|
|
هنگامى که در سال ۱۸۴۹ آقاى ويرشو (Virchow) نوشت: پزشکى يک علم اجتماعى و سياست تا مقياس زيادى پزشکى است به احتمال پيشبينى کرده که مهار اجتماع (سياسي) بر پزشکى پيش خواهد آمد. در واقع همراه با پيشرفت پزشکي، خدمات پزشکى بهشدت ادارى و پُر کارمند شده، اين امر مايهٔ ايجاد اين احساس است که پزشکى خدمات کامل خود را به انسانيت ارائه نکرده و به همراه افزايش هزينههاى پزشکي، دو نوع خدمات پزشکى ايجاد شده، يکى خدماتى که براى فقرا انجام مىشود و ديگرى خدمات مربوط به اغنيا. شکاف بين اين دو نوع خدمات پزشکى بهوسيلهٔ سازمانهاى خيريه و داوطلب - که خدمات پزشکى رايگان براى فقرا ارائه مىکنند - مختصرى پر مىشود. اکنون اين بينش پيش آمده که خيرخواهى تنها براى انسان با ارزش نبوده و بايد فوايد پزشکى نوين در دسترس همهٔ مردم قرار گيرد. بايد يک راهحل پيدا مىشد - اين راهحل اجتماعى کردن پزشکي (Socialisation of medicin) بود.
|
|
کشور آلمان از سال ۱۸۸۳ راه برقرارى بيمهٔ بيمارى بهصورت اجبارى را پيش گرفت و کشورهاى ديگر هم بهدنبال آن؛ انگلستان در ۱۹۱۱، فرانسه در ۱۹۲۸ و ... انگلستان در سال ۱۹۶۴ خدمات بهداشتى را ملى کرد. چند کشور ديگر و برجستهتر از ديگران کشورهاى سوسياليستى (سابق)، اروپا، زلاندنو و کوبا هم در جهت ملى کردن خدمات بهداشتى گامهايى برداشتند، با وجود اين روسيه نخستين کشورى بود که بهطور کامل پزشکى را سوسياليزه کرد و برابر قانون اساسى به شهروندان خود حق برخوردارى از همهٔ خدمات بهداشتى را داد. از لحاظ مالکيت خصوصى پزشکى يک مؤسسهٔ اجتماعى و يکى از حلقههاى زنجيره مؤسسات بهزيستي، شد.
|
|
سوسياليزه کردن پزشکى آرمان باشکوهى است که رقابت بين پزشکان براى پيدا کردن مراجعان را از بين مىبرد و عدالت اجتماعى را تأمين يعنى پوشش همگانى خدمات بهداشتى را فراهم مىکند. مراقبتهاى پزشکى و براى بيماران رايگان و از طرف دولت براى اين کار کمک مىشود. ولى کنترل اجتماعى بر کارهاى پزشکى به درجات مختلف در انواع نظامهاى بهداشتى بهوجود آمده است، هر نظامى شايستگىها و ناشايستگىهاى ويژهٔ خود را دارد، و اينک معلوم شده که تنها سوسياليزه کردن براى تضمين سودمندى خدمات بهداشتى کافى نبوده است. آنچه ضرورى است مشارکت جامعه است که بنا به انتظار سازمان جهانى بهداشت و يونيسف عبارت است از: فرآيندى که طى آن افراد و خانوادهها مسؤول سلامت و بهزيستى خود و جامعه هستند توانائى سهيم شدن در پيشرفت خود و جامعه را بروز مىدهند و همچنين گواه مشارکت جامعه در برنامهريزي، سازماندهى و مديريت خدمات بهداشتى خود است. اين موضع را بهزبان ساده بهداشت بهوسيلهٔ مردم مىنامند و همان است که ويرشو پيشگوئى کرده بود که پزشکى در مقياس وسيع چيزى جز سياست نيست.
|
|
|
در سال ۱۹۳۲ فرانسيس پىبادى (F. Peabody) پرفسور پزشکى هاروارد اعلام کرد که تخصصى شدن پزشکى به اوج خود رسيده و پزشکى مدرن نظام ارائهٔ خدمات بهداشتى را به ميزان بسيار زياد تکهتکه کرده است. او بازگشت سريع به پزشکى عمومى (پزشکى خانواده) را که خدمات جامع و فردى را ارائه مىدهد درخواست کرد. در سال ۱۹۶۶ دو گزارش (يکى گزارش کميسيون Millis و ديگرى کميتهٔ Willard) در ايالات متخذه توصيههاى مشابهى بهعمل آوردند. در سال ۱۹۷۱ - آکادمى آمريکائى پزشکى عمومى (که در سال ۱۹۴۷ آغاز بهکار کرده) نام خود را به آکادمى آمريکائى پزشکان خانواده تغيير داد تا به اين وسيله بيشتر بر خدمات بهداشتى خانوادهنگر و کسب پذيرش آکادميک براى اين تخصص تأکيد کرده باشد.
|
|
پيدايش پزشکى خانواده و پزشکى جامعه نشاندهندهٔ واکنش متقابل در جهتگيرى علم پزشکى در طى ۲۰ سال پيش از آن بود. زمينهٔ تخصص پزشکى خانواده و جامعه نه بر اساس دستگاههاى بدن و نه براساس نشانگان بيمارى است، بلکه چيزى متفاوت از اين دو مورد و طرحى براساس ردههاى اجتماعى موسوم به خانواده و جامعه مىباشد. پزشکى خانواده و پزشکى جامعه روىهم افتادگى (Overlap) دارند و يکديگر را تقويت مىکنند.
|
|
|
از پيدايش پزشکى خانواده بهعنوان بازيافت مجدد جنبههاى انساني، اجتماعى و فرهنگيِ بيمارى و سلامت، و شناسائى خانواده بهعنوان مرکز و کانون مراقبتهاى بهداشتى و جاى درست ادغام خدمات پيشگيري، ارتقائى و درمانى بهخوبى استقبال شده، تعريف پزشکى خانواده چنين است: نوعى تخصص پزشکى که نه بيمارىنگر و نه اندامنگر بلکه خانوادهنگر است و يا مراقبتهاى بهداشتى متمرکز بر خانواده بهعنوان يک واحد از نخستين تماس تا مراقبتهاى مداوم از مشکلات مزمن (از پيشگيرى تا بازتواني). به هنگام انجام مراقبتهاى پزشکى خانواده براى بيماران و خانوادههاى آنها کارهاى پزشکى خانوادگي تخصصى مىشود. کارهاى پزشکى خانواده يک تخصص افقى است که مانند تخصص داخلى و کودکان با بسيارى ديگر از ردههاى پزشکى بالينى وجه مشترک دارد. تخصص کارهاى پزشکى خانواده براى اجراء مراقبتهاى اوليه طراحى شده است.
|
|
|
پزشکى جامعه هم مانند پزشکى خانواده تازهوارد، و از اخلاف چيزى است که پيش از اين بهداشت عمومي، بهداشت جامه، پزشکى پيشگيرى و اجتماعى ناميده مىشد. همهٔ اين اصطلاحات يک زمينهٔ مشترک دارند و آن هم پيشگيرى از بيمارى و ارتقاء سلامت است. پيدايش پزشکى جامعه موجب سراسيمگى شد. دانشکدهٔ پزشکيِ اجتماعيِ کالج سلطنتى پزشکان (در انگلستان) آن را چنين تعريف کرده: نوعى تخصص که با مردم سروکار دارد و ... شامل پزشکانى است که مىکوشند نيازهاى مردم را - چه خوب و چه ناخوش - تعيين، و خدماتى را براى برآوردن نيازهاى مردم و کسانى که در کار پژوهش و آموزش در عرصه هستند برنامهريزى و اجراء کنند. علاوه بر اين، دستکم چهار تعريف ديگر هم براى پزشکى جامعه انجام شده است. و براى پيچيدهتر شدن موضوع يک گروه بررسى سازمان بهداشتى جهانى اعلام کرد که چون مشکلات بهداشتى هر کشور با کشورهاى ديگر متفاوت است، بايد هر جامعهاى با توجه به سنن، وضعيت جغرافيائى و منابع خود، تعريفى مناسب از پزشکى جامعه خود تنظيم کند. و تا امروز هنوز هم دربارهٔ نقشها - وظايف و هويت حرفهاى پزشکى جامعه در خدمات و همچنين در جهان دانشگاهى سردرگمى و تناقض وجود دارد.
|