سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

زخم فقر, شوق فوتبال


زخم فقر, شوق فوتبال

در آنگولا تا دو سال پیش هیچ گرایش و الزام و دستوری در خصوص برگزاری مسابقات لیگ بر روی زمین های چمن وجود نداشت و تازه در آن زمان بود که چنین دستور العملی صادر شد توگو در حالی به جام جهانی راه یافته است که در محل فدراسیون فوتبال این کشور حتی خط «تلفن» هم وصل نیست و وقتی هم آن را وصل کردند, نتوانستند آن را به راه اندازند کافی است تلفنی را که به عنوان شماره ارتباطی توگو در دفتر فیفا به ثبت رسیده است بگیرید و هیچ جوابی را نشنوید

بدترین زمین ها و کمترین امکانات. اینجا مکانی است که کولوتوره فوتبالش را در آن یاد گرفته و شروع کرده است. زمین چنان ناهموار و پر از چاله است که درون آن می توانید انواع چیزهای بی ارزش دفن شده را ببینید و بطری های خالی و کارتن های مستعمل و میله های فلزی کمترین چیزها و نمونه ها در این خصوص هستند. با این حال در همان اطراف می توانید نشانه های روشن تر و بهتری از تمدن را هم ببینید. مثل مغازه ها و برخی ادارات دولتی و خصوصی که در آنها فعالیت هایی جریان دارد. اینجا (ساحل عاج) مرکز و منبع تضادها است، زیرا در میان همان مراکز تمدن و به واقع در عرض کوچه، «بز»ها هم در حال حرکتند. در همه حال بازی فوتبال اغلب بین بچه ها در سطح کوچه ها جریان دارد و هر کس را که ببینید از جام جهانی می گوید. از شرکت ساحل عاج در جام ۲۰۰۶ برای تمام آنها حتی حضور در استادیوم «هریس» آبیجان نیز یک رویا و موهبت است و وقتی وارد آن می شوند انگار به خود جام جهانی پای نهاده اند.

تیم ملی ساحل عاج در اوایل دهه ۱۹۹۰ نیز برای خود قدرتی به هم زده بود و حتی نایب قهرمان آفریقا در سال ۹۲ هم شد. امروز این تیم از نو اوج گرفته و همان طور که در ابتدای مطلب آمد، کولوتوره برای این کشور به میدان می آید و «دندانه» نیز همین طور و البته مهم تر از همه دیدیه دروگبا از باشگاه چلسی انگلیس است و گاهی به نظر می رسد که آنها نماد آرزوهای هزار نوجوان کشورشان هستند که دل به حادثه سازی در جام های بزرگ بسته اند اما گاهی حتی فوتبالیست حرفه ای هم نمی شوند.در اوایل دهه ۱۹۹۰ رهبری تیم ملی ساحل عاج با «تراواده سیاکا» بود و او هنوز در فاصله ای بسیار کم تا محل تمرین و کمپ تیم ملی زندگی می کند. چه در آن زمان و چه امروز آن محل و کمپ تمرینی قلب و روح فعالیت های این تیم به حساب می آمده است. سیاکا می گوید: «اگر اینک کولوتوره را همپا با دروگبا بیشتر و بهتر از سایرین می شناسید لازم است بدانید که او از همین اطراف سربرآورده است و همه ما به او افتخار می کنیم زیرا او به پیش رفت و به نقطه درخشان فعلی رسید. (وی عضو آرسنال انگلیس است.) دیدیه دروگبا نیز همین طور. او حالا پرچمدار فوتبال ساحل عاج است.» قسمتی از اینها محصول و مولود معجزه و یا چیزی در این اندازه ها است ولی در فوتبال آفریقا باید به این مسائل و دستاوردها عادت کرد و آنها را معمولی شمرد. «کولوتوره» یک برادر کوچک هم دارد که نامش یحیی توره است. و اینک در المپیاکوس بازی می کند. در هر حال امثال آنها در جام جهانی پیش رو کم نخواهند بود و رویای بزرگ آدم های به ظاهر کوچک در آنجا سبز خواهد شد. کسانی که فوتبال را با پای برهنه و بر روی زمین خاکی و پر از شکاف و سنگ در آفریقا و در دل فقر آغاز کردند، ستاره فوتبال شدند و حالا بر روی «چمن مخملی» آلمان به میدان خواهند آمد. این کجا و وضع داخلی برخی از کشورهای آفریقایی کجا؟

• از فقر مطلق تا شکوه حضور در جام جهانی

در آنگولا تا دو سال پیش هیچ گرایش و الزام و دستوری در خصوص برگزاری مسابقات لیگ بر روی زمین های چمن وجود نداشت و تازه در آن زمان بود که چنین دستور العملی صادر شد. به واقع داستان ارتقای آنگولایی ها از فقر مطلق تا «شکوه حضور» در جام جهانی ۲۰۰۶ قصه ای خارق العاده است. این صعود محصول کار و تلاش چشمگیر مردان آنگولا بوده است و اگر بخواهیم «ریز»تر و روی مسئله دقیق تر بشویم، باید متذکر شویم که در ماه نخست پاییز امسال همسو با اوج گیری آنگولا، ساحل عاج، غنا و البته آنگولا رویای حضور تیم های نامدارتری مثل نیجریه، کامرون، آفریقای جنوبی و سنگال در جام جهانی رنگ باخت و حذف آنان از جام جهانی هجدهم به تصویر کشیده شد و تیم های کوچک تر نامبرده به جمع مسافران آلمان پیوستند. کافی است به این نکته توجه کنیم که از بین کشورهای آفریقایی تازه راه یافته به جام جهانی ۲۰۰۶ فقط غنا است که طی سال های اخیر درگیر جنگ داخلی نبوده است و به همین خاطر قدر نعماتی را که از این طریق شامل حال شان شده است، خوب می دانند. فوتبال حرفه ای هنوز برای آنگولایی ها یک پدیده غریبه و یک چیز ناب و غیرقابل فهم است.

در ساحل عاج تمام باشگاه های دسته اولی به جنوب کشور کوچ کرده اند زیرا شمال کشور چنان در تسخیر نیروهای ارتش است و در جای جای منطقه ایستگاه های بازرسی وجود دارد که کمتر می توان در آن مناطق به فوتبال و فعالیت های آن فکر کرد. به همین خاطر و با چنین پشتوانه ای است که راهیابی این گونه کشورها به جام جهانی ۲۰۰۶ اسباب حیرت بیشتر ناظران شده است. امروز همه می پرسند که چگونه می توان در یک کشور هم جنگ داخلی داشت و هم به طور فعال به فوتبال پرداخت و در این ورزش به مدارج بالا رسید؟

از همه جالب تر اینکه توگو در حالی به جام جهانی راه یافته است که در محل فدراسیون فوتبال این کشور حتی خط «تلفن» هم وصل نیست و وقتی هم آن را وصل کردند، نتوانستند آن را به راه اندازند. کافی است تلفنی را که به عنوان شماره ارتباطی توگو در دفتر فیفا به ثبت رسیده است بگیرید و هیچ جوابی را نشنوید. مشابه این قضیه در آنگولا هم دایر است و خطوط تلفن سالم در آن جا کیمیا است. شاید هم آفریقا باید همیشه با فقر عجین باشد و این سرنوشت محتوم و تیره این قاره است.

• برنامه های در حال تغییر

اخیراً یک دیدار دوستانه را بین تیم ملی فوتبال آنگولا و باشگاه مالاگا در اسپانیا ترتیب دادند. تصور می شد که بازی از ساعت ۵ عصر شروع شود، اما آن را به ساعت ۱۱ صبح منتقل کردند و دلیل آن بود که آنگولا مایل بود عصر همان روز یک بازی هم با باشگاه دسته سومی رئال خاین داشته باشد. در بازی دوم شماری از نفرات درجه دوم و ذخیره های آنگولا به میدان آمدند. قضیه به همین جا ختم نشد زیرا آنگولایی ها در همان حول و حوش با بایر لورکوزن هم یک بازی دیگر را انجام دادند. در اصل قرار بود آنگولا با تیم ملی چین که مثل لورکوزن و آنگولا به خاک اسپانیا آمده بود، مسابقه بدهد، اما دیدار با چین مثل مسابقه با مالاگا تا حدی شوخی گرفته شد تا برنامه های آنگولا بیش از پیش مخدوش شود. اگر به داخل آنگولا بازگردیم، می بینیم آنجا هم بی برنامگی و بدبختی بیداد و غوغا می کند. استادیوم ملی این کشور که سیرا دلا نام دارد، از سال ۱۹۷۷ پایه گذاری شد و قرار بود در سال ۱۹۸۵ کامل شود اما قضیه آن هنوز ادامه دارد. در یک سمت استادیوم ظاهراً سکوها و بالکن ها تعبیه شده اما چنان سست و خطرناکند که هیچ کس جرات ندارد روی آنها بایستد و به واقع این قسمت از استادیوم نیز در عمل بی فایده و بی حاصل مانده است.

با این حساب همگان از خود می پرسند سرنوشت این تیم در آلمان و در ستیز با تیم های پرامکانات تر پرتغال، مکزیک و ایران چه خواهد بود.

• در غنا اوضاع آنقدرها هم بهتر نیست

دخالت دولت این کشور در کارهای فدراسیون فوتبال غنا به قدری زیاد بوده که وقتی ماه گذشته این دخالت ها سرانجام تمام شد، عابدی پله ستاره مشهور و بازنشسته فوتبال غنا گفت: «راحت شدیم، از این پس می توانیم به درستی و آن طور که لازم است برای آینده فوتبال خودمان برنامه ریزی کنیم و به آنچه می خواهیم، برسیم.»

• اطمینانی در کار نیست

در آفریقا به کمتر چیزی می توانید اطمینان داشته باشید. زامبیا به عنوان مثال در دهه ۱۹۸۰ تیم خوبی برای خود ساخت و بودجه فعالیت های آن را از یکی دو شرکت دولتی و منابع موجود در کشور جذب و تامین کرد اما پس از گذشت مدتی کوتاه این ادارات دست از حمایت مالی از تیم ملی کشیدند، کارها به شیوه خصوصی و با سرمایه گذاری های شخصی به پیش رفت و پشتوانه ها کمتر شد. به این ترتیب وقتی در سال ۱۹۹۳ هواپیمای حامل نفرات تیم ملی زامبیا سقوط کرد و تمام ملی پوشان کشته شدند، کسی نبود که جای آنان را پر کند. در اوگاندا که «اس سی ویلا» باشگاه اول محسوب می شود، آنقدر اوضاع سخت و به دشواری می گذرد که سران این باشگاه به کار کشاورزی پرداخته اند. در این راستا آنها قراردادی با سازمان غذای جهانی هم بسته اند تا مقادیر معتنابهی برنج و ذرت تولید کنند و تحویل این سازمان بدهند و معادل مالی آن را دریافت دارند اما مشخص نیست که پول حاصله صرف بهبودی و بسط فوتبال شود. در ساحل عاج هنوز کسی به این نتیجه نرسیده و برعکس یک آکادمی فوتبال که از ۱۵ سال پیش به راه افتاد، محل پرورش شماری از برترین های فوتبال این کشور بوده است. مشکل اینجا است که این گونه آکادمی ها صرفاً مردانی را ساخته اند که آن قدر خوب بوده اند که جذب باشگاه های بزرگ خارجی شده اند و فقط خودشان را صاحب ثروت کرده اند و دیدیه دروگبا بهترین نمونه در این زمینه است. آنها بعداً کمک های مالی شایان توجهی به کشورشان و جوانان آن کرده اند اما چنان «خارجی» شده اند که دیگر شباهتی به لحاظ رفتار با آفریقایی ها ندارند.

• دخالت سیاست در فوتبال

تاریخ فوتبال آفریقا می گوید اکثر کشورهای این قاره که به دور پایانی جام های جهانی رسیده اند، قدر این موقعیت در درازمدت را ندانسته اند و شهرت و اعتبار به دست آمده بر اثر حضور و بازی در جام جهانی را به سرعت از دست داده اند. مشکل ملاحظات سیاسی هم برای تیم های آفریقایی وجود داشته است و این تیم ها هیچ گاه از این قضایا رها و فارغ نبوده اند. نه فقط سیاستمداران در امور فوتبال دخالت دائمی داشته اند بلکه حتی یک مربی ملی در این کشورها آزادی و اختیارات لازم را برای گزینش نفراتی که می خواهد نداشته و پیوسته مجبور بوده است به هنگام گزینش نفرات و ترکیب دلخواهش حساب و ملاحظه بسیاری از مسائل را در ذهنش داشته باشد و اگر چند بازیکن از یک قوم را انتخاب می کند، حتماً به قوم مخالف نیز بها بدهد وگرنه امکان دارد جنگ به راه بیفتد!

حتی وقتی یک مربی ملی چنین کرده، تضمینی بر پایان درگیری ها نبوده زیرا در آن زمان بازیگران قوم های مختلف در سازمان تیم ملی مقابل هم صف بندی کرده و سعی در تضعیف یکدیگر داشته اند. یک نمونه به تیم کنیا طی دهه ۱۹۸۰ مربوط می شود که نفرات وابسته به قوم های لوهیا و لو در آن رسماً و آشکارا رودرروی یکدیگر ایستاده و طرف مقابل را تضعیف می کردند و ابایی هم از قضیه نداشتند.

• به سایرین ربطی ندارد

امروز که جنگ داخلی در توگو، ساحل عاج و آنگولا فروکش کرده، تیم های ملی آنان نیز راحت تر کار می کنند اما این تصور و ادعا که فضای کار آنان سالم و بدون خدشه است تصوری ناپخته است و هنوز خیلی ها معتقد و مطمئن اند که یک مقام منصوب شده توسط دولت این کشورها، فدراسیون فوتبال آنها را در تسخیر خود دارد و کارها فقط به خواست او پیش می رود و تضمینی بر حضور افراد منصف و پرشمار در این نهادها نیست. با این حال به آلمان و سایر کشورهای حاضر در این جام این مسائل هیچ ربطی ندارد و هرچه روی دهد برای دیگر کشورها، آفریقا فقط به خاطر فوتبال قوی اش شهره خاص و عام است. اینکه فوتبال در این کشورها فقط فوتبال نیست و اغلب از مسائل غیرورزشی و از فاکتورهایی مثل فقر نشات می گیرد، یک مسئله ثانوی و شاید هم مشکل شخصی آفریقایی ها است و لااقل برای ۴ نماینده از ۵ نماینده آفریقا در جام های جهانی (تونس مستثنا است) وضع چنین می نماید.

منبع: Times

وصال روحانی



همچنین مشاهده کنید