|
|
ویکتور تورین در ۱۹۲۹ مستندی بهنام تورکسیب در قزاقستان ساخت که به ساخته شدن خط آهن ترکمنستان - سیبری پرداخته بود. در همان سال یک فیلم کوتاه بومی نیز بهنام ورود اولین قطار به آلما - آتا ساخته شد. اما سینمای قزاقستان در سال ۱۹۳۷ به راه افتاده، هنگامیکه استودیوی مستندسازی آلما - آتا در پایتخت کشور تأسیس شد، اما پس از حملهٔ آلمانها به شوروی استودیوهای مسفیلم و لنفیلم برای آنکه از دست دشمن در امان باشند به آلما - آتا منتقل شدند (ر.ک. به مبحث سینمای اروپا در دههٔ ۱۹۳۰). طولانی شدن جنگ آلما - آتا (بهمعنای 'سیب پدر' ) را به مرکز سینمائی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کرد و از ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ سهچهارم فیلمهای سینمائی شوروی در آنجا تهیه شد. در اینجا بود (با کمتر از ۱۵۰ مایل فاصله از مرزهای چین) که آیزنشتاین ایوان مخوف، قسمت اول (۱۹۴۵)، و قسمت دوم (۱۹۴۶) را فیلمبرداری کرد و یولیرایزمن (ماشِنکا، ۱۹۴۲) بوریس بارنت (هوش ذیقیمت، ۱۹۴۲)، لئونید و ایلیا ترابرگ (بازگیر زن، ۱۹۴۳)، گئورگی و سرگئی و اسیلیف (خط اول جبهه، ۱۹۴۴) و پودفکین (بهنام سرزمین پدری، ۱۹۴۳) مهمترین آثار دوران جنگ خود را تولید کردند. سالهای پس از جنگ همچنین شاهد نخستین اقتباس سینمائی از ادبیات قزاق (آوازهای آبیج [افیم آرون، ۱۹۴۵]، برگرفته از رمان مختار عِوضُف) و نخستین فیلم رنگی از قزاقستان (جامبول [افیم زیگان، ۱۹۵۲]) بود. در این دوره استودیو قزاقفیلم بهطور منظم تعدادی فیلم سینمائی، و چهار تا پنج مستند کوتاه در سال تولد میکرد. از جمله فیلمهای این دوره، اسم من کوژا است (۱۹۴۶) و سفر به دوران کودکی (۱۹۷۰) از عبدالله کارساکبایِف (متولد ۱۹۲۶) و سرزمین نیاکان (۱۹۶۶) و پایان کار آتامان (۱۹۷۰) از ساکن آجماتُف (۷۰-۱۹۱۴) بودند که اینجا و آنجا موردتوجه قرار گرفتند.
|
|
در هر صورت امروز آلما - آتا به قول مجلهٔ ورایتی 'هالیوود آسیای مرکزی' شناخته میشود، به چند علت: قزاقستان (جمعیت ۱/۱۷ میلیون نفر) از نظر جغرافیائی پس از روسیه وسیعترین جمهوری شوروی پیشین است و بهواسطهٔ گستردگی و ذخایر زیرزمینی، از جمله نفت، هدف عمدهٔ سرمایهگذاری غرب بوده است. از طرفی قزاقستان روزگاری بهخاطر بازیگران محبوبش بهعنوان کشور 'پسران وحشی قزاق' یا 'موج نوی قزاقستان' شناخته میشد. این پدیده از سال ۱۹۸۴ بهدنبال یک برنامهٔ پنج سالهٔ تربیت کارگردان قزاق برای استودیو قزاقفیلم در VGIK آفتابی شد و سرگئی سُلُویف (کبوتر سفید؛ ۱۹۸۶؛ آسا، ۱۹۸۸؛ رُز سیاه برای اندوه، رُز سرخ برای عشق، ۱۹۸۹ و غیره ) کارگردان اوان - گارد هدایت این برنامه را بر عهده گرفت. در راستای این برنامه ده هنرجوی قزاق حتی پیش از فارغالتحصیل شدن موفق شدند نخستین فیلم سینمائی خود را بسازند - از مله کارگردان جنجالی، رشید توقمانُف (متولد ۱۹۵۴) فیلمی بهنام سوزن (۱۹۸۸) ساخت که نخستین فیلم پرفروش شوروی و ستارهٔ راکاندرول لنیگراد، ویکتور تسوبی، در نقش مرد جوانی ظاهر میشود که یک باند مواد مخدر ار متلاشی میکند.
|
|
موفقیت این فیلم الهامبخش سه دانشجوی دیگر شد تا در ۱۹۸۹ دست به تولید فیلمهای نامتعارف و کمهزینه بزنند - سریک آپریُمف (متولد ۱۹۶۰، آخرین ایستگاه)، آلکساندر باراتف (متولد ۱۹۶۰) و باخیت کیلیبایِف (متولد ۱۹۵۸، سه نفر) و آبای کارپیکُف (ماهی کوچولوی عاشق، ۱۹۸۹) - که همهٔ این فیلمها در سطح جهان پخش شدند. در آوریل ۱۹۸۹، هنگامیکه نوقماتُف مدیرعامل اتحادیهٔ فیلمسازان قزاق شد همگان دریافتند که تغییرات بنیادینی در راه است. یک سال بعد از آن دو فیلم پراهمیت ساخته شد - حماسهٔ سه ساعتهٔ آرداک امیرکولف، سقوط اوترار (۱۹۹۱)، که حملهٔ چنگیزخان مغول و ویرانی یک شهر قزاق در سدهٔ سیزدهم را استعارهای از اوضاع اجتماعی/سیاسی شوروی در روزهای آغازین حملهٔ هیتلر در ۱۹۴۱ قرار داده؛ و فیلمی از یِرمَک شیناربایف بهنام انتقام (۱۹۹۰)، تأملی فلسفی در باب خشونت که در هفت فصل و بر اساس یک افسانهٔ باستانی کشور کره ساخته شده و در مکان واقعی در جزیرهٔ ساخالین در قزاقستان فیلمبرداری شده است. از چهرههای مهم دیگر موج نوری قزاقستان این نامها را میتوان یافت: باخیت کاراکولف (جادوگران، ۱۹۹۱)، امیر کاراکولف (زن در میان دو برادر، ۱۹۹۰) و تالگات تِمِنُف (متولد ۱۹۵۴ - تولهگرگی در میان آدمها، ۱۹۸۹؛ هدفِ دونده، ۱۹۹۱). دومین فیلم بسیار پیشتاز نوقمانف، شرق وحشی: یا آخرین فیلم شورویائی (۱۹۹۲) نام دارد که وقتی ساخته میشد اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید. شرق وحشی با فیلمبرداری زیبای مرد، برادر نوقمانف، در کوههای قزقیزستان، نقیضهای است بهشدت التقاطی از فیلمهای وسترن و گونههای شوریائی، و در واقع سنگ قبر طعنهآمیزی است برای آنچه روزگاری بزرگترین و باارزشترین سینمای دنیا بود.
|
|
قزاقفیلم از نظر وسعت چهارمین استودیوی فیلم شوروی بود و امروز بیشترین تسهیلات تولید فیلم در آسیای مرکزی در آنجا مستقر است. در این استودیو بیش از هزار و دویست نفر کار میکنند اما وسایل و تجهیزاتش کاملاً قدیمی است. سیاست شوروی اولویت سرمایهگذاری در فیلم را به مسفیلم و لنفیلم داده بود و آشکار نسبت به سینمای ملتهای حاشیهٔ شمالی خسّت به خرج میداد. حتی امروز هم فیلمسازان قزاق از نظر مواد خام و امکانات پس از تولید (پس - تولید) در مضیقه هستند و حتی قادر به صدابرداری سرصحنه نیستند. با این حال و بهرغم همه موانع، تولید متوسط سالانهٔ قزاقفیلم چهار فیلم داستانی بلند و چهار فیلم تلویزیونی بهاضافهٔ شش مستند سینمائی، پنجاه مستند کوتاه و پنج نقاشی متحرک است، و این الگو پیگرانه دنبال میشود. اما وجود سی کمپانی فعال و مستقل تولیدی در قزاقستان در زمان تدوین این مبحث مایهٔ امیدواری است. بزرگترین آنها، کمپانی کاتارسیس، از آغاز کارش در ۱۹۸۷ تاکنون موفق شده برای حدود پنجاه فیلم از کشورهای دیگر جهان سرمایه جذب کند، که آثار برجستهٔ کارگردانی مانند آلگیمانتاس پوییپا، بلیت برای تاجمحل (۱۹۹۱) از آن جمله هستند.
