|
بنابراين، ريشهٔ خود، در مشاهدهٔ واکنشهاى ديگران نسبت به رفتارهاى ما است. اثر مهم ديگرى نيز به آن اضافه مىشود و آن مشاهدهٔ رفتارهاى خودمان است و مىتوان گفت، مشاهدهٔ خود با 'من' . يعنى من خودم را مطالعه کنم.
|
|
براى آنکه دربارهٔ ديگران به باورهائى برسيم، عمل آنها را در نظر مىگيريم. طبق نظريهٔ ادراک از خود، که داريل بِم (Darryl Bem) در سال ۱۹۷۲ ارائه داده است، ما با خودمان نيز مثل ديگران عمل مىکنيم:
|
|
وقتى از نگرشها و صفات شخصيتى خود مطمئن نيستيم، خود را مورد مشاهده قرار مىدهيم، بعد نتيجهگيرىهائى به عمل مىآوريم که با رفتار ما همسو هستند.
|
|
مردم خيال مىکنند که شيوهٔ عمل آنها مطابق با شيوهٔ ساخته شدن آنها است، اما بِم ادعا مىکند که چون مردم به شيوهٔ خاصى عمل مىکنند، خيال مىکنند که به همان صورت ساخته شدهاند. اگر دهها بار تلاش کنيد که سيگار کشيدن را کنار بگذاريد و هر بار تنها پس از چند ساعت يا چند روز از تصميم خود برگرديد، احتمالاً به اين نتيجه برسيد که يک سيگارى سرسختى هستيد يا، بدتر از آن، از نظر عزتنفس، 'شخص کاملاً بىارادهاي' هستيد. بهعبارت ديگر، شما از روى عمل خود نتيجه مىگيريد که سيگارى سرسختى هستيد و عزت نفس ضعيفى داريد.
|
|
تحقيق نشان مىدهد که مشاهدهٔ رفتار خودمان تا چه اندازه تعيينکنندهٔ تصويرى است که از خودمان داريم. محققان ابتدا از آزمودنىها مىخواهند که خودشان را به شيوهٔ تملقآميز توصيف کنند. بعد، پرسشنامهٔ عزت نفس در اختيار آنها مىگذارند. پاسخهاى آنها به پرسشنامه نشان مىدهد که عزت نفس آنها بيشتر از عزت نفس آزمودنىهاى گروه گواه است، گروهى که از آنها خواسته بودند تنها خود را توصيف کنند و هيچ صفتى به آن نيافزايند. بنابراين، تنها صحبت از جنبههاى مثبت شخصيت خود، آزمودنىهاى گروه آزمايشى را هدايت مىکند تا نسبت به خود ديد مساعد داشته باشند، حتى زمانىکه مىدانستند به تقاضاى پژوهشگر پاسخ مىدهند! رفتار آنها، ادراک از خود آنها را مساعد کرده بود.
|
|
علاوه بر رفتار، قيافه نيز ادراک از خود را تحت تأثير قرار مىدهد. چيزى که اصطلاحاً 'فرضيهٔ بازخورد چهرهاي' ناميده مىشود. آزمودنىهائى که از آنها خواستهاند لبخند بزنند، در مقايسه با افراد گروه گواه، عزت نفس بالاترى نشان دادهاند. به علاوه، آنها بيشتر تلاش کردهاند که خوشاخلاقى خود را به اثبات رسانند.
|
|
|
فرض کنيم شما خود را يک فمينيست افراطى و کماستعداد در نقاشى مىدانيد. چهطور شده که دربارهٔ نگرشها و مهارتهاى خود به اين قضاوت رسيدهايد؟ بدون ترديد، با مشاهدهٔ رفتار خود. برآورد شما بر اين فرض استوار است که معيارها و هنجارهائى داريد که براساس آنها خود را در طبقهٔ معينى قرار مىدهيد. طبق نظريهٔ مقايسهٔ اجتماعي، که فستينگر مطرح کرده است (۱۹۵۴)، مقايسهٔ خود با ديگران موجب پيدايش اين معيارها و اين هنجارها مىشود.
|
|
نظريهٔ مقايسهٔ اجتماعى سه اصل دارد:
|
|
- فرد نياز دارد مهارتها و نگرشهاى خود را مناسب ارزيابى کند.
|
|
- در نبود معيارهاى عيني، فرد خود را، براساس مقايسه با ديگران، ارزيابى مىکند.
|
|
- فرد ترجيح مىدهد خود را با اشخاص نسبتاً مشابه خود مقايسه کند.
|
|
هيچ معيار عينى وجود ندارد که بدانيم يک شخص تا چه اندازه نگرش فمينيستى دارد. ما فمينيست نيستيم مگر اينکه خود را با کسى که کمتر از ما فمينيست است مقايسه کنيم و اين مقايسه به ديدگاه فرد مربوط مىشود. چگونه مىتوان به درجهٔ افراطى بودن در فمينيسم عينيت داد؟ اين کار به فرهنگ و دوره وابسته است. مثلاً، اگر يک مرد ايراني، خود را به اين علت فمينيست بداند که معتقد است زنها نبايد، در نماينده شدن براى مجلس شوراى اسلامي، محدوديت داشته باشند، کسى براى آن تره خورد نخواهد کرد. عقل سليم به شما مىگويد که، براى ارزيابى شدت فمينيست بودن خود، بايد خود را با مردانى که با آنان صفات مشترک داريد، يعنى با مردانى که به فرهنگ، عصر و محيط شما تعلق دارند، مقايسه کنيد. در شرايط فعلي، اگر معتقد باشيد که زنها، بايد در ارث، ازدواج و طلاق، بايد به اندازهٔ مردها حق قانونى داشته باشند، در آن صورت خواهيم گفت که يک فمينيست افراطى هستيد. قضاوت در مورد استعداد نقاشى نيز به همين صورت است. شما خود را با يک کودک سه ساله يا با کمالالملک مقايسه نمىکنيد.
|
|
نظريهٔ فستينگر يکى از مهمترين نظريههاى روانشناسى اجتماعى است. اين نظريه به بررسى ريشهٔ مهارتها و نگرشها محدود مىشد، اما روانشناسى اجتماعى جديد آن را در ساير ابعاد نيز بهکار بردهاند، مثل هيجانها، شخصيت، شيوهٔ لباس پوشيدن، درآمد يا اعتبار (پرستيژ). اين نظريه در مبحث عزت نفس مورد بررسى قرار گرفته است.
|