جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مثل دسته گل
مردی میهمان پیامبر (ص) بود. پیامبر (ص) صحبت می كرد و او سراپا گوش بود. ناگهان كودكی وارد شد و سلام كرد. پیامبر به احترام او ازجا برخاست و با او دست داد. كودك از شادی چشم هایش برق می زد. كودك، همسایه مرد میهمان بود. كودك نزدیك مرد رفت، سرش را خم كرد، چیزی در گوش او گفت و فوری خداحافظی كرد و رفت. مرد با شنیدن خبر كودك، خیلی ناراحت شد. سرش را با ناراحتی میان دستهایش گرفت و چند لحظه در همان حال ماند. پیامبر(ص) كه ناراحتی مرد را دید با تعجب پرسید: چه شده؟ ماجرا را تعریف كن.
مرد آه بلندی كشید و گفت: این بچه همسایه ما بود. به من خبرداد كه همسرم دختری به دنیا آورده. چقدر بدشد، من دوست داشتم فرزندم پسر باشد.
پیامبر (ص)لبخند زد و گفت: چرا غمگینی؟ زمین سنگینی اش را تحمل می كند و آسمان بر او سایه می افكند و خدا هم روزی اش را می دهد. دختر مثل دسته گلی است كه تو آن را می بویی.
مرد لحظه ای به چشمهای پیامبر(ص) نگاه كرد، لبخندزد و گفت: دسته گل! چه جمله زیبایی! من تا حالا این جوری فكر نمی كردم و فوری با پیامبر (ص) خداحافظی كرد. او می رفت تا دسته گلش را ببیند.
منبع: بهترین بابای دنیا، داستانهایی از زندگی پیامبر(ص)، نوشته محمودپور وهاب، مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست