دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
تأثیر زبان تازی در فارسی
انقلاب دينى و سياسى و ادبى اسلامى چيزى نبود که ملتى با همهٔ نيرومندى و تمدن بتواند از زير بار آن شانه خالى کند. | ||||||
مردم ايران بسيار قوى و دانشمند و خوشبنيه بودند که باز توانستند گليم خود را از اين سيل دمان که دنيا را يکباره با قوتى عظيم فرا گرفت، درست بيرون بياورند ـ و مانند مردم ديگر از قبيل قبطيان و نبطيان و روميان سوريه و آراميان و سريانيان يکباره در معدهٔ ادبيات عرب هضم نشدند و از بين نرفتند. | ||||||
نفوذ ادبى عرب با همان قوّتى که به مصر و سوريه متوجه گرديده بود به ايران هم توجه کرد. ولى ايرانيان در پذيرائى اين مهمان ناخوانده و پراشتها خونسردى غريبى از خود بروز دادند و ناموس سياسى و ادبى خود را از دستبرد وى تا حدى صيانت کردند! دورهٔ نفوذ عربى در فارسى را بايد به چهار دوره قسمت کرد: | ||||||
۱. از قرن اول تا قرن پنجم | ||||||
۲. از قرن پنجم تا قرن هفتم | ||||||
۳. از قرن هفتم تا قرن دوازهم | ||||||
۴. از قرن دوازدهم تا امروز، که از مجموع اين چهار دوره شش سبک بهوجود آمد. | ||||||
از قرن اول تا قرن پنجم بهدليل آثار نثر و نظمى که در دست است تنها لغاتى که فارسى نداشته و لغات ادارى عربى و بعض مترادفات که در نگارش بهکار مىآمده يا به درد قوافى شعر مىخورده و يا لغات کوتاه و فصيح عربى که در برابر آن لغات دراز و غير فصيح فارسى بوده است، داخل ادبيات فارسى است. | ||||||
- مثال آن لغات که در فارسى نبوده است: | ||||||
زکاة، حج، مسلم، مؤمن، کافر، جهاد، منافق، فاسق، خبيث، آيت، قرآن، اقامه، مُتعه، طلاق، قبله، محراب، مناره، مأذنه، اذان، شيطان، سجّين، غسلين، زقوم، تسنيم، کوثر، يأجوج، و مأجوج، منکر و نکير، حشر، نشر، واجب، مستحب، حلال، حرام، مبارک، برکة، عدّه، صواب، غلط، خطا، وسوسه، نصيحت، طبيعة، غاليه، لخلخه، جُبّه، مقنَعه، درّاعه، طيلسان، مخدّع، کعبه، ساعت، نيت، تکبير، خير و شر، عقاب، عذاب، حجيم، سقر، غاشيه، سعير، طوبي، حور، غلمان، خلد، نعيم، شهادت، رکوع، سجود، سجده،ت سلام، مسجد(۱) ، صدقه، هديّه، دعا (بهمعنى خاص) ورد، عزرائيل، اسرافيل، جبرائيل، ميکائيل، عرش، فرش، کرسي، لوح، قلم، ازل، ابد، تسبيح، تلهيل، تهجّد، نافله، حنوط، کفن، تشييع، شهيد، شهادت، افتري، استغفار، آدم، حوّا، لعنت، رجيم، رحمن، مرحوم، قربان، شنبه، جمعه، انفاق، و غيره و غيره .... | ||||||
(۱) . مزکت که قديمىتر از مسجد در ايران مستعمل بوده است و در کتب فارسى شده است و مسجد نيز عربى همان لغت است و اين هر دو لغت در اصل عبرى يکى است. مثل کنشت که عربى آن کنيسه است و ايرانيان لغت مزبور را از جهودان و ترسايان قبلاً ياد گرفته بودند. همچنين است شب يلدا و چليپا که يکى شب ميلاد مسيح است و ديگر صليب مسيح است. | ||||||
- مثال لغات ادارى که بهوسيلهٔ دولت رواج گرفته است (۲) : | ||||||
اول و ثانى و باقى اعداد خاصه در سال شمارىها و ماههاى عربى و بروج، حرب، هيجا، صفت، غازى غزا و غزو، سلطان، شحنه، حَرَس، شُرطه، محتسب، احتساب، امر و نهي، معروف و منکر، مَلک، مُلک، رعيّت، مملکت، کاتب، کتاب، رسول، اِنهي، اشرف، مُشرف، مُنهي، دولت، ملت، شرط، جزا، حبس، خادم، خدمت، غلام، علم، تعبيه، عصيان، خلاف، طغيان، طاغي، خارجي، خوارج، امام، عفو، سخط، لجاج، صلح، خلافت، خليفتي، خليفه، حَرَم، اتفاق، نفاق، رايت، علم، علامت، مقدمه، ساقه، فرار، هزيمت، سبب، اسباب، اختيار، اعتبار، عامل، حاکم، بيعت، استخفاف، وليعهد، خلف، سلف، نسبت، حسب، خَُطْبَه، خطيب، مخاطبه، عتاب، زجر، حساب، معاونت، طلب، حق، اجابت، دعوت، داعي، ادعا، غوغا، فساد، ترتيب، راتب، عطا، اجرا، اجري، غنيمت، کفايت، کافي، صعب، خوف، رجا، دفع، ردّ، التماس، التجا، جوار، حمايت، حامي، تعصب، عصبيت، حميّت، فخر، عار، مباهات، حدّ، رباط، حصن، حصار، قدر، قضا، قَدْر، اَمن، ايمن، عَبْره، عبرت، بعض، نَفَر، جمع، جمعيت، شرافت، شريف، سيد، عظيم، اطاعت، مطيع، تعزيت، تهنيت، انتقام، حمد، شکر، حيلت، وسيلة، سمع، طاعت، اطاعت، بصيرت، کرم، اکرام، سخا، بخل، فارغ، فراغت، معني، لفظ، سلاح، مزاح، خدعه، مکر، حاجت، احتياج، اضطرار، مضطر، مهلت، قِبَل، طَرَفْ، جهة، حقيقت، حال، غم، شيعت، سنّت، جماعت، مصلي، عمده، خلف، عهد، سنه، شهر، محل، محلت، عرض، عُرضه، جيش، مصاف، نصرت، فتح، غلبه، قليل، کثير، اعتماد، معتمد، عمد، تعمّد، طعام، تبديل، بيتالمال، معلوم، قوم، هلاک، نفقه، عدل، ظلم، وقعت، جنيبت، خيل، نعل، غريب، غربت، قربت، قريب، صنعت، صنع، خير، حديث، روايت، غرفه، اسير، لون، نوع، طريقه، طريق، مولي، موالي، شکايت، مدارا، رفق، مسلّم، تعجيل، غافل، قرار، مَقر، اقرار، ذِکر، شرح، واقعه، موسم، اهلبيت، اهل، موکل، مستحث، نصرت، قسم، خذلان، علف، مبارز، بطل، شجاع، جبان، جين، نعره، قصد، عزم، عزيمت، وفا، جفا، احسان، اکرام، عبادت، معصيت، لجاج، الحاح، مقام، مُقام، نزول، قفل، غل، جامع، بأس، ياس، قوت، قوي، حجّت، خضوع، خاضع، خبيث، خبث، لعين، ملعون، ميمنه، ميسره، جناح، قلب، طلائه (طلايع)، حمله، محابا، حاشا، غيب، غيبت، آلت، عِدّت، عُدّت، ذليل، ذُلّ، ذلت، زَلت، غارت، قتل، شريعت، شرح، ملت، طبع، طمع، قول، خاص، عام، حربه، عذر، معذور، نَفَسْ، تعجيل، مُعَلّمْ، عم، خال، محال، فال، جراحت، ملک، جاه، عِز، عقوبت، عقب، عُمده، سهل، مذهب، خجل، خجلت، صورت، مزيد، منيزيد، حرج، اقبال، قبول، رد، قاعده، اساس، خُفيه، مشرق، مغرب، شرق و غرب، حق و باطل، قدر و محل، عمر، وداع، تحيّت، سلام، رضا، تقصير، خلق، کفايت، مظالم، قصه، صاعقه، صوافي، جوالي، آدُري، حدود، رفعقصه، مظلمه، قسمت، تقسيم، تمييز، ميزان، جمع و خرج، اخراجات، مال، نظم، لغت، شعر، مدح، ذم، مديح، هجا، قصيده، غزل، صلت، عجز، عجم، هجرت، تصوير، شکل، نسل، نسب، و غيره. | ||||||
(۲) . اين لغات از ترجمهٔ تاريخ طبرى و تاريخ سيستان و اشعار استخراج شده است و در عهد سامانيان رايج بوده است ـ و در همان عهد لغات علمى هم از عربى سراغ داريم که در کتب بوعلىسينا و ابوريحان والابنيه موجود است و به نوبت خواهد آمد (رجوع کنيد به: جلد ۲سبکشناسى بهار.) | ||||||
اين لغتها عمدهٔ لغاتى است که در نثر فارسى از قديم داخل شده و در کتابهاى فارسى که در قرون چهارم و پنجم مانند ترجمهٔ بلعمى و تفسير طبرى و تاريخ سيستان و حدودالعالم تأليف يافته و کتبى که به سياق آنها نوشته شده است. چون زينالاخبار گرديزدى و قابوسنامه و مجملالتواريخ و غيره ديده مىشود و اگر چه باز هم بسيار لغت عربى در همين کتب يا در کتابهائى که هنوز کشف نگرديده است موجود مىباشد که ما به ذکر آنها نپرداخته يا از آن خوددارى کرده از تتبع آن صرفنظر نموديم، ليکن نخبهٔ لغات ادارى که از نظر احتياج با تقليد در متون کتب قديم درج شده است اينها است و غالب آنها داراى برابرها و معادلهاى فارسى نيز مىباشد، اما بيشتر از درج فارسى آن خوددارى کردهاند، و نفوذ ادارى و تأثير سازمانهاى کشوري، عامل عمدهٔ اين عمل بوده است. | ||||||
از آن جمله لغت 'حرب' داراى چند معادل فارسى رايج است از قبيل 'رزم، پيکار، کارزار، نبر، آويز، جنگ، پرخاش' که هر کدام مختص نوعى از زدوخورد است. معذلک در کتب قديم نثر مطلقاً ـ مگر بسيار نادر ـ بهجاى همهٔ اين لغات لفظ 'حرب' استعمال مىشود، و حتى در اشعار شعراى قديم نيز گاهى حَرْبْ را بر رزم و غيره رجحان مىنهند. چنانکه فرخى گويد: | ||||||
| ||||||
ابوالفرج رونى گويد: | ||||||
| ||||||
ليکن همو در شعر ديگر به مناسبت 'رزمجوي' رزم را ترجيح داده چنانکه گويد: | ||||||
|
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست