پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
گئورگ الیاس میولر (Georg Elias Müller) (۱۹۳۴-۱۸۵۰)
وى در گريما (Grimma) که از لايپزيگ زياد دور نيست بهدنيا آمد. او تحصيلات مقدماتى خود را در آنجا گذراند و هنگامى که بيش از پانزده سال نداشت، به فلسفه علاقهمند شد. اين علاقه او با خواندن کتاب فاست (Faust) گوته و اشعار بايرون (Byron) و شلى (Shelly) آغاز گشت. از اين طريق بود که ميولر يک فيلسوف جوان و تاحدى يک عارف شد. ولى تحت تأثير لسينگ (Lessing) شاعر فيلسوفمنش و درامنويس و منقد آن زمان، از اين گرايش بيرون آمد و از او ارزش تفکر دقيق را آموخت، همچنانکه اشتومف از برنتانو آموخته بود. بدين ترتيب عادت تفکر را که يکى از ويژگىهاى خاص او در طو زندگى بود، کسب کرد. | |
پس از يک نيم سال در Gymmasium در لايپزيگ، ميولر بهمنظور تحصيل فلسفه و تاريخ وارد دانشگاه لايپزيگ شد. فلسفه را بهعلت اينکه دوست داشت و تاريخ را به دليل اينکه ممکن بود بتواند به شغل معلمى بپردازد انتخاب کرد. اين زمانى بود که وونت در هايدلبرگ، سخنرانىهائى خود را در مورد روانشناسى فيزيولوژيک آغاز کرده بود. در لايپزيگ، وى تحت تأثير فيلسوفى بهنام دروبيش (Drobisch)، به فلسفه هربارت گرايش پيدا کرد. در سال ۱۸۶۹ براى تحصيل تاريخ به برلن رفت وى مطالعه نوشتههاى لتزى تعيينکننده فلسفه بهعنوان گرايش عمده (Hauptfach) او بود. اشتومف بين عشق به موسيقى و فلسفه سرگردان شده بود و تنها پس از گذشت مدتها توانست راهى بيابد که دومى را در خدمت اولى گيرد؛ ولى ميولر ميل داشت که تاريخ را در خدمت فلسفه قرار دهد، ليکن او از اين تصميمگيرى بهعلت باورهاى زمان خود که علوم طبيعى و رياضى اساس و پايه مناسبى براى فلسفه هستند، منع شد. تعارض بين علم و تاريخ ديرزمانى در ذهن ميولر ادامه يافت و گاهى همانطور که خود گفته 'تا پاسى از شب' طول کشيد. از عجايب روزگار اينکه اين تضاد و کشمکش روحى در اثر ظهور جنگ فرانسه و آلمان حل شد. براى او که جوان بيستسالهاى بود زندگى سربازى به مثابه تعطيلات خوشايندى بود که کسالت زندگى يکنواخت علمى را برطرف مىکرد. پس از اتمام سربازي، بهنظر او تاريخ موضوع سيار محدودى براى مطالعه علم رسيد و لذا با طيب خاطر به مطالعه علوم طبيعى پرداخت، و بهخصوص به کتاب هلمهولتز بهنام: Physiologisch Optik که فکر اصلى رساله دکترى او را به وى داد، روى آورد. | |
در رجوع به تاريخ روانشناسى آزمايشگاهى بايد به ياد آوريم که (مثلاً اگر بگوئيم در سال ۱۸۶۰ فخنر آن را آغاز کرد) اين گذشته يکباره و بهصورت جهشى رشد نکرد. در همان سال ۱۸۶۰ مقدار زيادى آزمايشهاى روانشناسى انجام مىگرفت، و بيشتر آن هم بهدست فيزيولوژيستها بود. ولى اين فيلسوفان بودند که مالک روانشناسى بودند؛ آنها معتقد بودند که فلسفه و روانشناسى بايد متکى به روش علمى باشند، ولى با