|
منزلت، به پايگاه اجتماعى يک فرد در يک گروه و يا به رتبهٔ يک گروه در مقايسه با گروههاى ديگر، اطلاق مىشود. همين پايگاه منزلتى فرد است که حقوق و مزاياى يک شخص را معين مىکند. نقش، به آن رفتارى اطلاق مىشود که ديگران از دارندهٔ يک منزلت معين انتظار دارند. نقشهاى مناسب بهعنوان بخشى از فراگرد اجتماعىشدن، به فرد آموخته مىشوند و سپس ملکهٔ ذهن او مىشوند.
|
|
مثال:
|
يک استاد دانشگاه در مقايسه با افراد گروههاى شغلى ديگر در کشورهاى پيشرفته، منزلت به نسبت برترى دارد. از اين گذشته، در درون يک دانشگاه، نظام منزلتى ويژهاى برقرار است که تا اندازهاى بر رتبه و ارشديت استادان بنا شده است. معمولاً، استادى که آخرين پايهٔ استادى را دارد، در بالاترين و مربى پايهٔ يک در پائينترين پايگاه هيئت علمى دانشگاه جاى دارد. منزلت يک استاد دانشگاه معمولاً نقشى را که از او انتظار مىرود، مشخص مىکند. براى مثال، از دارندهٔ آخرين پايهٔ استادى انتظار مىرود که نقش رهبرى را در يک دانشگاه بازى کند، آثار برجستهاى را منتشر کرده و در ميان دانشجويان وجاهت ويژهاى داشته باشد. اما يک مربى بايد خودش را شايستهٔ ادامهٔ کار نشان دهد، براى اعضاء بلندپايهتر دانشگاهى احترام قائل شود و در ميان دانشجويان وجاهتى براى خود دست و پا کند.
|
|
| منزلت انتسابى و منزلت اکتسابى
|
|
منزلت انتسابى را فرد از بدو تولد بهدست مىآورد و بيشتر مبتنى است بر زمينهٔ خانوادگى افراد. ثروت، دين، نژاد، زمينهٔ قومى و پايگاه اجتماعى را والدين و خانواده به افراد مىبخشند. از اينرو، چنين منزلتى بر اصل و نسب فرد مبتنى است و نه بر شايستگىهاى فردى آن. اما منزلت اکتسابي، يک پايگاه اجتماعى است که فرد بهخاطر سختکوشى و لياقتى که از خود بهخرج مىدهد، بهدست مىآورد.
|
|
مثال:
|
نوزادى که در يک خانوادهٔ سلطنتى بهدنيا مىآيد، از يک منزلت انتسابى برخوردار مىشود. يک چنين نوزادي، در همان بدو زايش، صاحب عنوانى مىشود و پايگاه اجتماعى برتر از بيشتر همگنان خود مىيابد. فرزند يک خانوادهٔ سلطنتى اختيار شغل يا حرفهٔ آيندهاش را ندارد، زيرا برنامهٔ زندگى آينده وى از پيش مشخص شده و امکان ناچيزى براى گزينش فردى دارد. منزلت اجتماعى يک چنين آدمي، در زمان زائيدهشدن، از پيش تعيين شده و در شرايط عادى کمتر احتمالى براى دگرگونى آن وجود دارد.
|
|
از سوى ديگر، کسى که در دبيرستان خوب درس خوانده باشد، در دانشکدهٔ پزشکى قبول مىشود و در مسير دستيابى به پايگاهى اجتماعى قرار مىگيرد که براى وى زحمت کشيده است. او پس از فارغالتحصيل شدن از دانشکده و پشتسر گذاشتن دورهٔ انترنى و رزيدنسى بهعنوان پزشک آغاز به کار مىکند. پزشکان در سراسر جهان پايگاه اجتماعى والائى دارند، ولى اين منزلت را با کار و کوشش خود بهدست مىآورند.
|
|
|
از نظر تاريخي، در همهٔ جوامع بشري، منزلتهاى يک فرد بسيار همساز بودهاند. شغل، زمينهٔ قومى و طبقهٔ اجتماعى هر فردي، بهخوبى با هم تناسب دارند. اما در جامعهٔ نوين صنعتى که منزلت هر فردى هم بهگونهٔ انتسابى و هم با دستاورد آن تعيين مىشود، ممکن است منزلتهاى متفاوتى را در يک زمان در اختيار داشته باشد. اين منزلتها ممکن است بهخاطر چشمداشتهاى متناقض آنها، با يکديگر ناسازگار باشند. به اين وضعيت، ناهمسازى منزلتى مىگويند. آنهائى که دچار ناهمسازى منزلتى مىشوند، ممکن است برحسب منزلتهاى متناض آنها از خود واکنش نشان دهند و برخى از منزلتهاى نازلى را که براى خود نمىپسندند انکار کنند و درنتيجه، به گونهاى مغشوش و آشفته عمل کنند.
