پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اپرای بزرگ عوام


اپرای بزرگ عوام

درباره آرکاد فایر و آلبوم جدیدش

گروه مستقل کاناداییِ «آرکاد‌فایر» (Arcade Fire) به‌تازگی آلبوم جدیدش را روانه بازار موسیقی کرده است. گروهی که از اواسط سال ۲۰۰۳ میلادی شکل گرفت و با همان آلبوم اولش آن‌قدر معروف و محبوب شد که روی جلد مجله‌ی «تایم» (Time) رفت و از سوی این نشریه عنوان «جذاب‌ترین گروه راک کانادا» را دریافت کرد.

نوشتاری که در پی می‌آید بیانگر دیدگاه‌های نویسنده‌ی نشریه‌ی معتبر «نیویورکر» (The Newyorker) است پیرامون این گروه و دو آلبومی که تا به حال منتشر کرده.

این گروهِ اهل مونترال کانادا اصولاً همه‌چیز را «بزرگ» و در بهترین شکل دوست دارد. گروهی که از هفت عضو اصلی تشکیل شده است و بنیان‌گذاران آن، زن‌وشوهری با نام‌های «وین باتلر» (Win Butler - با قدی نزدیک به دو متر) و «رِژین شاسانی» (Regine Chassagne) هستند.

آنها بر روی صحنه معمولاً از ۹ نوازنده و گاهی هم بیش‌تر بهره می‌برند. نخستین آلبوم گروه - که به شکلی غیرعادی شسته‌رفته بود، «تشییع جنازه» (Funeral) نام داشت که با هزینه‌ای کم‌تر از ده هزار دلار ضبط و در سال ۲۰۰۴ وارد بازار شد. به گزارش «نیلسن سانداِسکن» (۱) تاکنون بیش از سیصد‌هزار نسخه از این آلبوم به فروش رفته است.

این رقم برای گروهی مستقل رقم قابل‌توجهی است، بخصوص برای گروهی که طرفدارانش ام‌پی‌تری‌های رایگان آهنگ‌هایش را ضمیمه‌ی پُست‌های اینترنتی پراحساس خود می‌کنند. گروهی که «دیوید بویی» (David Bowie) با آن اجرای زنده داشته است و «U۲» هم در یکی از تورهای اخیر خود آواز دسته‌‌جمعی و آخرالزمانی آنها در مورد رعد‌و‌برق با عنوان «بیدار شو» (Wake up) را برای پخش از سیستم صوتی قبل از آغاز اجرای خود انتخاب کرده است. (این آهنگ در مراسم پیش از بازی‌های «رنجرز» در «مدیسون اسکوِر گاردن» (Madison Square Garden) نیویورک نیز پخش می‌شود.)

آرکاد‌فایر در آنِ واحد با چندین نسل سخن می‌گوید. تِنور پرحرارت موسیقی گروه که همیشه به سوی نوعی مکاشفه اوج می‌گیرد محبوب جوانان است. شباهت آهنگ‌های آنها به کارهای U۲ یا «ای استریت بَند» (E Street Band) - که متعلق به «بروس اسپرینگستین» (Bruce Springsteen) بود شاید دلیل محبوبیت آنها در میان شنوندگان مسن‌تر باشد، شنوندگانی که معمولاً با خوانندگانی که هم به فرانسه و هم به انگلیسی می‌خوانند، توی گوش هم درام می‌زنند (و در حرکتی سنجیده کلاه ایمنی به سر می‌گذارند) و به تاریخ کشور «هاییتی» علاقه نشان می‌دهند، محتاطانه برخورد می‌کنند. آرکاد‌فایر این حق را برای خود ایجاد کرده است که هر آن‌چه نیاز دارد را قرض بگیرد یا بدزدد؛ این گروه سرشار از انرژی و ایده‌های مختلف است، به‌طوری که نسخه‌های دستکاری‌شده‌اش از آثار گذشتگان گاه بهتر از خود آنهاست. آهنگ‌های آرکاد‌فایر بدون هیچ‌گونه عذر‌خواهی یا تظاهر به چیزی دیگر، شکوه و جلال را نشانه می‌روند و اغلب هم به آن دست می‌یابند.

تمایل اعضای آرکاد‌فایر به ضبط‌های آنالوگی که عالی نیست و پوشیدن لباس‌های آنالوگی که عالی نیست ـ مثلاً بندشلوار ـ در اجراهای زنده، هم به مذاق آنانی خوش می‌آید که به نظرشان زرق‌وبرق‌های «ام‌تی‌وی» (MTV) از‌مد‌افتاده است و هم آنانی که هیچ‌وقت با ایده‌ی تجملات و زرق‌و‌برق کنار نیامدند. تصویر‌سازی‌های خودکاری‌ـ‌جوهری که «تشییع جنازه» را همراهی می‌کنند، از جمله تصویر دستی که با قلمی پردار وَر می‌رود، نشان‌گر تعهد گروه به تلاش‌های خستگی‌ناپذیر است ـ چه این تلاش‌ها افزودن تنظیم‌های سازهای بادی و زهی به آهنگی راک باشد، چه ساختن ویدئویی تبلیغاتی برای اینترنت به سبک تبلیغات آخرشب تلویزیون در دهه‌ی ۱۹۷۰.

موفقیت آرکاد‌فایر بدون‌شک برای نوازندگان قدیمی‌تری که الهام‌بخش آنها بودند اما مجبور بودند در پاسخ به تقاضاهای مدیران استودیوها، آثارشان را از مجرای سیستم شرکت‌های بزرگ تولیدکننده‌ی موسیقی بگذرانند، دل‌گرم‌کننده است. اعضای گروه صاحب استودیویی در بیرون شهر مونترال هستند ـ و این استودیو، کاملاً به‌جا کلیسایی است که تقدس خود را از دست داده، حق اثر اصلی ضبط‌شده‌‌شان را در اختیار خود دارند، و برای وارد کردن موسیقی خود به بازار با شرکت‌های تولیدکننده قرارداد‌های واگذاری امتیاز می‌بندند. در ماه مارس (اواخر اسفند سال گذشته) این گروه با شرکت تولیدکننده‌ی مستقل «مِرج» (Merge) آلبوم جدیدی به بازار داد به نام «انجیل نئونی» (Neon Bible)، در حالی که بلیت‌های پنج برنامه‌ی اخیر آنها در کلیسایی در شهر نیویورک در عرض چند دقیقه در ماه ژانویه به فروش رفته بود.

موسیقیِ گروه درون‌مایه‌هایی ساده دارد، اما تنظیم‌های آنها به سبک سمفونی است، حتی اگر ارکستر متحرک آنها که متشکل از سازهای زهی، بادی، آکاردئون‌ها، هردی‌گردی‌ها و کی‌بُرد‌های مختلف است کمی زهوار‌در‌رفته به‌نظر برسد، درست مثل محصول رپرتواری محلی که توی جاده راه افتاده و یکی از «اپراهای عوام» (Three-penny Opera) را اجرا می‌کند.

باتلر اغلب آهنگ‌هایش را با یک خط باس (Bass Line) شروع می‌کند گیتار در مجموعه‌ی گسترده‌ی آلات موسیقی آرکاد‌فایر جایگاهی فرعی دارد و با صدایی لرزان و زاری‌کننده، که صدای «یان مک‌کولاچ» (Ian McCulloch) از گروه «اکو و بانی‌مِن» (Echo & the Bunnymen) را به خاطر می‌آورد، بخصوص وقتی این صدا به اوج می‌رسد و شروع به شکستن می‌کند.

یک آهنگ معمول آنها «کوچک» آغاز می‌شود، با آواز باتلر بر بستری یک‌نواخت با یک آکورد، بستری که اما آنچنان گسترش می‌یابد و تبدیل به باغی گلگون از صداها می‌شود که گویی محصول یک گروه ۲۰ نفره است. کسانی که می‌توانند نشانه‌هایی از تعصب U۲ را این‌جا بیابند استفاده‌ی مصرانه از خط‌های باس پدال‌پوینت (۲) که به‌وسیله‌ی موتیف‌های رسوخ‌کننده‌ای در اکتاوهای بالاتر به توازن می‌رسد ـ ممکن است ضرب‌ها و بانگ‌های برخاسته از «رانِتس» (Ronettes) و «تاکینگ هِدز» (Talking Heads) را هم که نشانه‌هایی از دوران دیگری از گروه‌های بزرگ بودند شناسایی کنند.

در آلبوم «تشییع جنازه»، مجموعه‌ای از آهنگ‌ها وجود دارد با عنوان کلی «محله» (Neighborhood) و عنوان‌های فرعی خاص هر آهنگ (Tunnels، ۷ Kettles، و Laika) که خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که به مخاطره افتاده است: دستان پدر و مادر خانواده پوشیده از یخ است، خون‌آشامی یکی از برادرها را که نامش «الکس» است گاز می‌گیرد، روی بچه‌ها نمی‌توان اسم گذاشت چون خواننده تمام اسم‌ها را فراموش کرده است، و تونل‌هایی حفر می‌شوند تا این خانواده، گروه، یا شاید هم کل جامعه در آنها پناه بگیرند و در میان انبوه برف از آنها گذر کنند.

یکی از شورانگیزترین آهنگ‌های این آلبوم که باید خیلی پرفروش می‌شد اما نشد ـ «شورش(دروغ‌ها)» ((Lies)Rebellion) است. باتلر با ریتمی تکرار‌شونده و کوبنده از باس و پیانو بر خواب و رویا ـ یا به گفته‌ی خودش بر «تسلیم شدن» ـ خرده می‌گیرد و فریاد برمی‌آورد: «مردم می‌گویند رویاها تنها چیزی هستند که نجاتت می‌دهند. دست‌بردار، عزیزم، ما توی رویاهایمان می‌توانیم همان کارهای ناشایست‌مان را بکنیم.» وقتی باتلر با کلمات «هربار که چشمان‌تان را می‌بندید» بر این مصراع تاکید بیش‌تر می‌کند، گروه پشت سر او می‌خوانند: «دروغ، دروغ!». (در آرکاد‌فایر همیشه بیش‌تر بهتر است و بنابر این اگر پنج نفر از اعضای گروه بتوانند بخوانند، هر پنج نفرشان می‌خوانند.) مشخص نیست که منظور گروه کُر این است که خواننده‌ی گروه دروغگو است یا این که وقتی می‌خوابیم این دروغ‌ها هستند که دور و برمان را می‌گیرند؛ همین ابهام آهنگ را از تبدیل شدن به اثری فخر‌فروشانه باز می‌دارد.

«انجیل نئونی» که نام خود را مدیون رمانی درباره‌ی یک «کابوس‌شهر» [در مقابل آرمان‌شهر] است که «جان کندی تول» (John Kennedy Toole) در ۱۶ سالگی نوشته است، به‌هیچ‌وجه از نظر شکوه و عظمت دست‌کمی از «تشییع جنازه» ندارد، اما پند و اندرزهایی که در «تشییع جنازه» از ته دل فریاد زده می‌شوند تا شنوندگان را به جلو هُل دهند، در آن جای خود را به تصاویری داده‌اند از بمب‌هایی که به زمین انداخته می‌شوند و تصاویری از تحت تعقیب قرار گرفتن... فرار درون‌مایه‌ی اصلی «انجیل نئونی» است؛ عجیب این‌جاست که هیچ‌یک از این‌ها باعث نمی‌شود که از خوش‌بینی گروه کاسته شود. تک‌آهنگ «خودرو را در حال حرکت نگه دار» (Keep the Car Running) با آکورد ر ماژوری تهاجمی و پرسر‌و‌صدا آغاز می‌شود و باس الکتریک، ماندولین و هاردی‌گاردی بین نت اصلی و فاصله‌ی پنجم آن مدام جای‌شان را به هم می‌دهند. شعر آهنگ نشان‌گر آن است که باتلر بیش‌تر از همیشه با خواب مشکل دارد: «هر شب همان یک خواب را می‌بینم. همان شهر قدیمی را با نامی متفاوت. مردانی می‌آیند تا مرا با خودشان ببرند. نمی‌دانم چرا؟

اما می‌دانم که نمی‌توانم بمانم...». وقتی باتلر می‌خواند: «ترسی هست که در اعماق وجودم نگه می‌دارمش، ترسی که قبل از آن‌که بتوانم حرف بزنم، نامش را می‌دانستم»، گروه با ملودی‌ای بی‌کلام و جسورانه به او می‌پیوندد انگار که دارند در میانه‌ی کابوسی شبانه در اردوی خود آتشی بر‌می‌افروزند. نوازندگان با‌شدت می‌نوازند، و به یک‌باره، درست آن هنگام که سر‌و‌صدا شروع به اوج گرفتن می‌کند، دست از نواختن می‌کشند ـ و این برای گروهی که عاشق آن است که آهنگ‌ها را به اوجی برای تخلیه‌ی روانی و هیجانی برساند و بگذارد سقوط کنند، حرکتی نامتعارف به شمار می‌رود.

موفقیت آرکاد‌فایر بدون‌شک برای نوازندگان قدیمی‌تری که الهام‌بخش آنها بودند اما مجبور بودند در پاسخ به تقاضاهای مدیران استودیوها، آثارشان را از مجرای سیستم شرکت‌های بزرگ تولیدکننده‌ی موسیقی بگذرانند، دل‌گرم‌کننده است

آهنگ «طاقچه پنجره» (Windowsill) سر‌راست‌تر است. بخش اعظم آن آکوستیک است با شعری که به فرم سنتی «تصنیف عاشقانه» (Ballad) تنظیم شده است و همه‌ی مصراع‌ها با این جمله تمام می‌شوند: «دیگر نمی‌خواهم در خانه‌ی پدرم زندگی کنم.».

باتلر در این آهنگ فرهنگ پاپ را رد و از نسیان و فراموشی استقبال می‌کند ـ «ام‌تی‌وی تو برایم چه کار کرده‌ای؟ روحم را حفظ کن، رهایم کن... جنگ جهانی سوم، کِی به سراغم می‌آیی؟» ـ و رُک و پوست‌کنده ابراز می‌کند: «دیگر نمی‌خواهم در آمریکا زندگی کنم.». (باتلر در تکزاس آمریکا متولد شد و در سال ۲۰۰۱ به مونترال کانادا نقل‌مکان کرد.)

آرکاد‌فایر در پایان ماه ژانویه سه برنامه در لندن، در کلیسای سنت‌جان (Saint John)، اجرا کرد، ساختمانی که به‌طور معمول موسیقی کلاسیک در آن ارایه می‌شود. این کلیسا فاقد هرگونه تزییناتی است و تنها یک لوستر در شبستان آن آویخته شده. جمعیت که به اندازه‌ی ظرفیت کلیسا بود، خوشحال و پرسر‌و‌صدا اما خویشتن‌دارانه، روی صندلی‌های آهنی و پلاستیکی نشستند.

گروه برنامه‌اش را این‌طور آغاز کرد: آنها در یک صف از راهروی سمت راست کلیسا از کنار جمعیت گذشتند و روی صحنه رفتند. باتلر بند شلوار پوشیده بود، با چکمه‌های نظامی دوران جنگ ویتنام، و بلوز آبی و خاکستری‌ای که آستین‌ها و تنه‌ی آن از تکه‌هایی بود که در فروشگاه لباس‌های دست‌دوم وابسته به بنگاه‌های خیریه کشف کرده بودند و نامزد گیتاریست گروه «ریچارد رید پاری» (Richard Reed Parry) به هم دوخته بود.

(باتلر بعداً بلوزش را «فرانکشتاینی» توصیف کرد.) گروه بعد از این که مدتی را با حالتی متزلزل صرف تنظیم ۱۰ ساز آمپلی‌فای‌شده در اتاقی کرد که زمان ساخت آن به قبل از دوران اختراع برق برمی‌گردد، هماهنگ شد. شاسانی، زنی با چهره‌ای معصوم و خرمنی از موهای تیره، پیراهنی سیاه با پولک‌های نقره‌ای و دستکش‌های بدون انگشت توری قرمز پوشیده بود.

