جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
كوروش شیشه گران
▪ متولد ۱۳۲۴ قزوین
▪ دیپلم نقاشی:
هنرستان هنرهای تجسمی تهران ۱۳۴۶
▪ لیسانس معماری داخلی:
دانشكده هنرهای تزیینی ۱۳۵۲
▪ ۱۱ نمایش انفرادی آثار در ایران
▪ تعداد كثیری نمایش گروهی آثار در ایران، سوییس، آمریكا، دبی، تركمنستان، انگلستان، بنگلادش، آرون، ایتالیا، سوریه، عمان
▪ شركت در بیینالهای مختلف از جمله بیینال جهانی چین
▪ دریافت تقدیرنامه از سازمان ملل متحد بهخاطر طراحی پوستر «صلح در لبنان»
▪ برنده اول مسابقه هزاره جهانی نقاشی در ایران
▪ تقدیر شده هیئت داوران در اولین بیینال بینالمللی نقاشی جهان اسلام
«پدربزرگم اسلحهساز بود و بر روی قنداق تفنگهایی كه میساخت با معرقكاری گل و بته میانداخت. من این را دیده بودم. هر كس كه میخواست تفنگ زیبایی داشته باشد، پیش او میآورد. بعداً هم فهمیدم كه جد اندر جد خانواده پدری من اسلحهساز بودند، نه شیشهگر. پدرم نیز صنعتگر خلاقی بود و به راحتی هر وسیلهای را كه خراب میشد، تعمیر میكرد. علاوه بر این، گچبر ماهری هم بود. مستقیماً روی دیوار گچ میكشید و از توی آنها گل و بته در میآورد.»
زمانی تهران اینقدر بزرگ نبود و خانهها هنوز حیاط داشتند و لابهلای آنها میشد زمینهای ساختهنشده زیادی دید. «مقابل خانه ما محوطه بازی بود كه در آن، اتاق كامیونی انداخته بودند و محل بازیهای كودكانهام شده بود. صبح زود تا از خواب بیدار میشدم، دست و صورت را شسته یا نشسته به آنجا میرفتم. سنگ، چوب، لاستیكهای كهنه، قوطی و خلاصه هر چه را كه میتوانست در دنیای كودكانه من نقش شیئی مهم را ایفا كند، آنجا جمعآوری میكردم. یك روز صبح كه غرق جابهجایی و مرتب كردن این اشیا بودم و در رویای خود اتاقم را شكوه میدادم، یكی از بچههای همسایه كه میخواست به مدرسه برود، با عجله پیش من آمد تا نقاشیاش را نشانم دهد. او گوزنی را در حال جهیدن كشیده بود. من كه دیدم، خیلی زود دفترش را بست و رفت. دست از كار كشیده بودم، در حالیكه هنوز كارهای زیادی مانده بود تا اتاقم مرتب شود. ولی دلم بهكار نمیرفت. پیش خود فكر میكردم چرا آن گوزن در حال دویدن بود؟ از چه چیزی میترسید كه این همه با عجله فرار میكرد؟ آیا شیر یا ببری او را دنبال میكرد؟ به خود آمدم. دوستم را دیدم كه مسافت زیادی از من دور شده بود.
به سرعت خودم را به او رساندم و از او خواستم تا یك بار دیگر نقاشیاش را نشانم دهد. احساس عجیبی داشتم. به خانه برگشتم، بدون اینكه برای پایان دادن به كارهایم در اتاق كامیون درنگی كنم. اصلاً انگار این خانهی رویایی، یكباره همه واقعیتش را از دست داده و نقاشی، رویای تازه من شده بود.»
با نقاشی به شكل «واقعیتری» میشد رویاها را ترسیم كرد. خانواده هم مشوق او شدند. مدیر مدرسه وقتی كه دید او با چه علاقهای نقاشی میكند، به او توصیه كرد كه «اگر میخواهی نقاش شوی، سعی كن نقاش باسوادی شوی.» «این حرف روی من خیلی تاثیر گذاشت. عبارت «باسواد» طنین دیگری ورای مطالعه كردن برایم داشت. باور كردم كه كار مهمی انجام میدهم كه مدیر این حرف را به من زده است. و واقعاً بعد از آن، مطالعه جزیی از زندگی من شد.»
شركت در اردوهای تابستانی در دوره دبستان، و موفقیتهایی كه كسب میشد؛: بردن چند كاپ و اول شدن در چند مسابقه، شوقش را برای ادامه راه بیشتر كرده و رشته نقاشی را برای سه سال آخر تحصیل در مدرسه انتخاب میكند. (۱۳۴۱-۱۳۴۴) «دیدم عاشق این كارم. عشقی كه معمولی نبود، و الا با این همه سختی كه كشیدم تا حالا وِل كرده بودم.»
ویشكایی، وزیری مقدم، كاظمی، قهاری، داودی و گلزاری معلمهای او هستند. فضای مطلوبی كه او را به شكلی جدی با هنر مدرن آشنا میكند. دو سالی شاگر وزیری است. «آقای وزیری همیشه با خودش كتاب میآورد و كارهای نقاشان بزرگ را به ما نشان میداد و درباره آنها برای ما حرف میزد. آقای كاظمی هم نفوذ عجیبی روی بچهها داشتند. كاراكتر و رفتارش بهگونهای بود كه حس احترام بچهها را به خودش جلب میكرد. وقتی زغال در دست میگرفت و طراحی میكرد، آنقدر محكم و با اطمینان و زیبا خط میكشید كه من شیفته كار كردنش بودم.»
سه سال دوره هنرستان با تلاش و پُركاری سپری میشود. در این فرصت او روشهای مختلفی را در نقاشی از جمله طبیعت پردازی، امپرسیونیسم و برخی شیوههای پست امپرسیونیسم را آزمود. همچنین او آموخت كه چگونه با خطوطی آزاد و روان از پیكرههای مختلف، طراحی های متناسب و مقبولی انجام دهد.
بعد از گرفتن دیپلم وارد دانشكده هنرهای تزیینی میشود. (۱۳۴۶ - ۱۳۵۲) دو سال اول، عمومی است. حسین كاظمی و وزیریمقدم و تعدادی فرانسوی از جمله اساتید او هستند. در این مقطع او سعی دارد تا روش نقاشان كوبیست را بیازماید. بعد از گذراندن دوره عمومی، رشته معماری داخلی را انتخاب میكند. ولی قبل از پایان یافتن دانشكده، دو سال درس را رها میكند. تحصیل را كنار میگذارد تا خود تجربه و مطالعه كند. اولین دوره كاری او در این زمان شكل میگیرد و به استفاده از چاپ سیلك رو میآورد و شروع به تكثیر تعدادی از آثار خود میكند. با این اعتقاد كه اثر هنری برای مردم خلق میشود و باید در معرض دید عمومی گذاشته شود. و به این طریق میتوان آنها را به شكل ارزانی در اختیار مردم قرار داد. «كارهای اصلی شیشهگران در سال ۵۱ و ۵۲ سطوح (فیبر) بسیار تمیز رنگشدهای بود - خاكستری یا آبی تیره - كه بر آن شكلهای ساده بسیار كوچكی - یك صندلی، یك ماشین و ...
با تكنیك سیلك اسكرین چاپ شده بود. روی هر تابلو شاید مثلاً ده تصویر به كوچكی یك تمبر پست آمده بود. بر تابلوهای مختلف، همین شكلها، با تغییر جا، تكرار شده بود. كارهایی مینیمال، با اجرایی بسیار تمیز و دقیق ولی آنسان كه بهیاد دارم نه چندان زیبا.»(۱) اولین نمایش انفرادی آثار او در گالری مس حاصل همین آثار بود. وی در پایان نمایش كارها، مجموعه آثار خود را رایگان به مردم و تعدادی از موسسات عمومی بخشید.(۱۳۵۲) كوروش شیشهگران در دومین گام خود به آثار نقاشانی كه به نوعی خود را علاقهمند آنها میدانست، روی آورد. او با الهام از نقاشیهای چند نقاش (مودیلیانی، پل كله، پیكاسو، موندریان و رضا عباسی) آثارش را با شیوه و تكنیك شخصی خود اجرا و تكثیر میكند. این دوره كاری را او چنین توضیح میدهد: «هدف و جستجوی كلی، اجرای رسمی و جدی كار چند نقاش به وسیله تكنیك و شیوه كار و بینش یك نقاش دیگر است. به این شكل كه بتوان كار چند نقاش مختلف، با تكنیكها، سبكها، فلسفهها و ملیتهای مختلف را زیر یك طرز كار و یك بینش درآورد.»(۲) نمایش همزمان آثار در تالار ایران و مس (۱۳۵۵) كاخ جوانان جنوب و شمال شهر و سپس به صورت گروهی در نمایشگاه بال سوییس (۱۳۵۶)
استفاده از روش تكثیری برای پدید آوردن آثار، مقدمهای برای دورهای مفصل از مجموعه كارهایی میشوند كه نقطه عطفی در فعالیت حرفهای شیشهگران محسوب میشود (۱۳۶۰-۱۳۵۵) اولینبار به پوستر و كاركردی كه در جامعه میتواند داشته باشد، رجوع میكند. «نظرم این بود كه اگر گرافیست، یك زمانی سفارش دهنده را در تولید آثار خود حذف كند، و اثرش را در خدمت بیان مسایل اجتماعی و سیاسی جامعهای كه در آن زندگی میكند قرار دهد، در این صورت پوستر میتواند تاثیری به مراتب وسیعتر از نقاشی بهعنوان پدیدهای خصوصی، تفریحی و شاید تشریفاتی داشته باشد.»
اولین موضوعی كه او در آن از پوستر استفاده میكند، عنوان جالبی دارد؛ «خیابان شاهرضا هنر است.» او این پوستر را كه «در وسط، منحنیهای اسلیمیوار و در هم شدهای داشت، ]و[ در دو میدانش عبارت خیابان شاهرضا را به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده بود.»(۳) در سرتاسر خیابان شاهرضا ]سابق[ نصب میكند. (۱۳۵۵) «در این سری از كارها نقاش معتقد است آنچه كه در طبیعت و زندگی موجود است، خود نیز هنر است - هنری زنده و پویا و مدام در حال تغییر. هنری مركب از جمیع هنرها - مثل: نقاشی، مجسمه، شعر، تئاتر، سینما و غیره. بهدنبال همین فكر یكی از خیابانهای تهران را به وسیله پوستر یك اثر هنری مركب و عظیم معرفی میكند و از مردم دعوت بهعمل میآورد كه از این دیدگاه خاص سراسر خیابان را ببینند. در این زمینه یكسری كار نیز در نمایشگاه جهانی آمریكا (۱۹۷۷) ارایه شد.»(۴)
نویسنده : حسن موریزینژاد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
غزه آمریکا طالبان توماج صالحی حجاب رئیسی رهبر انقلاب سریلانکا کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
آتش سوزی کنکور سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل زنان
خودرو مسکن ارز قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت سکه سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران مهران مدیری کتاب تئاتر شعر سینما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس فرانسه اوکراین طوفان الاقصی جنگ اوکراین اتحادیه اروپا ترکیه انگلیس
پرسپولیس استقلال سردار آزمون بارسلونا بازی ژاوی فوتبال باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور فوتسال تیم ملی فوتسال ایران
تیک تاک همراه اول بنیاد ملی نخبگان فیلترینگ ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات اپل نخبگان
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس داروخانه پیری دوش گرفتن