دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
مکر زنان
زنى از بازار مىگذشت، ديد پيرمردى در حجره نشسته و مشغول نوشتن است. از او پرسيد: 'پدر جان، چه مىنويسي؟' جواب داد: 'مکر زنها را مىنويسم' . زن، سرى تکان داد و با خود گفت: 'مکر زنى نشانت بدهم که تا عمر دارى فراموشت نشود' . زن از پيرمرد دعوت کرد که امروز ظهر ناهار به منزل ما بيا. پيرمرد از خدا خواسته قبول کرد. ظهر که شد، به منزل زن رفت. زن که خود را به هفت قلم آراسته بود، ضمن پذيرائى از پيرمرد به بدگوئى از شوهرش پرداخت. پيرمرد پرسيد: 'شوهرت کجاست؟' او گفت: 'مدتى است به سفر رفته است و از او خبرى ندارم' . ناگاه در منزل صدا کرد زن به پيرمرد گفت: 'خيال مىکنم شوهرم از مسافرت برگشته است. زود باش برو توى صندوق!' پيرمرد را داخل صندوق جا داد. و در آن را قفل زد و کليد را توى جيبش گذاشت. |
شوهرش از راه رسيد و زن تمام جريانات را از سير تا پياز ـ از رفتن به بازار و ديدن پيرمرد و دعوت کردن او تا پنهان کردنش در صندوق ـ براى او تعريف کرد. پيرمرد داخل صندوق همه چيز را شنيد و داشت از ترس قالب تهى مىکرد. شوهر ناراحت و عصبانى شد و گفت: 'زود باش کليد صندوق را بيار و به من بده تا بروم و او را بکشم' . پيرمرد ديگر خودش را براى مرگ آماده کرده بود. زن، کليد را آورد و به دست شوهرش داد. تا شوهر کليد را گرفت، زن با صدائى بلند به او گفت: 'ياد من تو را فراموش!' گويا قبلاً جناغ شکسته بودند و با هم شرط بسته بودند. و به اين ترتيب، مرد شرط را باخت و موضوع را به شوخى گرفت و قفل صندوق را باز نکرد. |
عصر که شوهرش سرکار خود رفت، زن در صندوق را باز کرد و مرد بيچاره را که نيمهجان شده و از ترس، خرابى بارآورده بود، آزاد کرد و گفت: 'حالا برو تا تو باشى که فکر نوشتن مکر زنها به سرت نزند' . |
- مکر زنان |
- چهل افسانهٔ خراسانى ـ ص ۱۴۳ |
- گردآورنده: حسين على بيهقى |
- راوى: محمدحسن تهرانىپور (۶۹ ساله) اهل مشهد |
- پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگى کشور چاپ اول ۱۳۸۰ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد چهاردهم، على اشرف درويشان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ. چاپ اول ۱۳۸۲ |
همچنین مشاهده کنید
- گلنار و دوریش حیلهگر (۲)
- قصهٔ پیرزن
- درویش
- شکار لنگ
- کچل ممسیاه (۲)
- حسن ترسالو (ترسآلوده ـ بسیار ترسو)
- عمو نوروز
- بوذرجمهر و خزانهدار انوشیروان
- دهاتی و تاجرها
- تاجری که اقبالش برگشت و دوباره به او رو کرد (۱)
- دخترک خردمند
- جن و شاطر
- مرغ حضرت سلیمان
- کلاغ و سیب (۳)
- گوشوارهٔ زیبا (۲)
- دختر مو طلائی
- شازده اسماعیل (۳)
- گرگ و روباه
- ملکمحمد که تقاص برادراش را از دختر بیرحم گرفت (۲)
- مرد سهزنه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست