پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
راهبردهای شناختی و فراشناختی
با توجه به آنچه که دربارهٔ شناخت و فراشناخت توضيح داديم، يادگيرندهٔ ماهر کسى است که هم بهروشهاى کسب شناخت مجهز است و هم بهروشهاى کسب فراشناخت. روشهاى کسب شناخت و فراشناخت با اصطلاح راهبردها يا استراتژىهاى شناختى و فراشناختى معروف هستند. در زير اين روشها را معرفى مىکنيم. |
راهبرد يا استراتژى (Strategy) به يک نقشهٔ کلى يا مجموعهاى عمليات که براى رسيدن به هدف معينى طرحريزى شده است گفته مىشود. بنابراين، راهبردهاى شناختى وسايل شناختى هستند که ما براى رسيدن بههدفهاى شناختى خود، مانند انجام دادن يک تکليف يا جواب دادن به سؤالهاى يک آزمون برمىگزينيم (گوئتز - Goetz، الکساندر - Alexander و آش - Ash - سال ۱۹۹۲، ص۴۰۸). اصطلاح ديگر وابسته به راهبرد يا استراتژى تاکتيک (tactic) است. تاکتيک به يک فن يا تکنيک خاص گفته مىشود که در حدمت استراتژى قرار دارد. بايلر و اسنومن (۱۹۹۳) در رابطه با استراتژى و تاکتيک گفتهاند شايد مهمترين نکتهاى که بايد دربارهٔ اين دو مفهوم فهميد اين است که تاکتيک بايد با هدفهاى استراتژى همخوان باشد. (ص۹۳۹). |
راهبردهاى شناختى ابزارهاى يادگيرى هستند. راهبردهاى شناختى در واقع راهبردهاى يادگيرى و يادآورى هستند. راهبردهاى شناختى به ما کمک مىکنند تا اطلاعات تازه را براى ترکيب با اطلاعات قبلاً آموخته شده و ذخيرهسازى آنها را در حافظهٔ درازمدت آماده کنيم (دمبو - Dembo سال ۱۹۹۴). |
از سوى ديگر، راهبردهاى فراشناختى ابزارهائى هستند براى هدايت راهبردهاى شناختى و نظارت بر آنها. از جملهٔ اين راهبردها مىتوان تعيين هدف براى يادگيري، طرح سؤال دربارهٔ مطالبى که خوانده مىشوند، ارزشيابى از آنچه خوانده شده است، و تنظيم سرعت مطالعه را نام برد. به سخن ديگر، يادگيرنده به کمک راهبردهاى فراشناختى از راهبردهاى شناختى خود حداکثر استفاده را مىبرد. دمبو (۱۹۹۴) در اين باره گفته است، به دانشآموزان و دانشجويان مىتوان راهبردهاى شناختى متعددى را آموزش داد، اما اگر آنها از مهارتها يا راهبردهاى فراشناختى لازم برخوردار نباشند و ندانند که در يک موقعيت معين از کدام راهبرد شناختى استفاده کنند، يا چه زمانى راهبرد شناختى خود را عوض نمايند، يادگيرندگان ماهرى نخواهند بود (ص۱۰۱). فلاول (Flavel - سال ۱۹۷۹) در مقايسهٔ راهبردهاى شناختى با راهبردهاى فراشناختى گفته است يادگيرندگان ماهر راهبردهاى شناختى را بهخدمت مىگيرند تا به پيشرفت شناختى دست يابند و از راهبرهاى فراشناختى استفاده مىکنند تا بر آن پيشرفت نظارت کنند. |
گارنر (Garner - سال ۱۹۹۰) براى روشن ساختن تمايز بين راهبردهاى شناختى و فراشناختى مثال زير را ذکر کرده است: فرض کنيد دانشآموزى قرار است در آيندهٔ نزديک در امتحان درس تاريخ شرکت کند. براى آماده شدن جهت شرکت در اين امتحان، کتاب درسى خود را که قبلاً در طول ثلث يا ترم تحصيلى مطالعه کرده است بازخوانى مىکند و دربارهٔ نکات مهم، براى مرور کردن در شب امتحان، يادداشت تهيه مىنمايد. بازخوانى مطالب کتاب درسى و يادداشتبردارى دو نوع راهبرد شناختى هستند، زيرا دانشآموز از طريق آنها اطلاعات مربوط به درس تاريخ را مىآموزد و به حافظه مىسپارد. حال اگر دانشآموز موردنظر ما، پس از خواندن و يادداشتبرداري، بکوشد تا با جواب دادن به سؤالهاى آخر فصلهاى کتاب آموختههاى خود را ارزشيابى کند، اين ارزشيابى شخصى يک راهبرد فراشناختى به حساب مىآيد. اگر نتيجهٔ اين ارزشيابى نشان دهد که دانشآموز براى امتحان درس آمادگى کامل را کسب نکرده است همان راهبرهاى شناختى يا راهبردهاى شناختى ديگرى را بهکار خواهد بست تا اينکه بالاخره اطلاعات لازم را دربارهٔ کتاب کسب نمايد. |
لفرانسوا (Lefrancois - سال ۱۹۹۴) راهبردهاى شناختى و فراشناختى را با اصطلاح راهبردهاى يادگيرى و تفکر معرفى کرده و گفته است که اين يک اصطلاح کلى است که هم مهارتهاى شناختى را شامل مىشود و هم مهارتهاى فراشناختى را. او در کتاب خود با عنوان روانشناسى براى آموزشي، بهمنظور روشن ساختن تمايز بين راهبردها يا مهارتهاى شناختى و فراشناختى توضيحات زير را داده است. |
من تصميم مىگيرم که معانى اصطلاحات مربوط به آموزش و پرورش علوم شناختى جديد را بياموزم (انتخاب هدفى که فکر مىکنم از عهدهٔ آن بر مىآيم؛ يک تجربهٔ فراشناختي). به مطالعهٔ مطلب موردنظر خود مىپردازيم (فعاليتشناختي). بعد از خواندن چند سطر مکث مىکنم؛ احساس مبهمى از اينکه چيزى را نفهميدهام به من دست مىدهد (تجربهٔ فراشناختي). آن دو سطر را دوباره مىخوانم (فعاليتشناختي). حال احساس مىکنم که دارم مىفهمم (فراشناخت). به خواندن ادامه مىدهم، و به هر تعريفى که بر مىخورم يکى دوبار آن را براى خود تکرار مىکنم (مرور ذهني، يک راهبردهاى شناختي). احساسى به من دست مىدهد حاکى از اينکه دارم ياد مىگيرم (تجربهٔ فراشناختي). کارم را به پايان مىرسانم. به هر يک از اصطلاحات نگاه مىکنم و به آرامى تعريف آن را تکرار مىکنم (عملشناختي). از اينکه مطالب را مىفهمم و تا امتحان فردا آنها را به ياد خواهم داشت احساس رضايت مىکنم (فراشناخت). (ص۱۳۴) |
بنا بهنوع فعاليت فراشناختي، براى آن اصطلاح ويژهاى بهکار مىرود. مثلاً دانش مربوط به ارتباطات و نظمدهى آن فرا ادراک (metacomprehension) و دانش مربوط به حافظه و نظمدهى آن فرا حافظه (metamemory) ناميده مىشود. فرض کنيد کسى قلم خود را گم کرده باشد و فکر کند که بهترين راه پيدا کردن آن اين است که بهطور ذهنى کارهائى را که قبل از گم کردن قلم انجام مىداده است مرور نمايد تا به ياد بياورد که آخرين بار در کجا قلم خود را در دست داشته است. اين امثالى از فراحافظه است، زيرا نشان مىدهد که آن شخص مىداند که چگونه از نظام ياد خود استفاده نمايد. افزون بر اصطلاحات فوق، گاهى از اصطلاح فراخواننده (metareader) نيز استفاده نمايد. کرالى (Crawley) و مريت (Merritt - سال ۱۹۶۶) گفتهاند فراخواننده کسى است که تکليف يا هدف را مىشناسد، مىتواند براى حل مشکلات نقشه بريزد، و به هنگام خواندن ميزان درک و فهم خودش را وارسى مىکند (ص۶۶). |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست