پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر


شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر    خسروان را جای تشویشست ازان اقلیم گیر
بردمش پیش امیری، تا بخواهم داد ازو    چون بدید او را، ز من آشفته دل‌تر شد امیر
هر دبیری را که فرمایم نبشتن نامه‌ای    پیش او جز شرح حال خویش ننویسد دبیر
آن تن همچون خمیر سیم و آن موی دراز    کرد باریکم چو مویی کش برآرند از خمیر
میل عاشق چون کند دلبر؟ چو نپسندد ر قیب    داد مسکین کی دهد سلطان؟ چو نگذارد وزیر
در دل او عاقبت یک روز تاثیری کند    ناله و آهی که هر شب میرسانم تا اثیر
هر که همچون اوحدی خود را نخواهد مبتلا    گو: نظر کمتر فکن بر روی یار بی‌نظیر


همچنین مشاهده کنید