|
| خوس(خوص)دوزى، استان هرمزگان
|
|
در اين صنعت دستى، لباسهاى محلى را با نوارهاى نقرهاى رنگى (خوس) که از لابهلاى پارچهٔ تورى گذرانده شدهاند، تزئين مىکنند.
|
|
| خوشنويسى و خطاطى، استان قزوين
|
|
استان قزوين در اين بخش از هنر شايد بر بسيارى از شهرهاى ديگر ايران برترى داشته باشد؛ زيرا بزرگترين استاد خط نستعليق «ميرعماد سيفى حسني» از قزوين برخاسته است؛ او، که هنوز هم طغراى شهريارى اقليم خط و خوشنويسى به نام نامى وى مزين است و در اين فن، همچنان استادى مسلم و بىرقيب باقى مانده است.
|
|
مهمترين صنايع دستى که در زمانهاى گذشته، در قزوين متداول بودهاند عبارتاند از:
|
|
نمنمدوزى، گلابتوندوزى، ابريشمکارى، ساعتسازى و غيره.
|
|
| دستبافتهها، استان سمنان
|
|
در زمانى نه چندان دور، مردمان همين سرزمين پارچههاى مورد نياز خويش را با دستهاى هنرآفرين خود تهيه مىکردند که از نظر تنوع رنگ، نقش، طرح و شيوههاى بافت شگفتانگيز بود. هر چند زندگى ماشينى و گرايش به سوى تجدد باعث شد لطمههاى جبرانناپذير بر اين صنعت وارد آيد، ولى هم اکنون نيز در گوشه و کنار استان سمنان، صنايع دستبافت رايجاند.
|
|
دستبافى شامل توليد پردههاى سنتى و هنرى و حوله و شالگردن و پارچههاى متقال زير ساخت قلمکار است که در استان رايج است. علاوه بر آن جاجيم، چادرشب، پلاس و چوفا (چوخا) که عمدتاً توسط روستائيان و عشاير توليد مىشود، از ديگر صنايع دستبافت مردم استان است. ماهانه مقادير قابل توجهى از اين توليدات به استانهاى ديگر و مراکز ارسال مىشود. شهرستان سمنان به ويژه سرخه، مهدىشهر، فولاد محله و روستاهاى شهرستان دامغان و روستاهاى بسطام از مراکز مهم توليدات جاجيمچه و دستبافت استان به شمار مىروند و محله و روستاهاى شهرستان دامغان و روستاهاى بسطام از مراکز مهم توليدات جاجيمچه و دستبافت استان به شمار مىروند.
|
|
|
توليد دستمال عشايرى در يزد به صورت کارگاهى توسط دستبافان مرد با دستگاههاى سنتى چالهاى که قدمت آنها به قرنها پيش مىرسد متداول است. نوع برقى اين دستگاهها نيز معمول است. دستمال عشايرى ويژهٔ شهرستان يزد است و به صورت ساده يا رنگى تهيه مىشود.
|
|
|
از پوست حيوانات به صورت يک مخروط ساخته مىشود که داراى سه پايهٔ چوبى است و براى نگهدارى آب و خنک کردن آن مورد استفاده قرار مىگيرد. اين صنعت بيشتر در برازجان رواج دارد.
|
|
| ديگر صنايع دستى، استان اردبيل
|
|
شالبافى، بافت جورابهاى پشمى، پشتى، قلابدوزى، خورجينبافى، صنايع فلزى و چوب، فرآوردههاى مسى، برنجى، نقرهکارى، قلمکارى، خاتمکارى، سفالگرى از ديگر صنايعى است که در استان اردبيل رواج دارد.
|
|
|
در شهر يزد تهيهٔ پارچهٔ دستبافت ديگرى به نام رويهٔ لحاف معمول است. مادهٔ اوليهٔ آن نخ ابريشم مصنوعى است.
|
|
|
ايرانيان از ديرباز زرشک را مىشناختهاند و علاوه بر استفادههاى خوراکى، حتى در صنعت رنگرزى هم از آن استفاده مىکردهاند. اين گياه همچنين خاصيت درمانى دارد و از ديرزمانى پيش از اين، در کشورهاى چين و ايران براى درمان بيمارىها از آن استفاده مىنمودهاند.
