شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
پیرمرد خارکن
پيرمردى بود که از ره خارکنى و فروش آن روزگار مىگذراند. روزى مشغول کار بود که ديد بز قوى و بزرگى از جلوى او رد شد. پيرمرد به دنبال او رفت و ديد بز وارد خانهاى شد. پيرمرد هر چه گشت تا در خانه را پيدا کند و داخل شود نتوانست نااميد برگشت. روز بعد، پيرمرد آهوئى را ديد که دواندوان مىگذشت و بهسوى آن خانه مىرفت. پيرمرد آهو را هم نتوانست بگيرد. روز سوم، گوزنى از جلوى او رد شد و بهسوى همان خانه رفت. پيرمرد دنبال گوزن رفت. گوزن سربرگرداند و پرسيد: چه مىخواهي؟ پيرمرد گفت: مىخواهم تو را بگيرم، بفروشم و نانى براى زن و بچهام تهيه کنم. آهو گفت: داخل اين خانه گرگ پير و کورى است. |
خداوند ما را براى او مىفرستد تا خوراک آن شويم. ما روزى گرگ هستيم برگرد به خانهات! پيرمرد برگشت و آنچه را شنيده بود براى زن خود تعريف کرد. بعد گفت: مگر من از آن گرگ پير کمتر هستم. من هم در خانه مىنشينم تا خدا روزى مرا هم بفرستد! هر چه زن او خواست او را دنبال کار بفرستد، پيرمرد از جاى خود تکان نخورد. زن رفت از باغچه سبزى بچيند، تا کارد خود را به زمين فرو کرد، صدائى شنيد، خاک را کنار زد. کوزهاى ديد پر از سکه رفت و به شوهر خود خبر داد. پيرمرد گفت: خداوند بايد گنج را به داخل خانه بفرستد! زن رفت و هر چه زور زد نتوانست کوزه را تکان بدهد. ناچار کار را گذاشت براى فردا تا شايد شوهر او کمکى بکند. |
زن همسايه که حرفهاى زن پيرمرد را شنيده بود، همينکه شب شد، بيل و کلنگ را برداشت و رفت سراغ کوزه. دست برد کوزه را بردارد ديد توى آن مار و مارمولک است. عصبانى شد و کوزه را برداشت و انداخت توى اتاق پيرمرد و زن و بچههاى او. پيرمرد با صداى شکستن کوزه و جرينگ جرينگ سکهها از خواب پريد. به زن خود گفت: ديدى چه جورى روزىرسان گنج را از سقف اتاق به داخل اتاق فرستاد. آنها سالهاى سال به خوشى زندگى کردند. |
ـ پيرمرد خارکن |
ـ افسانههاى ديار هميشهبهار ـ ص ۱۸۶ |
ـ گردآورنده: سيدحسين ميرکاظمى |
ـ روايت خديجه حسيني، آموزگار. |
ـ انتشارات سروش چاپ اول (۱۳۷۴) |
(به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران، جلد دوم، علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، انتشارات کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۷۸) |
همچنین مشاهده کنید
- گردنبند و کلاغ
- محمد و مقدم (۳)
- احمقتر از احمق
- گِدول
- قصهٔ باباخارکن
- پسر و غول بیابان
- دختر شهر چین(۲)
- سلطان محمود و ایاز
- میراث سه برادر
- تاجری که اقبالش برگشت و دوباره به او رو کرد (۱)
- مرد طماع
- دختر نظرکرده
- مرد کفشدوز
- پادشاه گلیمگوش
- سه احمد
- خانمسگه به حالت نباشه
- حُسن تصادف
- کرّهٔ سیاه (۲)
- قصهٔ رستم پهلوان (۲)
- قصهٔ چوپانزاده
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران دولت حجاب رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد رئیسی دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سیل سلامت قتل کنکور تهران سردار رادان سازمان سنجش آتش سوزی شهرداری تهران پلیس اصفهان زنان
قیمت دلار دلار سایپا خودرو قیمت خودرو تورم قیمت طلا بازار خودرو ارز مسکن بانک مرکزی ایران خودرو
کیومرث پوراحمد خودکشی تلویزیون سینمای ایران فیلم ترانه علیدوستی سریال گردشگری موسیقی مهران مدیری کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین حماس طالبان اوکراین ایالات متحده آمریکا طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی تراکتور بارسلونا باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر انگلیس
هوش مصنوعی سامسونگ گوگل الماس همراه اول ناسا فیلترینگ
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن آلزایمر زوال عقل