باتلر، که در طول آهنگ اول - راجع به خواب پرشوری در زمان تب با نام «آینه‌ی سیاه» (Black Mirror) - اخم‌هایش توی‌هم و صورتش بی‌حالت بود، در وقفه‌های بین آهنگ‌ها آرام گرفت، با جمعیت شوخی و بد‌دهنی کرد تا هرگونه پارسایی باقی‌مانده در فضای کلیسا را زایل کند. (او در قسمتی از کنسرت به شوخی گفت: «توی کلیسا یا یه همچون جایی که نیستیم!») شاسانی وقتی که در نیمه‌ی اول آهنگ «موج سیاه» (Black Wave) نقش خواننده‌ی اصلی را به عهده گرفته بود بازیگوشی می‌کرد. آهنگی که در فضای بزرگداشت گروه «بیچ‌بویز» (Beach Boys) آغاز و کم‌کم وارد فضاهای توفانی‌تر می‌شود اما در فاصله‌ی بین آهنگ‌ها با کفایت تمام از آکاردئون به هاردی‌گاردی و بعد به سراغ درام رفت.

آرکاد‌فایر به برنامه‌های نمایشی اهمیت می‌دهد؛ دیدن بیش از یک اجرای زنده‌ی آنها دقیقاً به مخاطب نشان می‌دهد که این اهمیت تا چه حد است. در هر یک از کنسرت‌های لندن، هرگاه که گروه به آهنگ «شورش» رسید، در میانه‌ی اجرای تقریباً یک‌ساعته‌ی آن، صدایش «کامل» بود، به حساب‌شدگی کوارتت زهی‌ای که حسابی تمرین کرده است اما به ولنگاری نوازندگان رژه‌رونده‌ای که زیادی نوشیده‌اند! «شورش» حتی تماشاچیان آرام را هم به سوت زدن بر‌می‌انگیزد، و گروه هم هر‌بار به آنها پاسخ می‌دهد. شب اول، ویل باتلر (William Butler)، برادر وین و نوازنده‌ی کی‌بورد گروه، طبل (Snare Drum) بزرگی را بلند کرد و پشت به جمعیت شروع کرد به درب و داغون کردن آن. بعد بدون هیچ‌گونه هشداری، درام را توی هوا بالا انداخت و آن را تقریباً کنار سر برادرش گرفت. ویل بعد از سه بار تکرار این شیرین‌کاری به زانو افتاد و شروع کرد به نواختن درام!

شب بعد وین شیرین‌کاری‌هایشان را بیش‌تر کرد. در نیمه‌ی مصراع دوم آهنگ «شورش» وارد جمعیت شد و روی صندلی‌ها، از صندلی‌ای به صندلی دیگر رفت. در این صحنه تماشاچیان نیز با او همکاری کردند و در حالی که وین از میان‌شان می‌گذشت، آواز می‌خواند و خیس عرق بود، با دقت سیم میکروفون را از بالای سرشان رد کردند. (میکروفون‌های بی‌سیم در حال حاضر خیلی رایج هستند، اما سخت بتوان تصور کرد که آرکاد‌فایر روزی از آنها استفاده کند.)

نوشته: ساشا فرر جونز (Sasha Frere-Jones)

ترجمه: پوپه میثاقی

منبع: نیویورکر

پانوشت‌ها:

۱- نیلسن سانداِسکن نوعی سیستم اطلاعاتی است که توسط «مایک فاین» (Mike Fine) و «مایک شالت» (Mike Shalett) ابداع شده و اطلاعات مربوط به آمار فروش محصولات موسیقایی - اعم از تک‌آهنگ، آلبوم و ویدیو‌کلیپ – در آمریکای شمالی را برای «بیلبورد» و دیگر کمپانی‌های موسیقایی گردآوری می‌کند.

۲- اصطلاح پدال‌پوینت (Pedal-point)، به خط باسی اشاره دارد که روی یک نُت در طول یک هارمونی متغیر می‌ماند. خط باس برخی آهنگ‌های مشخص نظیر «نایما» (Naima) اثر «جان کالترین» (John Coltrane) به شکل واضحی با این تکنیک نوشته شده است. در این آهنگ، فقط نُت می‌بمل بر روی جریانی از آکوردهای ر بمل ماژور، می‌بمل، لا ماژور، سُل ماژور و لا‌بمل ماژور، توسط باس نواخته می‌شود.