|
|
در سال ۱۳۶۴، سطح زيرکشت اين محصول تنها ۲۵۰ هکتار و ميزان محصول آن ۷۵ تن بوده است؛ اما در سال ۱۳۷۰، سطح زيرکشت آن به ۸۰۰ هکتار و ميزان محصول آن به ۸۵۰ تن افزايش يافته است. در حال حاضر، محصول زرشک يکى از اقلام مهم سوغات استان را به خود اختصاص داده است.
|
|
|
زرىبافى سابقهاى قديمى دارد. نمونههاى آن از دوران ساسانيان باقىمانده است. مراکز عمدهٔ توليد زرى در زمانهاى گذشته، اصفهان، ابيانه، يزد و کاشان بوده است. مادهٔ اوليه در زرىبافى ابريشم طبيعى است.
|
|
|
صنعت زرىبافى، از دوران قبل از اسلام، در ايران رواج و توسعه داشت و در دورهٔ صفويه، گروه بسيارى به توليد زرى اشتغال داشتند. به تدريج و بر اثر ورود منسوجات خارجى، اين صنعت از ميان رفته بود؛ ولى در چند دههٔ اخير مجدداً به وسيلهٔ دولت احياء گرديد و يک کارگاه مجهز زرىبافى و يک کارگاه مخملبافى دستى در ادارهٔ هنرهاى زيباى اصفهان تأسيس گرديد که تعدادى کارگر در هر دو کارگاه مشغول به کار هستند.
|
|
بهطورکلى، توليد زرى، چه در تهران و چه در اصفهان، جنبهٔ حمايت و حفظ هنرهاى ملى را دارد و از نقطهنظر اقتصادى تاکنون بهرهاى نداشته است.
|
|
|
«زعفران» کلمهاى است عربى و جمع آن «زعافر» است. نام زعفران در زبانهاى مختلف دنياى قديم و جهان امروز، غالباً با کم و بيش اختلاف، شيبه واژهٔ زعفران در زبان فارسى امروز است.
|
|
از اوايل پيروزى انقلاب اسلامى، توجه به کشاورزى و حمايت از توليدات داخلى در رأس برنامههاى دولت قرار گرفت. کشت زعفران که تا اين زمان محدود به نواحى اندکى بود، رونق پيدا کرد؛ به طورى که سطح زيرکشت آن از ۳۵۰ هکتار در سال ۱۳۶۴، به ۸۵۰ هکتار در سال ۱۳۷۰ افزايش يافت.
|
|
گياه زعفران به واسطهٔ عطر، طعم و رنگ زيباى خود در غذاها استفاده دارد و همزمان، در صنعت به ويژه در رنگآميزى پشم، پوست، چرم، پارچه، قلمکارى و نظاير اينها نيز به کار مىرود. اين گياه خواص درمانى چندى نظير نشاطآورى، فرحبخشى، تقويت حواس و قلب دارد.
|
|
در سالهاى اخير، کشور ايران توانسته است مقام نخست را در توليد زعفران به خود اختصاص دهد. زعفران يکى از سوغاتىهاى ارزشمندى است که زائران و مسافران اين استان با خود به ارمغان مىبرند.
|
|
| زنبيل و سبدبافى، استان بوشهر
|
|
هر دو از شاخ و برگ درخت خرما ساخته مىشود و موارد استفادهٔ زيادى دارند.
|
|
|
توليد زيلو از صنايع معمولى ميبد است که تا مدتى پيش صدها خانوار از آن امرار معاش مىکردند. قدمت زيلوبافى در ميبد به دورهٔ پيش از اسلام مىرسد. مواد زيلو نخ و پنبه است. زيلوهايى که با رنگهاى آبى و سفيد بافته مىشود، منحصراً در مساجد و امامزادهها استفاده مىشود. مرغوبترين زيلوها نفتال نام دارد که به رنگ سبز و نارنجى توليد مىشود.
|
|
| سبد و حصيربافى، استان خراسان
|
|
يکى از صنايع دستى مهم و پرارزشى که با هزينهٔ بسيار ناچيز، ساختههايى را مىآفريند، سبد و حصيربافى است. مواد اوليهٔ اين توليدات، کاه و شاخههاى نازک درختان است و مرکز اصلى آن روستاهاى اطراف طرقبه در استان خراسان مىباشد. به دليل توريستى بودن منطقهٔ طرقبه، بازار اين توليدات از موقعيت مطلوبى برخوردار است. همچنين مردم شهرستان بيرجند در اين استان، فعاليت عمدهاى در اين حرفه دارند. در سال ۱۳۶۹، از حدود يکصد روستاى استان که به اين حرفه اشتغال داشتهاند، ۶۳ روستاى آن در بيرجند قرار داشته است. براى بافت سبد، از چوب درختچهٔ بيدمشک استفاده مىشود که هم ظريف و هم باريک است و همچنين خاصيت انعطافپذيرى آن زياد مىباشد. صنايع ظريف حصيربافى، در ميان مسافرينى که به اين استان سفر مىکنند و همچنين اهالى منطقه، جايگاه ويژهاى دارد.
|
|
| سبدبافى، استان آذربايجان شرقى
|
|
در شهر تبريز بافت سبد براى حمل نان و ميوه رواج دارد. براى بافتن سبد از ترکه درختان قره آغاج، سنجد، به، آلبالو و بيد استفاده مىشود. در شهر مراغه و روستاهاى اطراف آن نيز سبدهاى بسيار ظريفى از چوب موسون مىبافند. در مرند و روستاهاى بناب و بهرام و کشکسراى از ساقهٔ گندم در ساختن سبد استفاده مىشود.
|
|
| سبدبافى و حصيربافى، استان هرمزگان
|
|
از صنايع دستى منحصر به فرد استانهاى جنوبى ايران انواع سبد و حصير است که از شاخ و برگ و الياف درخت خرما، بافته مىشود و عموماً مصرف محلى دارد.
|
|
|
شايد يکى از قديمىترين صنايع دستى ايران سفالگرى باشد. نخستين کورههاى پخت گل خام که در ايران پيدا شده به ۶۰۰ تا ۷۰۰ سال پيش از ميلاد مسيح مربوط است. در شهرستان ميبد از استان يزد سفالگرى از سالهاى دور رايج بوده و در حال حاضر هم رواج دارد و انواع ظرفها و اشياء سفالين در اين شهرستان توليد و صادر مىشوند.
|
|
| سفالسازى، استان سيستان وبلوچستان
|
|
نام اين صنعت در بلوچستان با نام «گلپورگان» همراه است. گلپورگان روستايى از توابع سراوان است که در کنارهٔ جادهٔ اصلى سراوان به مرز پاکستان واقع شده است. بيشتر اهالى جهت امرار معاش اين حرفه را برگزيدهاند. سفالسازى درنقاط ديگر مثل سرباز و جالق نيز رايج است، ولى سفال روستاى کلپورگان مرغوبتر و داراى شهرتى بيشتر است.
|
|
|
يکى از صنايع دستى مهم در ايران سفالگرى است که در شهرهاى حاشيهٔ کوير ايران از موقعيت مناسبى برخوردار است. مرکز اصلى اين صنعت در استان خراسان، در شهرستان گناباد به ويژه روستاى مند است. مهمترين توليدات اين صنعت انواع گلدان و ظروف سفالين مىباشد.
|
|
|
از جمله صنايع دستى که در استان هرمزگان - و به ويژه در روستاى لشتفان از توابع شهرستان بندرعباس - رواج دارد، سفالگرى است. تعدادى کوزهٔ سفالگرى در اين روستا داير است که توليد آنها نوعى کوزهٔ آبخورى تهگرد است که «جهله» ناميده مىشود و مورد استفاده مردم محلى است.
|
|
|
به دليل اهميت آب در اين منطقه، ساخت وسايلى که بتواند نقشى در خنک کردن و خنک نگاه داشتن آب داشته باشد، از گذشتههاى دور مرسوم بوده است. بيشتر فعاليتهاى سفالگرى اين استان در بندر کنگان، پيرامون اهرم و برازجان انجام مىگيرد و توليدات را عموماً کوزههاى آب، کوزهٔ قليان، سرقليان، بستو و کشکساب تشکيل مىدهند.
|
|
|
در فارس، انواع ظروف سفالى ساده و لعابدار و انواع کاشىهاى هنرى توليد مىشود. بهترين ظروف کاشى در استهبان توليد مىشود.
|