|
| از دسترفتن کارکردهاى خانوادگى در جوامع صنعتى
|
|
واحد خانواده در جوامع صنعتي، تنها مصرفکنندهٔ کالاها و خدمات است و نه توليدکنندهٔ آنها. در يک جامعهٔ صنعتى شهري، خانواده بسيارى از کارکردهاى خود را به نهادهاى اجتماعى ديگر واگذار مىکند. در اين جوامع، بهخاطر تقسيم تخصصى کار، هر شخصى کارکرد اقتصادى ويژهاى را برعهده دارد. بيشتر کارکرد اجتماعى کردن نوباوگان، زمانى که آنها به سن شش هفتسالگى مىرسند، از خانواده گرفته شده و به مدرسه واگذار مىشود. بسيارى از کارکردهاى اقتصادى نيز از واحد خانواده گرفته شدهاند، بدينسان که حکومت از طريق برنامههاى رفاهي، تأمين اجتماعي، تأمين مسکن و خدمات بهداشتي، بيشتر مسئوليتهاى مالى تأمين آسايش و رفاه ناتوانان و سالمندان را بهعهده گرفتهاست. کارکرد حفاظتى نيز از خانواده گرفته شده و به دولت واگذار گشته است و دين و آموزش مذهبى که زمانى در دست خانواده بوده، اکنون برعهدهٔ مؤسسات مذهبى رسمى گذاشته شده است.
|
|
|
اين واقعيت که ميزان طلاق در جوامع نوين امروزى بسيار بالاتر از دوران پيشين است، بيشتر از جامعه و ارزشهاى متغير ما سرچشمه مىگيرد تا از گسيختگى و تباهى خانواده بهعنوان يک نهاد اجتماعي. زندگى شهرى و تحرک جغرافيائى آن، از طريق کاستن انواع کارکردهائى که خانواده در گذشته عهدهدار بود، مهمترين تأثير را بر نهاد خانواده گذاشته است. از آنجا که زن و شوهر براى تأمين نيازمندىها و خدمات مورد نياز خود ديگر تنها به خانواده متکى نيستند، بريدن پيوند زناشوئى در يک محيط صنعتى شهري، بسيار آسانتر از يک جامعه کشاورزى است. داغ طلاق در جوامع صنعتى امروزي، ننگ بزرگى نيست. طلاق براى زوجى که ديگر نمىتوانند با هم زندگى کنند، بهصورت راهحل اجتماعاً پذيرفتهاى درآمده است. بسيارى از دولتها با تصويب قوانينى در جهت تسهيل و تسريع تشريفات قانونى طلاق، اين احساس عمومى را تقويت کردهاند.
|
|
|
دلايل احتمالى از همگسيختگى زناشوئى از طريق طلاق، تقريباً بىشمار هستند، زيرا پيوند زناشوئي، دو شخصيت منحصر بهفرد با دو زمينهٔ متفاوت را براى زندگى در زير يک سقف گرد هم مىآورد. شايد مهمترين دليل طلاق اين است که پيش از ازدواج، يکطرف زناشوئى از طرف ديگر چشمداشتهاى بيش از حدى دارد. اين چشمداشتها عبارتند از: منزلت اجتماعي، رابطه جنسي، اشتهار، سلامت جسماني، امنتى شغلى و نقشى که يک فرد از همسر خود انتظار دارد. وانگهي، در جوامع صنعتى امروزي، عشق و علاقهٔ پرشور يکى از عوامل مهم زندگى زناشوئى بهشمار مىآيد. پيش از ازدواج، يک زوج معتقد هستند تا زمانىکه عشق آنها به همديگر فروکش نکند، بر هر مشکلى مىتوان فائق آمد. آنها به زودى تشخيص مىدهند که آتش عشق پيشين آنها فروکش کرده و براى حل مسائل خود بايد راههاى عملىترى را در پيش گيرند.
|
|
| دگرگونى در ساختار خانواده
|
|
دگرگونى در ساختار خانواده در جوامع صنعتى نوين، از کوچکشدن حجم خانواده، دگرگونشدن برداشتهاى افراد از طلاق و تغييراتى در نقشهاى مردان و زنان، سرچشمه مىگيرد. کوچکشدن حجم خانواده به عوامل گوناگونى بستگى دارد. يکى از اين عوامل، دگرگونى در نقش فرزندان است که خود پيامد انتقال از يک جامعهٔ اساساً کشاورز به يک جامعهٔ صنعتى و شهرى است. فرزندان در يک جامعهٔ صنعتى شهري، بيشتر بار خاطر هستند تا يار شاطر. عامل دوم کوچکشدن حجم خانواده، بالا رفتن سطح آموزش است؛ جامعهشناسان کشف کردهاند که زوجهاى بسيار تحصيلکرده در مقايسه با زوجهائى که تحصيلات محدودى دارند، گرايش به داشتن فرزندان کمترى دارند. و عامل سوم اين است که دسترسى گسترده به وسائل ضدآبستنى به افراد اين امکان را داده است که بر تعداد فرزندان خود نظارت داشته باشند.
|
|
از آنجا که طلاق براى پايان دادن به پيوند زناشوئى زوجهاى صاحب فرزند، بهصورت روش پذيرفتنى و قابل دفاعى درآمده است، به اين علت نيز دگرگونىهائى در ساختار خانواده پديد آمده است. وقتى پدر يا مادرى براثر طلاق خانواده را ترک مىگويند، کارکردها و نگهدارى از فرزندان بايد طورى تنظيم شوند که اين فقدان جبران گردد.
|
|
چشمداشتها و نقشهاى زن و شوهر، پس از جنگ جهانى نخست، بهشدت تغيير کردهاند، اما بيشتر اين دگرگونىها در مورد زن مصداق دارند. روز بهروز بر تعداد زنانى که کار مىکنند و در درآمد خانوادگى سهيم هستند و در خانواده اقتدارى بههم زدهاند، افزوده مىشود. امروزه بسيارى از زنان طبقهٔ متوسط تحصيلات خود را تکميل مىکنند و پس از ازدواج کار مىکنند تا نخستين فرزند آنها بهدنيا آيد. اينگونه مادران يا تنها در نخستين سالهاى کودکى فرزندان خود در خانه مىمانند و از او مراقبت مىکنند و يا خدمتکارى را براى نگهدارى از فرزند خود استخدام مىکنند تا خود بتوانند تمام وقت کار کنند. جنبش آزادى زنان در تغيير نقشهاى اجتماعى جوامع نوين بسيار مؤثر بوده است.
|
|
|
خانواده بهعنوان يک نهاد اجتماعي، معمولاً کارکردهاى گوناگونى را برعهده دارد. ماهيت اين کارکردها و سطح اجراء آنها، بىگمان از فرهنگى به فرهنگ ديگر تفاوت مىپذيرد.
|
|
- تنظيم رفتار جنسى و زاد و ولد:
|
انسانها با آنکه موجودات اجتماعى هستند، اما مانند جانوران ديگر ميل و کشش جنسى دارند که بايد برآورده شود. نمادگرائى جنسى بهصورتهاى گوناگون در همهٔ جوامع بشرى به چشم مىخورد؛ نمونههائى از اين نمادگرائى در طرز لباسپوشيدن، ادبيات، اساطير و افسانههاى جوامع گوناگون متجلى مىشوند. روابط جنسي، يک مقصود عملى و فورى در جامعه دارد که آن، تمديد نسل از طريق زاد و ولد طبيعى است. اما جامعه نيز در تنظيم روابط جنسى مسئوليت دارد. جامعه مىتواند با يک رشته اعمال اجتماعي، از ممنوعيت شديد و مجازات روابط جنسى در خارج از چارچوب ازدواج رسمى گرفته تا تشويق روابط جنسى پيش از زناشوئى و خارج از چارچوب آن، نظارت خود را بر اين گونه روابط اعمال نمايد.
|
|
مثال:
|
قاعدهٔ ممنوعيت زنا با محارم، از برقرارى رابطهٔ جنسى ميان برادر و خواهر و والدين و فرزندان، بهشدت جلوگيرى مىکند، به استثناء برخى موارد نادر، ممنوعيت زنا با محارم در تمام فرهنگهاى بشرى عموميت دارد و تقريباً در همهٔ جوامع بشرى اعمال مىشود. جامعهشناسان و انسانشناسان در اين باره همداستان هستند که اگر زنا با محارم عموميت داشت، خانواده ديگر نمىتوانست کارکردهاى خود را عملى سازد و روابط و نقشهاى خانوادگى دچار سردرگمى و آشفتگى مىشدند. براى مثال، اگر به فرض، فرزند دخترى از نزديکى مادر و پسرى بهدنيا مىآمد هم 'خواهر' پدرش و هم 'نوهٔ' مادرش بهشمار مىآمد.
|
|
- مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالمندان:
|
از آنجا که کودکان، نمىتوانند از خود نگهدارى کنند، خانواده مسئول اصلى مراقبت جسمانى و اقتصادى از آنها است. از اين گذشته، خانواده معمولاً مسئول نگهدارى و تأمين اقتصادى اعضاء ناتوان و سالمند خود نيز بهشمار مىآيد.
|
|
- اجتماعىکردن فرزندان:
|
در سراسر تاريخ بشر، خانواده هميشه عامل اصلى اجتماعى کردن اوليهٔ فرزندان بوده است. پس از تولد کودک، خانواده براى يک دورهٔ زمانى به نسبت طولاني، تنها گروهى است که با کودک تماس گستردهاى دارد. بههمين دليل، خانواده نقش عمدهاى در شکلگيرى رويکردها، ارزشها و باورداشتهاى کودک بهعهده دارد و بر نوع روابطى که او با عوامل و نهادهاى ديگر اجتماعى برقرار مىکند، تأثير مىگذارد.
|
|
- تثبيت جايگاه و منزلت اجتماعى:
|
هر جامعهاى نظامى از قواعد تبارى را براى تعيين جايگاه و منزلت اجتماعى متناسب کودکان بهکار مىبندد و از اين طريق، خويشاوندان و خانوادهٔ فرد را مشخص مىسازد. سه نوع قاعدهٔ تنظيم تبار در جوامع بشرى وجود دارند که عبارتند از پدرتبارى (که برحسب آن، کودک با يک گروه نَسَبى مذکر پيوند مىيابد)، مادرتبارى (که طبق آن، کودک با يک گروه نَسَبى مؤنث رابطه نَسَبى پيدا مىکند) و دوسوتبارى (که بنابر آن، يک کودک هم با يک گروه نَسَبى مذکر و هم با يک گروه نَسَبى مؤنث پيوند نَسَبى برقرار مىکند.)
|
|
- فراهمآوردن امنيت اقتصادى:
|
در بسيارى از جوامع مبتنى بر کشاورزي، خانواده، از نظر اقتصادي، هم يک واحد توليدى است و هم يک واحد مصرفي. خانواده از نظر سنتى مسئول برآوردن نيازهاى اقتصادى بنيادى اعضاء خود بوده است. خانواده در جوامع کشاورز، بهعنوان يک واحد يکپارچه، بهصورت دستهجمعي، کالاها و خدمات مورد نياز اعضاء خود را توليد مىکند و براى کسانى که توانائى کارکردن را نداشته باشند، وسائل ضرورى زندگى را فراهم مىسازد.
|