اين همه قادر به اينکه آزمايشگر بشوند، نبودند. آنان البته مىتوانستند عينىگرايان خوبى باشند؛ آنها قادر بودند از نتايج علم استفاده کنند و تجربه را بر منطق ناب (Pure Reason) ترجيح دهند. بنابراين راه فلسفه به روانشناسى آزمايشى از طريق روانشناسى عينى بود. اشتومف در سال ۱۸۷۳ نظريه فطرتگرائى را درباره ادراک فضائى و ميولر در همان سال رسالهٔ خود را در مورد توجه حسى انتشار دادند. هر دو اين نشريهها عينى بودند ولى از آزمايشگاه خبرى نبود. بحث ميولر بسيار دقيق و روشن و منطقى بود، و با موضوعى برخورد مىکرد که سالها تن به روش آزمايشگاهى نمىداد. بنابراين چنين شد که سى و پنج سال بعد هم، در کتبى که راجع به دقت نگاشته مىشد، هنوز از رساله ميولر به وفور نقل و قول مىشد. | |
زمانى که ميولر در لايپزيگ بود با فخنر آشنا شد و از آن تاريخ به مکاتبه علمى با او پرداخت. براين اساس بود که وى توجه خود را معطوف پسيکوفيزيک کرد و به انتقاد از فخنر پرداخت. نتيجه تغيير و اصلاح و گسترش روش پسيکوفيزيک بود که در سال ۱۸۷۶ در رساله خود ارائه داد و در همان زمان هم به سمت دانشيارى در گتينگن برگزيده شد. اين رساله در کتاب اصول پسيکوفيزيک (Zur Grundlegung Der Psychophysik) به چاپ رسيد. و سال بعد با مقالهاى آن را تکميل نمود. هر دو اين نشريهها حاوى بسيارى ابداعات بودند که از آن زمان معيارهاى پذيرفته شده در روش پسيکوفيزيک محسوب مىگردند. بخش اعظم کتاب به بحث درباره حقايق مربوط به قانون وبر اختصاص داده شده است. ميولر چهار سال در سمت دانشيارى در دانشگاه گتينگن فعاليت نمود و در سال ۱۸۸۱ بهجاى لتزى به سمت استادى در آن دانشگاه منصوب گرديد و تا آخر عمر در آنجا باقى ماند. او به مدت چهل سال در سمت استادى در گتينگن به کار و کوشش پرداخت. | |
بدين ترتيب بود که ميولر در گتينگن بهصورت يک مؤسسه درآمد، همانطور که وونت در لايپزيگ شده بود ولى اشتومف هيچگاه در برلن به چنين موقعيتى دست نيافته بود. او صاحب آزمايشگاهى بسيار عالى شد که شايد بعد از لايپزيگ مجهزترين آنها در تمام آلمان محسوب مىشد. ولى فضا و مکان و لوازم نيست که اهميت دارد، بلکه نتيجه است که به حساب مىآيد. ميولر در مقايسه با اشتومف تخصص کمترى از او در زمينه روانشناسى داشت (گرچه بهعنوان فيلسوف تخصص بهترى داشت). در روزهاى اول او فاصله تنگاتنگى با پسيکوفيزيک داشت و درنتيجه هنگام مرگ، فخنر رهبر جريانات مربوط به پسيکوفيزيک بهحساب مىآمد. در سال ۱۸۹۰ دو موضوع اصلى براى او پسيکوفيزيک بينائى و حافظه بود. او شايد فعاليت محدودى در پسيکوفيزيک عمومى داشت ولى در دو موضوع پسيکوفيزيک بينائى و حافظه تا آخر عمر خدمات ارزندهاى ارائه داد. در هر سه قسمت او مسائل را از ابداعکنندگان آنها گرفت، انتقاد نمود، تصحيح کرد، گسترش داد و پژوهشهاى زيادى درباره آنها انجام داد. او پسيکوفيزيک را از فخنر، مسئله بينائى را از هرينگ و حافظه را از ابينگهاوس به ارث برد. گروه دانشجويانى که تحت نظر او در گتينگن بودند، بعد از گروه وونت برجستهترين نامها در روانشناسى آلمان هستند. او يک روانشناس ناب بود. اشتومف همواره ادعا مىکرد که فيلسوفى است که روانشناسى را در خدمت فلسفه گماشته است. وونت ادعا مىکرد که روانشناس است، ولى در حقيقت ذهن يک فيلسوف را داشت. بيش از هرکدام از اين افراد ميولر توانست فلسفه را که عشق اول او بود ترک کند و به روانشناسى روى آورد. با بالارفتن سن سؤالهاى مربوط به سيستم روانشناسى او را بهخود مشغول کرد. در اين ارتباط روشن است که ميولر همانند وونت به روانشناسى محتوا توجه داشت. با گذشتهاى شبيه اشتومف، وى مىبايست از لحاظ عقيده يک روانشناس عمل مىشد، اگرچه در عمل چنين نبود. اين تفاوت بين عقيده و عمل نقطه مهمى در روانشناسى آن زمان است؛ روانشناسان نمىدانستند چگونه 'عمل' را مورد بررسى آزمايشگاهى قرار دهند ولى قادر به آزمايش 'محتوا' بودند. ميولر بهعنوان يک روانشناس آزمايشگاهى موفق شد و درنتيجه نسبت بر برنتانو به طرف وونت کشيده شد. | |
در سال ۱۸۸۹ ميولر همواره با شومن نتيجه تحقيقات خود درباره اوزان (Weights) را منتشر نمود. او چنين نتيجهگيرى کرد که قضاوت راجع به 'سنگينتر' (Heavier) يا 'سبکتر' (Lighter) بستگى به 'پيشبينى عضلانى از محرک' (Muscular Anticipation of Stimulus) دارد. اين يکى از اولين پژوهشهاى آزمايشگاهى در مسئله نگرش (Attitude) محسوب مىگردد. روشن است که او اشتغال ذهنى با مسائل مربوط به عضلات داشت زيرا در همان سال کتاب او تحت عنوان: theorie Der Muskel Contraction منتشر شد. در سال ۱۸۸۵، ابينگهاوس نتايج آزمايشهاى کلاسيک خود در زمينه حافظه را انتظار داد، و ميولر و شومن تحقيقات راجع به حافظه را با استفاده از روش Erlernungsmethod 'روش تسلط کامل' (Method of Complete Mastery) ابينگهاوس شروع نمودند. ميولر همواره آماده بهرهبردارى از يک روش جديد بود. او و شومن اين آزمايشها را تا سال ۱۸۹۲، ادامه دادند و يک سال بعد نتايج آنها را در مقالات کلاسيکى که شامل قوانين تشکيل هجاهاى بىمعنى (Nonsense Syllables) است چاپ نمودند. |
همچنین مشاهده کنید
- کارل اشتومف (Carl Stump) (۱۹۳۶-۱۸۴۸)
- گئورگ الیاس میولر (Georg Elias Müller) (۱۹۳۴-۱۸۵۰)
- گوستاو تئودور فخنر (Gustov Theodor Fechner) (۱۸۰۱-۱۸۸۷)
- گئورگ الیاس میولر (Georg Elias Müller) (۱۹۳۴-۱۸۵۰) (۲)
- ایوالد هرینگ (Ewald Hering) (۱۹۱۸-۱۸۳۴)
- ویلهلم وونت (Wilhelm Wundt)
- فرانز برنتانو
- هرمن لودویگ فردیناندفن هلمهولتز (Herman Ludwig Ferdinand Von Helmboltz) (۱۸۹۴-۱۸۲۱) (۲)
- هرمن لودویگ فردیناندفن هلمهولتز (Herman Ludwig Ferdinand Von Helmboltz)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست