|
|
اين نوشته بر تختهسنگى بزرگ در درهٔ کوچکى از کوه معروف به بيستون 'بغستان' از طرف 'داريوش' کنده شده است، و در زير نبشتهها صورت داريوش است که پاى خود را بر زبر مردمى که بر زمين به پشت درافتاده است نهاده و کمان در دست دارد و پيشروى او نه نفر از طاغيان به ريسمانبسته با جامههاى گوناگون ديده مىشوند و بر بالاى صفه پيکر 'فَرَوَهَرْ' نمودار است و پشت سر داريوش دو تن از بزرگان ايستادهاند.
|
|
داريوش در اينجا دو کتيبه دارد يکى کتيبه بزرگ به خطّ ميخى و به زبان فارسى قديم و عيلامى و بابلى در دو هزار کلمه ديگر کتيبه کوچک به زبان فارسى و عيلامى در صد و پنجاه کلمه، خلاصهٔ اين نوشتهها شرح فتوحات داريوش و فرونشاندن فتنهٔ بردياى دورغين (گئوتاماى مغ) و داستان نه تن از طاغيان مىباشد ـ اين کتيبه مهمترين کتيبههاى هخامنشى است و از روى اين نوشتهها قسمت بزرگى از تاريخ هخامنشى روشن مىگردد.
|
|
(۱) . بيستون در اصل بِغَسْتان است، و تازبان غالباً آن را 'بِهِسْتون' خواندهاند و ياقوت گويد بهستون قريهاى است بين همدان و حلوان و اسم او 'ساسبانان' است و از شرحى که در باب غار شبديز داده است معلوم مىدارد که مرادش 'طاق وستان' مىباشد و غالب جغرافيانويسان معروف عرب چنين ذکر کردهاند، و در باب بهستون از غارهاى طاق و ستان وصف نمودهاند و هيچکدام از کتيبهٔ داريوش نام نبردهاند و اين معنى از عجايب است.
|
|
اما بغستان به معنى 'جايگاه خدايان' بوده است، زيرا در عهد هخامنشى و تا چند قرن بعد 'بغ' نام پرودگار عامل بوده است. بغ نخستين بار با 'دات' به شکل 'بغداتي' در کتيبهٔ 'سارگون' پادشاه آثور که از سال ۷۲۱ تا ۷۰۵ قم پادشاهى کرد بهنام يکنفر ايرانى ديده مىشود سپس واژهٔ 'بَغْيَديش' نام يکى از ماههاى مذکور در کتيبهٔ داريوش است به معنى 'ماه ستايش خدا' و در اوستا و کتيبهها هم بغ به معنى 'خداى عالم' آمده و دو تن از امراى فارس بغکرت و بغداد پسرش که هر دو سکه زدهاند داراى نامى مىباشند که با اين کلمه ترکيب شده است. بغکرت يعنى خداگرد مانند يزدگرد و بغدات يعنى خداداد مانند سپنددات ـ و مثردات ـ نام شهر بغداد از اين جمله است و اين واژه در نام آتشکدهٔ معروف 'اتور خورنهبع' که يکى از سه آتشکدهٔ بزرگ ايران بوده و در کاريان پارس مقام داشته است يعنى آتش جلالت و فر يزدانى و نيز نام مؤبدى همزمان هارون عباسى آذرفرن بغ بوده است ـ و بغ در سکهٔ شاهنشاهان ساسان نيز آمده است به همين معنى ولى قدرى فرودتر به معنى خدايان دون اهورمزد آمده و در اواخر ساسانيان بغ تطّور يافت و به اين معنى بزرگ استعال شده و حتى در يادگار 'زريران' يکبار به معنى 'سر' استعمال شده آنجا که گويد: 'مرويژ نشيم نىيابد جز که براسپان و بغان نيژکان' يعنى مرغ نيز جاى نشستن نبايد جز بر اسبان و سرهاى نيزهٔ سواران. و در زبان سغدى (فغ) مىگفتند و فغپور لقب پادشاه چين کلمهٔ سغدى است يعنى پسر خدا و به روسى هم 'بغ' به معنى خدا بود.
|
|
|
در سه ميلى تختجمشيد دخمههائى بر بدنهٔ کوه کنده و تراشيدهاند، اينها سه دخمه است که يکى روى ديگرى به شکل چليپا کنده شده است، و ۲۴ متر و نيم از زمين بلندتر است. در قسمت بالاى اين آثار، حجّارىهاى زيبا و صورت داريوش و 'گاس' و سريرى که روى گاس نهاده شده و داريوش بر آن ايستاده است نقش گرديده و کتيبهاى هم به امر داريوش در آنجا کنده شده است.
|
|
|
شوش در خاک خوزستان، و پايتخت زمستانى شاهان هخامنشى بوده است ـ در شوش ارگ و قلعه و کاخ بزرگ و زيبائى داشتهاند که ستونهاى سنگى شبيه به ستونهاى تختجمشيد و کاشىکارىهاى بسيار ممتاز در آن عمارت بهکار برده شده بود، و غالب اين يادگارها در موزهٔ لُور پاريس موجود است. در اين ارگ مانند تختجمشيد خشتهائى پيدا شد از گلِ رُس که روى آنها به خط ميخى کتيبههائى نوشتهاند به زبان معهود و نسخهٔ بابلى (اسوري) از همه سالمتر مانده بود، آن را مأخذ ترجمه قرار دادن و پس از ساليان رنج و بررسي، عاقبت در ۱۹۲۸ مسيحى بعد از سى سال تمام اين نبشتها خوانده شد و منتشر گرديد. اين نبشته از داريوش بزرگ است که نخست وى اين کاخ و ارگ را آباد کرده است (۱) . اين کتيبه بعد از کتبه بيستون مهمترين نوشتهاى است که از هخامنشيان بهدست آمده است، و اگر نبشتههاى خشتى تختجمشيد نيز خوانده شود سومين قسمت مهمّ اين آثار شمرده خواهد شد.
|
|
(۱) خوانندهٔ کتيبه بالا 'پرشيل' فرانسوى است که به زبانهاى قديم پارسى و عيلامى و آسورى وقوف داشت و جزو هيئت علمى کنجکاوان فرانسه در شوش کار مىکرد.
|
|
همچنين در شوش کتيبههاى کوتاه ديگرى بر پاسنگهاى ستون، آجرها، کاشىها، مجسمهها و لوحههاى سنگى و ميزهاى مرمر و اشياء متفرق از داريوش پيدا شده است که اين شاهنشاه را معرفى مىنمايد ـ اين يادگارها نيز همه به زبان پارسى و عيلامي (۲) و آسورى مىباشد.
|
|
(۲) . اين کلمه با همين املاء در تواريخ اسلامى مکرر آمده است و از تورات مأخوذ است ـ عيلام دولتى بوده است در خاک لرستان انزان (خوزستان حاليه) و با دولتهاى کلده و آشور همسايه و برابر بوده است و بهدست آسور بانىپال پادشاه آشور ۶۴۵ قم منقرض گرديد.
|
|
در شوش از خشايارشا و اردشير دوم و اردشير سوم نيز کتيبههائى يافت شده است که خود را معرفى مىکنند و نام اَپَدانه و خَديش و دَسَرْ (تچر) و پَرَديس (فردوس = باغچه) و سَرَوُمْ (ظ: تچر) پستو يا خانهٔ پسين در ضمن ذکر ابنيه و کاخها برده مىشود و معلوم مىدارد که عمارات شوش بارى آتش گرفته و ويران گرديده است و جانشينان داريوش از نو آن را عمارت کردهاند.
|