|
|
در مقایسه با مارکس ، دورکیم نظر دیگری دارد. او عقیده دارد که 'مفاهیم اساسی علم ریشهٔ مذهبی دارند (۱) و باز ، بهنظر او ، مذهب خود ریشهٔ اجتماعی دارد. بهنظر ما ابهامی که دورکیم قادر به برطرف کردن آن نیست عبارت است از تمایز بین منشاء اجتماعی - Socialorigin (یا داشتن شرایط اجتماعی ، که طبق آن جامعه صرفاً دسترسی به افکار را امکانپذیر میکند) و پیدایش اجتماعی - Social genesis (که بر طبق آن جامعه افکار را خلق میکند). این معضل در شیوهٔ برخورد او با مذهب و مقولات (Categories) نیز وجود دارد. فرد ممکن است بهطور موجهی از مباحثات کلی دورکیم چنین برداشت کند که او بیشتر بهنظر دوم - یعنی پیدایش اجتماعی تمایل دارد.
|
|
(۱) . (Durkheim, The Elementary Forms of The Religious Life, London, 1964 (fifth impression.
|
|
|
اگر چنین باشد آن وقت این گفتهٔ او که: 'تاریخ طبقهبندی علمی (Scientific Classification) در تحلیل نهائی تاریخ مراحلی است که توسط آن تأثیرگذاری اجتماعی بهطور فزایندهای تضعیف شده و جای بیشتر و بیشتری برای اندیشههای انعکاسی - تفکّری (Reflective Thought) افراد به جا گذاشته است' (۲) ، بیمَعنی و متناقض است. چه کسی میتواند باور کند که قانون جاذبه توسط جامعه خلق شده و عینیت آن بستگی به شکلبندی اجتماعی دارد؟ هرکسی ، دورکیم و یا هر شخص دیگری ، که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم ، اصول موضوعهای را ارائه کند که به چنین نتیجهای برسد ، دچار هیچ چیزی به جز جمود نشده است. جمودی که مفاهیم انسان ، جهان و معرفت را بیش از حد اجتماعی میکند. احتمالاً بهدلیل شواهد روشن از این نوع بود که او خود به مشکلات مباحث اولیهای خود اعتراف کرد (۳) و بدینلحاظ در جاهای مختلف اصطلاحات را تغییر داده و برای مثال بیان کرد که مذهب 'راه را برای علم و فلسفه گشود' (۴) یا اینکه طبقهبندی بدوی (Primitive) بر اصل طبقهبندی علمی پرتو افکند (۵).
|
|
(۲) . E.Durkheim & M.Mauss, Primitive Classification, London, 1970 (first pub. 1963),p.88
|
|
|
(۳) . Durkheim, The Elementary Forms of the Religious Life, P. 431-2
|
|
|
|
|
(۵) . Durkheim & Mauss, Primitive classification, p.82
|
|
|
در هر حال دورکيم علم را در سطح ديگرى تعيّن يا جبريت اجتماعى مىبخشد، سطحى که براى تجزيه و تحليلهاى مختلف جامعهشناسان قابل قبولتر و رايجتر است و آن نسبى کردن (Relativization) علم به لحاظ کاربرد، ارزش، قدرت و هدف آن مىباشد.
|
|
'امروزه عموماً کافى است که بر [مفاهيم] مُهر علم زده شود تا از نوعى اعتبار ممتاز برخوردار شوند؛ چون ما به علم ايمان داريم. اما اين ايمان تفاوت اساسى با ايمان مذهبى ندارد. در نهايت ارزشى که ما به علم مىدهيم بستگى به تفکرى دارد که ما بهطور جمعى دربارهٔ طبيعت و نقش آن در زندگى داريم. اين مثل اين است که بگوئيم [علم] بيانکنندهٔ وضعيت افکار عمومى است. در حقيقت در سراسر حيات اجتماعى علم به افکار عمومى متکى است (۶)' .
|
|
(۶) . Durkheim, The Elementary Forms, p. 438.
|
|
|
بنابراين علم نسبت به افکار عمومى نسبى مىشود؛ افکار عمومى که خود با تغيير اجتماعى - تاريخى متغير است (۷) . ديلتاى (W.Dilthey) و وبر (M.Weber) علم را ثابت و مستقل از سيستمهاى ارزشى که با تغييرات اجتماعى تغييرپذير است، مىدانستند. بر اين اساس آنها مؤکداً بين علم و مطالعات انسانى تفاوت قائل شدند (۸).
|
(۷) . Cf. Max Weber, "Science as a Vocation", in From Max Weber, pp.129-156
|
|
|
(۸) . In contrast to scientism of, for example, Pareto in social and human studies, expressed in his The Mind and Society, NewYork, 1935.
|
|
|
|
در اين راستا بهخصوص لازم است از جامعهشناس و فنومنولوژيست آلمانى ياد کنيم. شلر نيز علم را از مطالعات انسانى متمايز مىداند. وى در طبقهبندى خود از انواع معرفت، که بهنظر بسيارى يکى از مهمترين دستاوردهاى او مىباشد، تفاوت اساسى ذاتى بين علم اثباتي، مذهب و مابعدالطبيعه قائل شده و آنها را در سطوح مختلف مقايسه مىکند.
|
|
در نظر شِلر انگیزش درونی پشت علم اثباتی - Positive Science (یا مثبت) 'تقلاّ برای قدرت و سلطه' بر طبیعت ، انسان و جامعه است. حتی جادو هم که تلاش میکند قدرتهای ماوراءالطبیعی را تحت کنترل درآورد به این مقوله مربوط است (۱) . او رابطهٔ نزدیکی بین علم نظری و تکنولوژی میبیند؛ اما هیچکدام را مبداء دیگری نمیداند. بر این اساس است که اصولاً مبداء اجتماعی علم در اجتماع اقتصادی (Economic Community) را کار و تجارت بیان میکند که در فرهنگهای در حال گسترش پدرسالارانه (Patriarchal) یافت میشود نه در اجتماعات خونی یا فرهنگی (Blood or cultural community) که در آنها شخص مقدس (Holy Person) یا حکیم مابعدالطبیعی (Metaphysical sage) یک سمبل و نماد است. متغیّر مستقلی که علم و تکنولوژی را تعیّن میبخشد ساخت سائقی (Drive structure) حاکم است در اتحاد با ترجیح ارزشی (Value-preference) مسلط که بر طبق آن رهبران و توسط آنها تودهها هدایت میشوند. نزد شلر 'اراده برای کنترل - Will to control' که قوهٔ محرکهٔ علم است 'روشهای تفکر و شهود و نیز اهداف تفکر علمی و افکاری که در پس آگاهی افراد است را بهطور همزمان تعیّن (Co-determines) میبخشد' (۲).
|
|
(۱) . Scheler, Problems of a Sociology of Knowledge, p. 78. For Scheler's comparis- on between science, on the one hand, and religion and metaphysics on the other, see S of K p. 96 and 114. Also see his Philosophical Perspectives, pp. 7-8 and 43-7
|
|
|
(۲) . S. of K, p. 100 -101
|
|
|
علم 'مثبت' يا معرفت تجربى منضم بهکار و دستاورد، آغازگر مسأله با 'حيرانى - Wonderment' نيست بلکه با حذف جدّاً عمدى سؤالات مربوط به جوهر (Essence) اشياء است؛ 'بايد از چنين مشکلاتى اجتناب کرد' ؛ آنها با مسائل واقعيت مطلق هستند که با مشاهده و اندازهگيرى رفع نمىشوند و از نقطهنظر علم 'بىمعنا' مىباشند. توجه علم به 'جهان' مقتضيّات اتفاقى (Fortuitious circumstances) است، 'قوانين آن' ، و همچنين جهان زيستىاى است که به 'وجود حسى - Existence، بستگى دارد' (۳).
|
|
(۳) . Scheler, Philosophical Pespectives, p 7-8 and 45-46
|
|
|
شلر در انتقاد از تفسیر اقتصادی مارکس مینویسد: 'مارکس معتقد است که نه تنها علوم اثباتی بلکه همهٔ دستاوردهای ذهنی به روابط اقتصادی تولید وابسته هستند. بهنظر من تنها علوم اثباتی چنین وابستگیای دارند' (۴). در اینجا تذکر دو نکته لازم است: اولاً منظور شلر از لفظ وابستگی (Dependence) باید وابستگی اصلی یا وابستگی منحصر به فرد باشد ، چون او خود در نظریهٔ عوامل واقعی - عوامل ایدهای (Rael factor-ideal factor) وقتی برجستگی یا اصلیّت یکی از عوامل واقعی (خویشاوندی ، سیاست ، اقتصاد) در یک مرحلهٔ تاریخی را مورد توجه قرار میدهد ، منکر تأثیر عوامل واقعی دیگر نمیشود؛ عوامل دیگر نقش خود را ایفاء میکنند اما عامل مسلط نیستند. بنابراین ، در سیستم شلری ، حتی در مورد دیگر اشکال معرفت ، آنها نیز در رابطه با روابط اقتصادی بوده یا به آن وابسته هستند. شلر خود دربارهٔ جنبههای اقتصادی فئودالیزم در حفظ مابعدالطبیعه صحبت کرده است. ثانیاً ، در توازی بین عوامل واقعی مسلط و انواع معرفت حاکم ، آنچه از شلر دریافت میشود این است که علم اثباتی با جامعهٔ اقتصادی - Economic society (اجتماع مبتنی بر اصالت عامل اقتصادی) بستگی دارد. همچنین متافیزیک با جامعهٔ سیاسی (Political Sjocieyt) و مذهب با اجتماع خویشاوندی (Kinship community) بستگی دارد. اما شواهد تاریخی کاملاً این پیشنهاد را تأیید نمیکنند. جالب است که شلر خود گرچه به تجانس فئودالیزم و متافیزیک (۵) میاندیشید اما در واقعیت تاریخ نیز سلطهٔ مسیحیت (مذهب) را بر متافیزیک در اروپای فئودالی و حتی بعد فئودالی مشاهده کرده بود (۶).
|
|
(۴) . Scheler, S of K.p.103
|
|
|
(۵) . See for example, S of K, p. 164-5
|
|
|
(۶) . Logical implication from the theory is that in the Feudalist Europe metaphy - sics should be the dominannt knowledge type, while in fact it was not.
|
|
|
شلر در تجزيه و تحليل جامعهشناسانه شرايط ظهور علم جديد اين عوامل را شرح مىدهد (۷):
|
|
- از بين رفتن کنترلهاى بهخصوص بر روى تفکر به دنبال از همپاشيدگى قدرت و سلسله مراتب (Hierarchy) مدرسى به سبب رفرماسيون يا اطلاح دينى (Reformation)؛
|
|
- کانال زدن همهٔ ظرفيتهاى روانى توسط تعبير مذهبى بهکار در اين جهان و در ظرف پيشه و شغل فرد؛ انرژىاى که در کليساى کششى صرف کارهاى درونى و بيرونى براى خدا و چيزهاى الهى شده بود (۸).
|
|
- آزادى علم از طريق جدائى دولت و کليسا (يا حکومت و دين) و تشکيل دانشگاهها و مراکز تحقيقاتى تحت نظر حکومت مطلقه تضمين بيشتر يافت. گرچه اين تحولات بستگىهاى جديدى به همراه آورد، علوم طبيعى از اين موضوع هم از نظر اقتصادى و هم تکنيکى سود بردند.
|
|
- ظهور علم با يک عشق جديد، يک احساس طبيعى جديد و يک ارجگذارى نو براى طبيعت همراه بود. اين احساس پر شور و دو آتشه براى شکل جديد معرفت، براى رشد اوليهٔ علم بسيار مفيد بود.
|
|
- علم جديد از طفوليت (Puberty) تا بلوغ (Maturity) [همواره] مبتنى بوده است به اراده براى کنترل (۹) Will to control. اين نبايد با انگيزهها يا نيّات ذهنى افرادى که بهکار تحقيق پرداختند اشتباه شود؛ انگيزهٔ افراد ممکن است پوچي، بلندپروازي، حرص، عشق به حقيقت و غيره باشد.
|
|
- دست در دست تغييرات در سيستمهاى منطقى و مقولات، ما شاهد تقسيم فزاينده و جدائى عملکرد فکرى از عملکردهاى عاطفى - ارادى ذهن انساني، و بالاخره جدائى بيشتر و بيشتر مسائل ارزش، بايستن و جوهر از مسائل وجود حسّى هستيم (۱۰).
|
(۷) . The only justification, it seems, can be found in the very meaning of the term "tendency" that he always emphasized, i.e. tendency that in this case was not realized.
|
|
|
(۸) . Scheler's view here is the same as Weber. The point with emphasis on the economic aspects has been elaborated by Weber in his Protestane Ethics.
|
|
|
(۹) . Scheler described why although there was the "will to control" in the East, positive science did not develop there, because it was directed toward control of self, rather than of nature and world. see for example, S of K, pp. 103, 139-157 and 181
|
|
|
(۱۰) . Scheler, S of K, pp. 106-123
|
|
|
|
همهٔ اینها چرائی و چگونگی 'جرم - Guilt' شناختشناسانهٔ جامعهٔ امروزی - یعنی جایگزینی مابعدالطبیعه با علم - را نشان میدهد (۱۱). این اساساً یک دلیل اقتصادی داشت و برای مثال بهدلیل معتبر نبودن فلسفه یا نقض روش آن و غیرها نبود (۱۲). جهت کوتاه کردن کلام ، ساخت تیپولوژیکی علم را از دید شلر طرح میکنیم. یک - انگیزهاش (Motive) میل به کنترل طبیعت ، جامعه و روان. دو - پویش ذهنیاش آزمایش (Experiment) ، مشاهده (Observation) ، اندازهگیری (Measurement) ، قیاس (Deduction) و استقراء (Induction). سه - هدف آن ارائهٔ پراگماتیکی رابطهٔ پدیدهای است و سؤالات در باب ذات و جوهر را نادیده میگیرد تا بتواند جهان را هدایت و کنترل کند. چهار - نمونهٔ راهبر (Leading type) آن دانشمند. پنج- شکل اجتماعی آن (Social form) جمهوری علم با سازمانهای متفاوت آن چون دانشگاه ، آکادمی و ... شش - حرکت تاریخی آن غیرشخصی (Impersonal) ، پیشرو (Progressive) ، و از ارزش اندازندهٔ (Devaluative) سیستمهای قبلی (۱۳).
|
|
|
(۱۲) . Cf. S of K, p. 174-5 Here, we must clarify a point. Although the suggestion of some writers may be true that Scheler's whole life was spent in fighting positivism the claim of some others who have accused him of being romantic, anti-scientific, or pessimist is ill-founded. He in many places rejects all these anttitudes. see for example his S of K. p. 63, and Philosophical Perspectives, P.63, and Philosophical Perspectives, pp. 47-9
|
|
|
(۱۳) . Scheler, "On the Positivistic Philosophy", p.165-6 Cf. Becker& Dahlke, Max Scheler's Sociology of Knowledge" , in Remmling (ed), Towards the Sociology of Knowledge, p. 212
|
|