سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
قصاب و تاجر و قاضی
يک پيرمردى بود که خيلى از دست رفته بود. اين پيرمرد زنى داشت. مدتى که با هم زندگى کرده بودند هميشه مرد کار کرده بود و براى زن نان آورده بود. شب چهارشنبهسورى زن به مرد گفت: 'تمام سال تو کار مىکنى و خرجى مىدهى امشب مىخواهم خرج شب چهارشنبهسورى را بهعهدهٔ من بگذاري' مرد قبول کرد و گفت: 'در صورتى که عمل بد در بين نباشد حرفى ندارم.' زن گفت: 'قول مىدهم ' و خود را آرايش کرد و از خانه بيرون آمد رفت خانهٔ قاضى شهر. پس از احوال پرسى به قاضى گفت: 'چند سال است که شوهر من به سفر رفته من مبلغ صد تومان بدهى دارم اگر ممکن است صد تومان بهعنوان قرض به من بدهيد و بعد از آنکه شوهرم از مسافرت آمد پس مىدهم.' قاضى گفت: 'مىدهم به شرطى که اگر شوهرت از مسافرت نيامد قول عروسى به کسى ندهي' زن قبول کرد از آنجا آمد پيش ملاى مکتبدار. |
همان خواهشى که از قاضى کرده بود از او هم کرد. ملا گفت: 'مىدهم بهشرطى که اگر شوهرت نيامد به من قول عروسى بدهي' زن قول داد بعد رفت پيش يک نفر تاجر. خواهشى را که از قاضى و ملا کرده بود از او هم کرد. تاجر هم همان قولى که آن دو نفر از زن گرفته بودند از او گرفت. زن پولها را آورد و تحويل شوهرش داد. شوهرش گفت: 'از کجا آوردي؟' گفت: 'خدا رسانده' زن به هر سه نفر گفته بود که سه روز بعد بيايند خانهٔ او. در روز موعود هر سه نفر روانهٔ خانهٔ زن شدند. در بين راه به هم رسيدند قضيه را براى هم گفتند. پشت در حياط که آمدند راهى براى داخل شدن به حياط پيدا نکردند فقط راه آبى از خارج به داخل حياط راه داشت. زن که مىدانست آنها مىآيند. داخل حياط جلو راه آب نشست. آن سه نفر گفتند که يکىيکى از راه آب وارد حياط مىشويم. اول ملا با سر داخل راه آب شد همينکه خواست سر خود را بيرون بياورد دماغ او را بريد. ملا به عقب برگشت و گفت: 'چه بوى هل و ميخکى مىآد!...' بعد تاجر وارد شد همينکه سر و کلهاش پيدا شد گوش او را هم بريد. تاجر برگشت و گفت: 'چه صداى ساز و آوازى مىآد! گوشم داره کر مىشه.' قاضى پا پيش گذاشت و وارد راه آب شد زن آلت او را بريد. قاضى در حالى که خود را پس مىکشيد گفت: 'حالا معلوم شد ... آن همه سر و صدا براى ختنهسوران من بود!' |
- قصاب و تاجر و قاضى |
- قصههاى ايراني، جلد دوم ـ ص ۲۱ |
- گردآورنده: سيدابوالقاسم انجوى شيرازى |
- انتشارات اميرکبير، چاپ اول ۱۳۵۳ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد دهم، علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۱ |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت سیزدهم دولت لایحه بودجه 1403 حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه تهران هواشناسی سیل شهرداری تهران بارش باران فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت دستگیری شورای شهر تهران پلیس
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو کارگران سایپا دلار ایران خودرو بازار خودرو قیمت طلا مالیات بانک مرکزی تورم
تلویزیون رسانه سریال مقام معظم رهبری سینمای ایران سینما تئاتر موسیقی فیلم بازیگر رسانه ملی کتاب
ناسا سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال باشگاه استقلال بازی وحید شمسایی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل فناوری همراه اول ماه آیفون گوگل روزنامه ایرانسل
داروخانه ویتامین کاهش وزن دیابت خواب طول عمر چاقی سلامت روان فروش اینترنتی دارو بارداری