امروز متروک است در آنها وجود داشته و معلوم است که بهکار رفتن اين کلمات از آن جهت که در قرون بعد متروک شده لطمهاى به فصاحت آثار آن عهد نمىزند. همچنين بسيارى از مفردات و ترکيبات پارسى آن عهد در ادوار بعد از ميان رفته و جاى خود را به مفردات و ترکيبات عربى داده است. |
در جزء کتب بسيار قديم فارسى کتابهائى مانند ترجمهٔ کتاب شاناق (چاناکيا) پزشک هندى و کتاب 'بهافريد پسر ماه فروردين' را نام بردهاند. اگرچه در مآخذ موجود گفته شده که اين کتب به زبان فارسى بوده است، ليکن مسلم نيست که مراد از فارسى در اينجا 'پارسىدري' بوده است يا لهجهٔ ديگرى از لهجات ايراني، و همچنين گمان نمىرود خطى که اين کتابها را بدان نگاشتند خط عربى بوده باشد. |
از اوايل قرن چهارم تا اوايل قرن پنجم وجود چند کتاب را به پارسى خبر دادهاند که اکنون اثرى از آنها در دست نيست و از آن جمله است تفسيرى از قرآن که ابوعلى جبائى معتزلى مشهور قرن سوم (۲۳۵-۳۰۳ هـ) به فارسى نوشت، و ديگر کتاب 'المعالجةالبقراطيه' تأليف احمدبن محمدالطبرى پزشک رکنالدولهٔ ديلمى که بنابر بعض اقوال نخست به پارسى نگاشت و سپس از پارسى به عربى درآورد. نسخهٔ عربى 'المعالجةالبقراطيه' در ده جزء و حاوى معالجات انواع امراض در اعضاء مختلف آدمى و تشريح اعضاء است. و ديگر رسالهاى است در لغت پارسى از 'ابوحفص سغدي' که بعيد نيست همان 'ابوحفص حکيم بن احوص سغدى سمرقندي' باشد که در آغاز قرن چهارم مىزيسته است، از اين کتاب 'جمالالدين حسين اينجو' در 'فرهنگ جهانگيري' و 'محمدقاسم سرورى کاشاني' در 'مجمعالفرس' خبر دادهاند. |
از کتب ديگرى هم مانند کتابهائى که 'ابويوسف يا يوسف عروضي' و 'ابوالعلاء شوشتري' در عروض به پارسى نگاشتهاند، و 'خجستهنامه' از بهرامى سرخسى صاحب کتاب غايةالعروضيين و کنزالقافيه، در کتب و مآخذ نام بردهاند که بهذکر همهٔ آنها حاجت نداريم. |
از جملهٔ قديمىترين کتب که به نثر فارسى در قرن چهارم نگارش يافته شاهنامهها و داستانهاى قهرمانى منثور بوده است. علت آن است که ايرانيان در دنبال نهضت ملى خود که در تمام قرن دوم و سوم امتداد داشت، و بهدست آوردن استقلال سياسى و ادبي، به فکر تدوين تاريخ قديم و ذکر سرگذشت نياکان خويش افتادند، و در اين کار علىالخصوص کسانى که از خاندانهاى بزرگ بودند سمت تقدم و پيشوائى داشتند. تأليف اين کتب نخست به تقليد از خداىنامهٔ پهلوى و ترجمههاى عربى آن صورت گرفت و سپس بهصورت گردآوردن داستانهاى پراکندهٔ قديم در باب شاهان و پهلوانان و يا ترجمه و نقل آنها از پهلوى به درى درآمد. اين کتب پايه و اساس واقعى منظومههاى حماسى ما و مايهٔ تحريک فارسىزبانان به نظم داستانهاى کهن گشت. |
همچنین مشاهده کنید
- نثر پارسی و نویسندگان بزرگ در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم (۲)
- نثر پارسی و نویسندگان بزرگ در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم (۵)
- شعر پارسی در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم هجری
- تازیگویان ایران در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم
- نثر پارسی و نویسندگان بزرگ در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم (۴)
- نثر پارسی و نویسندگان بزرگ در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم (۳)
- تازیگویان ایران در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم (۲)
- نثر پارسی و نویسندگان بزرگ در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست