چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تکه هایی از کارناوال زندگی


تکه هایی از کارناوال زندگی

نگاهی به نمایش کارناوال با لباس خانه , نویسنده و کارگردان چیستا یثربی

درام نویسی در ایران همواره حوزه های مختلفی چون اجتماع، تاریخ، مذهب و حتی در مواردی شاید فلسفه را بارها و بارها با نمایشنامه های متعدد و به طور مستمر تجربه کرده است. از آثار اجتماعی تاریخی اکبر رادی گرفته تا نمایشنامه های تاریخی – ملی بهرام بیضایی جریانی را در حاشیه تولید متون باعث شده اند که دست کم به لحاظ کمی بخشی از کمبودهای درام نویسی در این حوزه ها را جبران کرده اند.

اما نمایشنامه نویسی ایران و آنگونه که مورد نظر ماست- درام نویسی معاصر- تا کنون به جز چند نمایشنامه از غلامحسین ساعدی نمایشنامه مهم دیگری را در حوزه روانشناسی پرونده ندارد. در این میان چیستا یثربی که فارغ التحصیل روانشناسی است و کمتر از دو دهه از فعالیتهای نمایشنامه نویسی اش می گذرد، جریان خاصی از درام روانشناسانه را وارد تئاتر ما کرده اکه اگر منصفانه به آن نگاه کنیم می تواند آثار مربوط به این حوزه را در نمایشنامه نویسی معاصر تحت تاثیر هم قرار بدهد.

البته حسن دیگر کارهای یثربی در انتخاب آثار این است که موضوعات و مضامین روانشناسانه اش را در بیشتر آثارش نه در جزیره وجود انسانها بلکه از میان رفتارهای معمول اجتماعی انتخاب می کند و پس از معرفی آن در حوزه اجتماعی ، موضوع را از منظری روانشناختی با برجسته کردن جزئیات بیشتر رفتار مورد تاکید و توجه قرار می دهد.

یثربی که بعد از "حیاط خلوت" و نگارش فیلمنامه فیلم "دعوت" ظاهراً به شیوه روایت اپیزودیک علاقه مند نشان می دهد، در تازه ترین اثرش با عنوان "کارناوال با لباس خانه" ، پنج بیماری شایع روانی در میان جامعه شخصیتهایش را محور روایت موضوع پنج اپیزود نمایش قرار داده و این بار به گونه ای متفاوت با سایر آثارش به طرح و ارائه این روایت ها می پردازد.

چیستا یثربی ، بر خلاف آثار پیشین در "کارناوال با لباس خانه" توجه و اهمیت به قصه را در اولویت دوم قرار داده و ظاهراً تمام توجهش را به شیوه روایی طرح موضوع معطوف داشته است؛ انتخاب قالب اپیزودیک می تواند دلیلی بر این تغییر لحن باشد. در واقع تماشاگر این نمایش شاهد حرکت یک کارناوال نمایشی است؛ منتها تفاوت این کارناوال با نمونه های مشابه در این است که نمایشگران آن در خصوصی ترین و خلوت ترین موقعیت های زندگی شان- آنچنان که درعنوان نمایش آمده: با لباس خانه- در مقابل تماشاگران قرار گرفته اند تا پنهان ترین زوایای شخصیت و رفتارشان را به نمایش بگذارند.

صحنه نمایش یثربی فضایی تقریباً خالی است که با خطوطی از نورهای قرمز مرزبندی شده است. این خطوط به مثابه خط هشداری فضای بیرون (که هیچگاه شاهد آن نیستم) را از درون شخصیتها جدا می کند و کل فضای نمایش بدین ترتیب فضایی داخلی است که در نهایت می تواند اتاق یک شخصیت (مثلا در اپیزود وسواس) یا حتی از آن هم محدودتر، در حکم فضای ذهنی شخصیت (مثلاً در اپیزود پارانوئید و اپیزود توهم) قرار گیرد. این فضای خالی و دست نخورده را دیواره عقب صحنه که دو طرف آن پوشیده در تورهای سرخی است و وسط آن با پرده ای شفاف قابلیت ظهور سایه هایی از ذهنیت آدمهای نمایش را فراهم می کند، محدودتر شده و یک چارچوب یا در چرخدار در اطراف صحنه تمام فضا را با قراردادی ساده به تحرک وا می دارد و ضمن وارد کردن ابزاری برای تنوع علاوه بر ایجاد تحرک در کارناوال نمایش به حرکت صحنه و طراحی متنوع میزانسن ها هم کمک می کند. به یاد بیاورید صحنه زیبای اپیزود پایانی را که در آن مرد آدمکش چطور پیکر بی جان دختر شهرستانی را بر روی این چارچوب چرخدار در صحنه می گرداند و وقتی که دختر پشت به تماشاگر قرار گرفت، خودش رو به ما درباره عاقبت کار و ادای نذر دختر صحبت می کند!

یثربی در کارناوال با لباس خانه ، کارناوالی را در مقابل تماشاگرانش قرار می دهد که در هر صف آن یک رفتار یا نابهنجاری رفتاری یا یک بیماری روانی از میان رابطه یا رفتار و یا رقص آدمها بیرون می آید و خودش را به نمایش می گذارد، در اپیزود اول شاهد زندگی زن و مدری هستیم که به دلیل حمله های پارانوئیدی "paranoid" زن در را بر روی همسایه شان باز نمی کنند، در اپیزود دوم پسر جوان به دلیل ابتلا به بیماری پنیک "panic" (وحشت ناشی از یک اتفاق یا تصادف ناگوار که همه چیز را از خاطره بیمار پاک می کند و او را در دوره ای ثابت – در اینجا شش سالگی اسفندیار- نگه می دارد) نوع دیگری از نابهنجاری رفتاری را به نمایش می گذارد؛ در سومین اپیزود نمایش مرد وسواسی "scruple" آنقدر باعث آزار همسرش می شود که بالاخره او را هم مبتلا به وسواس می کند؛ چهارمین اپیزود درباره مردی است که زمانی عاشق یک زن جوان بوده، اما به دلیل آزار و اذیت های هیستریک زن بر صورت او اسید پاشیده و حالا در تیمارستان بستری شده است و در آخرین اپیزود دختر ساده ای که قرار است توسط یک آدمکش به قتل برسد در توهمات خود مرد را خاطر خواهی عاشق می بیند و در این توهم حتی صاحب فرزند هم می شود و ....

چیستا یثربی در این پنج اپیزود به عنوان کارگردان و نویسنده نمایش پنج مورد از شایع ترین بیماری های روانی رایج در جامعه را به نمایش می گذارد، اما هیچگاه رفتار بیمارانش را جراحی نمی کند. او به جای ریشه یابی و بررسی انگیزه و علل رفتار و بیماری در فرصتی که در اختیار دارد تنها به معرفی خود بیماری می پردازد، چه بسا شناساندن بیماری ارزشی هم اندازه درمان یا ریشه یابی آن هم داشته باشد.

البته این معرفی صرفا تعریف یا نشان دادن صرف نشانه های بیماری هم نیست، کارگردان "کارناوال با لباس خانه" علاوه بر شناساندن بیماری در برخی موارد و شاید آنجا که زمان و ضرورت موضوع اقتضا می کند، علتها را هم بازگو می نماید، مثلا اپیزود اول و دوم تماشاگر به این نکته پی می برد که پارانویای زن و رفتارهای پنیک پسر جوان ریشه در اتفاقات گذشته و کودکی آنها دارند و حالا پس از گذشت سالها به صورت بیماری در رفتار آنها خودشان را نشان می دهند.

با این وجود باید اعتراف کرد که شخصیتهای جدیدترین نمایش یثربی به هیچ وجه آن پیچیدگی ها و ابهام های مرموز و دوست داشتنی آثار پیشین او را با خود به همراه ندارند. شخصیتهای نمایشنامه های یثربی معمولا به واسطه پرداخت ابعاد مختلف شخصیت آنها آدمهایی پیچیده و غیر قابل پیش بینی هستند.

روان پریشی معمولا بخشی از شخصیت این آدمهاست و اتفاقا در مورد بعضی از آنها مثل سیلویا که بیشتر از خیلی از قهرمانهای نمایش دوستش دارم همین روان پریشی به مهمترین دلیل جذابیت تبدیل می شود....

شخصیتها و آدمهای پر تعداد پنج اپیزود "کارناوال با لباس خانه" اما این پیچیدگی ها را ندارند، بنابراین خود آنها دارای ویژگی های جذاب نمایشی نیستند بلکه این جاذبه پرداخت روایی حضور آنهاست که دنبال کردن رد حضورشان را برای تماشاگر توجیه می کند. برعکس دیگر نمایش های یثربی، این بار شخصیت، روایت (و نه قصه) و حتی لحن و منظور نمایش قرار است زیادتر از آنچه که دیده می شود عمق پیدا نکند. بنابراین نمایش موضوع و مضمون مورد اشاره اش را هم به سادگی و بدون نیاز به تعلیق و درگیری یا حتی احتیاج به بیانی پیچیده و ابهام دراماتیک ارائه می کند و از آن می گذرد. اوج این سادگی در پرداخت را می توان در چهارمین اپیزود نمایش مشاهده کرد؛ آنجا که مرد بستری شده در بیمارستان بدون نیاز به دیگر مولفه های نمایش ، خودش به روایت ساده موضوع می پردازد و اجرا را بیش از هر زمان دیگری از عناصر دراماتیک دور می کند؛ جالب اینجاست که هر چقدر نمایش ساده تر می شود و دورنمای توجه به علتها و ظرافتهای موضوع از عمق آن فاصله می گیرد، تماشاگر هم بیشتر از دیدن آن لذت می برد.

اما این توجه آنی مخاطب به نمایش که با واکنش نسبت به گفتار و عمق در اجرا مشاهده می شود به نظر من نمی تواند برای نمایش یثربی یک حسن باشد. آیا واکنش تماشاگر این نمایش در راستای اهداف نمایشنامه و اجرا است؟

و اصلا شاید هم این طور نباشد. به هر حال همانطور که یثربی شعری از ژاک پره ور را در بروشور آورده شاید هم نتوان حکمی قطعی درباره تناسب "منظره" و "نگاه" صادر کرد:

حتی اگر /به چشم خوب/ نگاهش نکنید/ منظره/ زشت نیست/

شاید/ نگاه شماست/ که نازیباست....

در مورد دریافت مخاطب از "کارناوال با لباس خانه" این طور به نظر می رسد که تماشاگر همه تلخی و ناگوار بودن موضوع را زیبا و شوخ طبعانه می بیند، شاید این حاصل پرداخت شیوه اجرایی باشد، شاید هم اصلا این طور نباشد!

آی سان نوروزی