|
|
تاجیک - کینو (بعدها تاجیکفیلم) در ۱۹۳۰ تأسیس شد و تا پیش از دههٔ ۱۹۸۰ تعداد اندکی فیلم تولید کرد (از جمله، مهاجر، ۱۹۳۴، از کامیل یارماتُف؛ و سلسله فیلمهائی از اسطورهٔ ایرانی رستم مانند داستان رستم، ۱۹۷۱ و رستم و سهراب، ۱۹۷۲ از بوریس کیمیاگُرف [۷۹ - ۱۹۲۰] و چهرههای اساطیری دیگری از منظومهٔ حماسی شناهنامهٔ فردوسی). اما با ظهور گلاسنوست و پرسترویکا، گونه و سبکهای متنوعی از این سینما سربرآوردند تا تاریخ گذشتهٔ کشور را که سالهای درازی فراموش شده بود زنده کنند. در این میان آثار دولت خدانطرُف (متولد ۱۹۴۴)، از چهرههای پیشتاز نهضت ضدکمونیستی و اکنون مدیرکل اتحادیهٔ فیلمسازان (بازار مشترک کشورهای مستقل، CIS)، در سینمای تاجیکستان جایگاه تعیینکنندهای دارند.
|
|
مشهورترین فیلمهای سینمائی خدانطرُف، اولین بهار جوانی (۱۹۸۲) و نغمهٔ جویبارها در زیر برف (۱۹۸۲)، تصویری غنائی از زندگی در کوهساران پیامبر را به نمایش میگذارند. او در فیلم استاد (۱۹۸۸) با استفاده از فیلمهای آرشیوی میکوشد زندگی شاعر انقلابی، ابوالقاسم لاهوتی، و سیر و سلوک او را تصویر کند. در میان پیروان خدانطرُف چند تن قابل ذکر هستند: مستندسازی بهنام مارگاریتا قاسموا (متولد ۱۹۳۸ - فریاد، ۱۹۸۸؛ جادهٔ سفید، ۱۹۸۹)، سفربک سُلیف (بهنام اهورامزدا، ۱۹۸۹)، پولاد احمدفُ (دست اول، ۱۹۸۸) و جِنادیژ آرتیکُف (استالین آبد ۱۹۳۷، ۱۹۸۹)، که همگی با گرایشی مردمنگارانه تاریخ تاجیکستان را میکاوند. کارگردان پرآوازهٔ دیگر تاجیک، باکو سادیکُف، فیلم پایاننامهاش در VGIK، آدونیس چهاردهم، که در آن از حیوانات استفاده کرده بود، در سال ۱۹۷۷ توقیف شد اما ده سال بعد پس از آنکه تعدادی جایزهٔ جهانی گرفت آزاد شد. این طنز سیاسی همچنان در ذهن سادیکف زنده بود تا آنکه در فیلم بعدی خود، گردباد (۱۹۸۹)، دوباره بدان پرداخت و در 'بخش ویژهٔ' جشنوارهٔ کن به نمایش درآمد، و در فیلم دیگرش، بخارای خجسته (۱۹۹۱) نیز تاریخ اجمالی و سحرآمیز شهر بخارا از دوران باستان تا دوران مافیا -زدهٔ امروز را تصویر کرد.
|
|
بخاری خجسته نیز مانند فیلم شکل ظاهر (۱۹۸۸) از والری آخادُف (متولد ۱۹۴۵)، زمان علفهای زرد (۱۹۹۱) از مریم یوسُپُوف و فیلمهای برادران (۱۹۹۱) و کُش به کُش (۱۹۹۳ - جایزهٔ شیر نقرهای از جشنوارهٔ ونیز) از بختیار خداتظرُف چندین جایزه نصیب سادیکف کرد، و نمونهای فرعی از سینمای 'موج نو' ی تاجیکستان شد. سینمای تاجیکستان پدیدهٔ غریبی است. زیرا پس از فروپاشی شوروی که سرمایهگذاری و نظارت مرکزی در آن دچار آشفتگی شد، ظاهراً به تولید مشترک با کمپانیهای مستقلی متکی است که در حال حاضر تعدادشان به ده کمپانی میرسد. با این حال این کشور (با جمعیت ۷/۵ میلیونی) سالانه شش تا هفت فیلم سینمائی در همهٔ زمینهها تولید میکند و پایتخت آن، شهر دوشنبه، اخیراً یک جشنوارهٔ فیلم بهراه انداخته و در آن فیلمهائی از ترکیه، ایران، افغانستان و هند عرضه میشود.
|
|
|
سینمای ترکمنستان که با تأسیس ترکمن فیلم در ۱۹۶۱ نهادینه شد، ابتدا در ۱۹۲۶ در عشقآباد، پایتخت کشور، آغاز شد. در میان نخستین فیلمهائی که در آنجا ساخته شد، تشنگیهای زمین (۱۹۳۰) از یولی رایزمن، یک مستند سینمائی دربارهٔ احداث یک کانال در دل بیابان، برای استودیوی وُستک - کینو را میتوان نام برد، که نخستین فیلم ناطق شوروی نیز محسوب میشود چون در ۱۹۳۱ روی آن گفتار و موسیقی گذاشتند. تا دههٔ ۱۹۶۰ با این یک استثناء تنها معدودی فیلم قابل ذکر در این کشور تولید شد، تا آنکه در این دهه کارگردانهای تعلیمدیدهٔ VIGIK از جمله، بولات منصورُف (متولد ۱۹۳۷) و حاجی قلی نارلِیف (متولد ۱۹۳۷) کار خود را در صنعت سینمای ترکمستان آغاز کردند. نخستین فیلم منصورف، رقابت (۱۹۶۳) - ضمناً نخستین فیلم سینمائی یک کارگردان بومی - به جنگ طولانی قبایل ترکمن با کردهای ایرانی پرداخت که فیلمبرداری آن را نارلیف بر عهده داشت. این دو کارگردان بار دیگر در فیلم رفع تشنگی (۱۹۶۷)، اقتباسی از یک رمان روسی دربارهٔ کندن یک مانال مدرن در بیابانهای قراقوم، و فیلم دختر برده (۱۹۷۰) همکاری کردند، که فیلم اخیر را معمولاً بهترین فیلم مشترک آن دو میشناسند.
|
|
دختر برده با نگاهی دقیق به گذشتهٔ این ملت و با شیوهپردازی درخشانی بهصورت رنگی و پرده عریض (وایدسکرین) فیلمبرداری شده و به برخورد انفجارآمیز دو فرهنگ باستانی ترکمن و ایرانی با آرمانهای انقلابی اروپائی میپردازد. تارلیف نیز با فیلم عروس (۱۹۷۲) به کارگردان سرشناسی بدل شد. عروس روایتی است از شحاعت زن ترکمن که با پایداری بسیار منتظر میماند تا شهورش از جنگ جهانی دوم بازگردد. این فیلم در سال ۱۹۷۲ جایزهٔ ویژهٔ داوران جشنوارهٔ جهانی لوکارنو را نصیب نارلیف کرد. غالب فیلمهای بعدی نارلیف - وقتیکه زنی اسب زین میکند (۱۹۷۳)، حرفِ ناگفتنی (۱۹۷۶)، جمال (۱۹۸۰) - همگی بر نقش زن در جامعهٔ اسلامی متمزکز شدهاند. اما فیلم مانکورتها (همچون بهنام بالهای خاطره، ۱۹۹۰) استعارهای است از نظامهای تمامیت خواه که از رمان روزی که بیش از صد سال طول کشید نوشتهٔ چنگیز آیتماتف اقتباس شده است. این فیلم بسیار تأثیرگذار و ضمناً آخرین تولید استودیوی ترکمن فیلم، ماجرای قبیلهای باستانی است که سلحشوران قبایل دیگر را به دام میاندازند و آنقدر شنحهشان میکنند تا خاطرهها و امیالشان نهدم شود. سپس این قربانیان همچون شهروندان یک کشور استبدادی به بردههای رام (مانکورت) بدل میشوند، در حالیکه نه چیزی از گذشتهٔ خود به یاد میآورند و نه امیدی به آینده دارند.
|
|
سینمای ترکمن، مانند غالب کشورهای آسیای مرکزی، از نظر تکنیکی فقیر اما از لحاظ آفرینندگی و معنویت پربار است. در اینجا سنت پسندیدهای در باب تولید فیلمهای سینمائی برای کودکان یا دربارهٔ کودکان وجود دارد که برخی از این فیلمها از بهترین آثار سینمائی ترکمنستان هستند - مرد بار آوردن (۱۹۸۲) از عثمان سَفَرُتت (متولد ۱۹۳۸) و وقتی پدرم بازگرددد (۱۹۸۲) و فرزند پسر (۱۹۸۹) از خالممد کاکابایُف (متولد ۱۹۳۹). با این حال سینمای ترکمنستان، که از کوچکترین جمهوریهای آسیای مرکزی است (جمعیت ۸/۳ میلیون نفر)، بدون سرمایهگذاری خارجی با مشکلات فروانی روبرو است. نارلیف در این باره گفته است 'ما باید سالها تلاش کنیم تا ابتتدا به تکنولوژی دست یابیم و سپس به پول بیندیشیم' . این گفته در مورد فقیرترین ایالت شوروی پیشین راهحل معقولی بهنظر میرسد.
|