|
|
|
استودیوی قرقیزفیلم در سال ۱۹۴۲ در پایتخت قرقیزستان، فرونزه (اکنون بیشکک)، به راه افتاد اما تا چند سال پس از جنگ جهانی دوم این استودیو رشدی نکرد، تا آنکه لاریسا شپیتکو برای فیلمبرداری فیلم گرما به قرقیزستان آمد. این فیلم بر اساس داستانی از رماننویس مشهور قرقیز - چنگیز آیتماتف (متولد ۱۹۲۸) ساخته شده است که خود در آن زمان مدیر هنری این استودیو بود و بعدها دبیر اول اتحادیهٔ فیلمسازهای قرقیز شد و بیش از بیست سال در این سمت ماند. شپیتکو دو نفر ار اعضاء استودیوی قرقیزفیلم را بهکار گرفت (بهعنوان مهندس صدا و بازیگر نقش اول) که بعدها در صدر کارگردانهای سینمای قرقیزستان قرار گرفتند: تُلوموش اُکِیِف (متولد ۱۹۳۵) و بولوتبِک شمسیف (متولد ۱۹۴۱).
|
|
اُکیف در ۱۹۵۸ از انستیتوی سینمای لنینگراد (LIKI) فارغالتحصیل شد اما آموزش فیلمنامهنویسی و کارگردانی را در گوسکینو ادامه داد. نخستین فیلم او، اینها اسباند (۱۹۶۵) مستند کوتاهی دربارهٔ زنجیرهٔ حیاتی اسبها بود. (قرقیزها اسبداران کوچنشین بودند و تا سال ۱۹۲۲ الفبا نداشتند؛ اُکیف خود در استپها در چادر بهدنیا آمده بود). فیلمهای اولیهٔ دیگرش نیمهمستند بودند، مانند فیلم سینمائی پرستش آتش (۱۹۷۲) که در آن زندگی نخستین زن کمونیست این جمهوری، خانم اورکوبی سالیوا، را بازسازی کرده است. سالیوا در جریان اشتراکی شدن مزارع در ۱۹۳۰ بهدست مسلمانان کشته شد. نخستین فیلم سینمائی دراماتیک او، آسمان کودکی ما (۱۹۶۷)، یکی از آثار دورانساز قرقیزستان شد. اُکیف در این فیلم تأثیرات گذر از فرهنگ چادرنشینی در دههٔ ۱۹۲۰ را دراماتیزه کرده است. او پس از کارگردانی فیلم عمیقاً روانکاوانهٔ آسمان کودکی ما (۱۹۶۷) فیلمی بهنام میراث (۱۹۷۰) ساخت که دیالوگی است میان مردی کهنسال بر لب گور با همسرش. فیلمهای دیگر او، وحشی (۱۹۷۴)، حکایتی است اسطورهای در باب دوستی یک پسر با یک گرگ، و فیلم سیب سرخ (۱۹۷۵) بر اساس رمان معاصری از آیتماتُف. اما شاهکار اُکیف، نسل یوزپلنگهای برفی (۱۹۵۸) از حماسهای شفاهی دربارهٔ قهرمان فرهنگی قرقیز، کوشوشاش، اقتباس شده، که در مکان واقعی در کوهستانهای باشکوه تینشان فیلمبرداری شده است و مبارزات کوشوشاش در راه نجات ملت خود از دست دشمنان طبیعی و انسانی تا پای مرگ را روایت میکند. اُکیف این فیلم را باشکوه و جلالی افسانهای، متناسب با ساختار منظوم دوران قصه به تصویر درآورده است. او در سالهای اخیرتر با مشارکت قرقیزستان و سوریه فیلمی بهنام سرابهای عشق (۱۹۸۷)، تصویری از رنسان شرق در خیوه و بخارا در دوران تیموریان، و همچنین فیلم چنگیزخان (محصول مشترک قرقیزستان/ایتالیا/چین، ۱۹۹۳) را کارگردانی کرده است.
|
|
بولوتبِک (بولوت) شمسیِف فارغالتحصیل VGIK است و فیلم پایاننامهاش، مستند کوتاهی بهنام ماناسچی (همچنین بهنام شاعران ماناس، ۱۹۶۵)، در ۱۹۶۶ جایزهٔ اول جشنوارهٔ اُبِرهاوزِن را ربود. دومین فیلم کوتاهش، گلهدار (۱۹۶۶)، نیز چندین جایزهٔ جهانی نصیب او کرد، اما با نخستین فیلم سینمائی خود، شیلک تفنگ در گذرگاه کوهستانی (همچنین بهنام شیلکی در گذرگاه کاراش، ۱۹۶۷)، که در آن بازآفرینی تاریخ و صحنههای هیجانانگیز پرجمعیت را با استادی کارگردانی کرده بود شهرت یافت. این فیلم به زندگی یک دزد اسب در دوران پیش از انقلاب میپردازد. فیلم بعدی، نفرین (همچنین بهظنام شقایقهای سرخ ایسک - کول، ۱۹۷۱)، که فیلمی حادثهای است ماجرای تجارت هروبین در دههٔ ۱۹۲۰ را تصویر میکند. بسیاری از فیلمهای بعدی شمسیِف - کشتی سفید (۱۹۷۵)، در میان مردم (۱۹۷۸)، لکلکهای سحرخیز (۱۹۷۹)، تلهٔ گرگ (۱۹۸۲)، و کمین کردگان (تکتیرانداز، ۱۹۸۵) از آثار چنگیز آیتماتف و با همکاری خود او اقتباس شدهاند. شمسیِف همچنین نخستتین فیلم دوران گلاسنوست، صعود به فوجییاما (۱۹۸۸) را ساخت. ین فیلم استعارهٔ استادانهای است از کشور قرقیزستان در سلطهٔ کمونیستم، که در پسزمینهٔ بزرگداشت روز اول ماه مه در دوران برژنف اتفاق میافتد و از نمایشنامهٔ جنجالی آیتماتف گرفته شده است. این نمایشنامه نخستین بار در ۱۹۷۳ به صحنه رفته بود.
|
|
استودیوی قرقیزفیلم با آنکه کوچکترین استودیوی آسیای مرکزی است به داشتن تعدادی کارگردان دیگر مباهات میکند، از جمله، ملیس اوبیکیف (متولد ۱۹۳۵) که در فیلم کوهستانهای سفید (۱۹۴۶) قرقیزستان دوران جنگ داخلی را بازسازی کرده و دیگری ب. کاراگولُف، با فیلم فریاد پرندهای در گذرگاه (۱۹۹۱)، که روایتی است از یک فراری ارتش سرخ به قلم ایتماتف. این استودیو تا سال ۱۹۹۰ تنها یک دوربین ساخت اروپا و فقط یک استودیو با قابلیت ضبط صدا در اختیار داشت. جالب است بدانیم صنعت فیلم این کشور کوچک (جمعیت ۶/۴ میلیون نفر) - که در ۱۹۹۲ رسماً قرقیزستان نام گرفت - از چنان مناظر باشکوه و استعدادهای سینمائی برخوردار است که توانسته از عهدهٔ تدارک محصولات مشترکی مانند چنگیزخان، با پنجاه و شش هفته فیلمبرداری و دوازده هزار سیاهی لشکر و سه هزار اسب، برآید.
|