|
|
مثال:
|
مثال: پزشک سياهپوستى که در يکى از شهرکهاى روستائى جنوبى سى سال پيش آمريکا زندگى و کار مىکرد، بهترين نمونهٔ شخصى را نشان مىدهد که از ناهمسازى منزلتى رنج مىبرد. او بهعنوان يک پزشک، منزلت بس والائى داشت. اما بهعنوان سياهپوستى که در يک شهرک روستائى زندگى مىکرد، پايگاه اجتماعى وى بىگمان کمى پائينتر از پزشکان ديگر بود. او گرچه درآمد بالائى داشت و بهعنوان يک پزشک مورد احترام بود، اما ممکن است که بهخاطر پوست سياه وى از عضويت در باشگاه مخصوص اعضاء طبقهٔ بالا و روابط اجتماعى ديگر محروم مانده و از يک پايگاه رهبرى در اجتماع بىنصيب مانده باشد.
|
|
|
اشخاصى که ما براى آنها ارزش ويژهاى قائل مىشويم و از رفتار آنها سرمشق مىگيريم، الگوهاى نقش ناميده مىشود. بدين سان، هر فردى که نقش معينى را انجام مىدهد، از رفتار الگوى نقش خود سرمشق مىگيرد. الگوهاى نقش بهويژه در فراگرد يادگيرى بسيار مؤثر هستند، زيرا فرد را با الگوهاى رفتارى قابل قبول در موقعيتهاى گوناگون آشنا مىسازند.
|
|
مثال:
|
هر فوتباليست تازهکارى از رفتار بازيکنان سرشناسى که سالها تحسين مىکرده سرمشق مىگيرد و آنها را الگوهاى نقش خود قرار مىدهد. او در زمين بازى و رفتار با اعضاء تيم مقابل نيز تيم خود و طرز لباس پوشيدن و راه رفتن و حرفزدن، از فوتباليستهاى سرشناس مورد علاقه خود پيروى مىکند.
|
|
| گروههاى مرجع و اجراء نقش
|
|
گروههاى مرجع الگوهائى هستند که افراد در هنگام داورى و ارزيابى شيوهٔ اجراء نقشهاى ايشان، آنها را در نظر دارند. گروههاى مرجع يکى از مبانى معيارهائى بهشمار مىآيد که هر فردى در هنگام ارزيابى رفتار نقشى خود در يک موقعيت معين، از آنها استفاده مىکند. شيوهٔ اجراء نقش هر فردي، در مقايسه با ديگرانى که همان نقش را ايفاء مىکنند، سنجيده مىشود، او از طريق اينگونه مقايسه، مىتواند تشخيص دهد که آيا نقش خود را بهدرستى انجام داده است يا نه. همچنان که نقش فرد در جامعه دگرگون مىشود، گروههاى مرجعى که مبناى ارزيابى او هستند، نيز دگرگون مىشوند.
|
|
مثال:
|
گروه مرجع يک دانشجوى حقوق، همشاگردىهاى وى هستند، اما گروه مرجع وکيل جوان که تازه به عضويت کانون وکلاء پذيرفته شده باشد، وکيلان سرشناس هستند.
|
|
| نقش تجويزشده و نقش کاربسته
|
|
نقش تجويزشده به آن شيوهاى اطلاق مىشود که جامعه از ما انتظار دارد نقش خاصى را مطابق آن انجام دهيم. بسيارى از آدمها با آنکه نقشهاى اجتماعى خود را پذيرفته و به آنها عمل مىکنند، اما هميشه به آن شيوهاى عمل نمىکنند که جامعه از آنها انتظار دارد.
|
|
نقش کاربسته به آن روشى از ايفاء نقش اطلاق مىشود که شخص در عمل انجام مىدهد. اختلاف ميان نقش تجويزشده و نقش کاربسته به اين دلايل پديد مىآيد:
|
|
۱. عدم درک فرد از آنچه که يک نقش اقتضاء مىکند.
|
۲. عدم تطبيق عمدى فرد با مقتضياتى که از يک نقش انتظار مىرود.
|
۳. ناتوانائى فرد در اجراء درست يک نقش.
|