شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

غدیر و ولایت باطنی انسان


غدیر و ولایت باطنی انسان

براساس کتاب «ولاها و ولایت های» شهید مطهری

«پیامبر (ص)، دستش را بر بازوی علی (ع) زد و آن را بلند کرد و این در حالی بود که امیرالمؤمنین (ع) از وقتی که پیامبر (ص) بر فراز منبر آمده بود یک پله پایین‌تر از مکان حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده‌اند.

پس پیامبر(ص) با دستش، دست او را بلند و هر دو دست را به سوی آسمان باز کرد و علی(ع) را از جا بلند نمود تا حدی که پای او موازی زانوی پیامبر(ص) رسید. سپس فرمود: ای مردم این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من، و جانشین من در امتم... » (۱)

غدیر، عید ولایت است. عید اتمام حجت پیامبر(ص) با مردم و عید معرفی حجت خدا بر ایشان پس از نبی خاتم(ص)؛ چراکه ولی، حجت خداوند بر زمین است و علی(ع) مظهر حقیقی آن در زمان. دین محمد(ص) با ولایت علی(ع) کامل و نعمت خداوند بر خلایق نیز با انتصاب علی(ع) تمام می‌شود. غدیر تنها یک واقعه تاریخی نیست. غدیر آنجاست که تقدیر زمین و زمان تا همیشه در آن رقم می‌خورد که حیات انسان باطنی و ولایی باشد و مبدا ولایت پس از پیامبر، امیر مؤمنان علی(ع.) اما ولایت چیست.

آنگاه که پیامبر اکرم(ص) در حالی که دستان مبارک علی(ع) را در دست دارد، می‌فرماید: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» مرادش از مولا چیست؟ چه ولایتی مد نظر پیامبر(ص) است؟ این پرسشی است که پاسخش مهم‌تر از آن است که تصور می‌شود. اهل سنت آن را دوستی معنا کرده‌اند و شیعه، رهبر و سرپرست. معانی مشهور از ولایت نیز همین دو معناست، اما این شهرت منحصر بودن ولایت در این دو معنا را افاده نمی‌کند. گذشته از بحث‌های شیعه و سنی در ارتباط با معنای ولایت در حدیث غدیر، بحث دیگری مطرح است که خود به‌تنهایی می‌تواند اثبات‌کننده ولای رهبری امام‌علی(ع) و نیز همه ائمه معصومین(س) باشد، حتی اگر غدیری نمی‌بود و صراحتی اینچنین در باب رهبری حضرت علی(ع) وجود نمی‌داشت.

درخصوص دو معنای مورد اشاره (دوستی و رهبری) سخن فراوان گفته شده و ما نیز بسیار درباره آن شنیده‌ایم، اما درباره معانی دیگر ولایت کمتر اشاره رفته است و قصد داریم در این نوشتار بیشتر به آن معانی مغفول‌مانده بپردازیم، بخصوص چون معنای چهارم یعنی ولای تصرف یا ولای تکوینی مهم‌ترین معنای ولایت است و والاترین مرحله آن. مرجع این بحث کتاب «ولا‌ها و ولایت‌ها» اثر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) است که پیش از آن در قالب مقاله‌ای در سال ۱۳۴۷ برای کتاب «محمد خاتم پیامبران» چاپ مؤسسه حسینیه ارشاد به رشته تحریر درآمده بود.

استاد شهید در کتاب ولا‌ها و ولایت‌ها در عین اختصار، بحث تخصصی و جامعی را در باب معنای ولایت ارائه کرده که از معنای لغوی واژه ولی آغاز می‌شود و پس از تقسیماتی همچون ولای منفی و ولای اثباتی و سپس تقسیم ولای اثباتی به ولای اثباتی عام و ولای اثباتی خاص به تقسیمات چهارگانه ولایت یعنی ولای محبت، ولای امامت، ولای زعامت و ولای تصرف می‌رسد که مد نظر ما در این نوشته نیز همین تقسیم اخیر است، آن هم تا بدان اندازه که مناسب برای معرفی و شناخت اجمالی باشد. طبعاً پاسخ پرسش‌ها و ابهامات احتمالی پیش رو را ‌باید از متن کتاب و از مباحث مبسوط آن خواست نه از این مختصر. در واقع ما در اینجا بیشتر در مقام توصیف و معرفی کلام استاد هستیم نه شرح و تبیین شایسته و درخور آن.

گفتیم که بحث ولای رهبری اهل بیت(ع) به طور عام و ولایت حضرت علی(ع) به طور خاص، فارغ از واقعه غدیر نیز قابل اثبات است. شاهد بر این مدعا از جمله آیه ۵۵ سوره مائده است: «همانا ولی شما خداست و فرستاده‌اش و آنان که ایمان آورده‌اند که نماز را به پا می‌دارند و زکات را در حال رکوع ادا می‌کنند» که در اختصاص شأن نزول آن به حضرت علی(ع) علمای اهل تسنن نیز ابراز جزم و یقین کرده‌اند. اما این ولی و نیز مولا در حدیث غدیر، تنها به معنای رهبری یا زعامت نیست چنانچه تنها به معنای دوستی هم نیست. این دو معنا فقط قسم اول و سوم تقسیم شهید مطهری(ره) از ولایت یعنی ولای محبت و ولای زعامت را شامل می‌شود که پیشتر به آن اشاره شد. مهم‌تر از این دو، قسم دوم و چهارم یعنی ولای امامت و ولای تصرف است.

● ولای امامت

استاد علامه، این قسم از استعمال معنایی ولایت را چنین تعریف می‌کند: «ولای امامت و پیشوایی و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی، یعنی مقامی‌که دیگران باید از وی پیروی کنند. او را الگوی اعمال و رفتار خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند و به عبارت دیگر زعامت دینی است.

غدیر، عید ولایت است و ولی، حجت خداوند بر زمین ‌است و علی(ع)‌ مظهر حقیقی آن در زمانچنین مقامی ‌مستلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش سند و حجت است برای دیگران.» اهمیت ولای امامت در اهمیت لزوم وجود مرجع دینی و لزوم وجود الگوی معصوم از خطا و گناه است. تنها نفس وجود قرآن برای کمال بشر کافی نیست. قرآن مفسر می‌خواهد و تفسیر آن نیز منحصر به اهل‌بیت(ع) است، چنانچه پیامبر(ص) در ادامه بخش فوق‌الذکر از خطبه غدیر درباره حضرت علی(ع) فرموده‌اند: «و خلیفتی فی امتی، علی تفسیر کتاب الله عزوجل و الداعی الیه:... و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزوجل و دعوت به آن.» از این گذشته انسان برای کمال نیازمند وجود انسانی از جنس خود است تا خویشتن را در آینه وجود او ببیند و بیابد. تنها کلام کافی نیست. آینه لازم است و آینه هم تا پاک و شفاف و عاری از کدورت و آلودگی نباشد خاصیت آینگی ندارد. ولایت اما در این نیز خلاصه نمی‌شود و مرتبه بالاتر و والاتری نیز دارد.

● ولای تصرف

شهید مطهری(ره) بر آن است که ولای تصرف یا ولای معنوی بالاترین مراحل ولایت است و در این خصوص بیان می‌کند که دیگر اقسام ولایت یا مربوط است به رابطه قرابتی با رسول اکرم(ص)‌ بعلاوه مقام طهارت و قداست شخصی اهل‌بیت (ولای محبت) یا مربوط است به صلاحیت علمی یا اجتماعی آنها (ولای امامت و ولای زعامت.) به عقیده ایشان، آنچه به نام ولایت در دو مورد اخیر نامیده می‌شود از حدود تشریع و قرارداد تجاوز نمی‌کند، چنانچه گویی فلسفه این قرارداد صلاحیت علمی ‌یا اجتماعی است، اما ولایت تصرف یا ولایت معنوی نوعی اقتدار و تسلط فوق‌العاده تکوینی است. شهید مطهری ولایت تکوینی را از یک طرف به استعدادهای نهفته در وجود انسان مربوط می‌داند و به کمالات بالقوه این موجود شگفت و از طرف دیگر به رابطه این موجود با خدا.

در تعریف و توضیح این مهم‌ترین معنای ولایت به قلم استاد می‌خوانیم: «مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان بر اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نایل می‌شود و اثر وصول به مقام قرب البته در مراحل عالی آن این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله‌سالار معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچ‌گاه از ولی‌ای که حامل چنین معنویتی باشد و به عبارت دیگر، از انسان کامل خالی نیست.»

● حیات باطنی انسان

اهمیت ولای تصرف در اهمیت همین حیات دیگرگونه انسانی است، حیات معنوی یا حیات باطنی که ورای این زندگی ظاهری نباتی و حیوانی است. در بررسی ولایت تکوینی درخواهیم یافت که این قسم از ولایت علاوه بر تجربه عام دینی با تجربه خاص عرفانی در ارتباط است و لذا آن را از مسائل عرفانی برشمرده‌اند. پس لازمه باور به ولای تصرف باور به حقانیت تجربه و دریافت عرفانی از هستی و آفرینش است و الا چه عجب از انکار و اصرار بر عدم قبول این نحوه نگرش ولایی نسبت به حیات. علامه طباطبایی(ره) در توصیف حیات باطنی و رابطه آن با ولایت می‌فرماید: «در زیر لفافه زندگی اجتماعی که انسان با رعایت نوامیس دینی به سر می‌برد، واقعیتی است زنده و حیاتی است معنوی که نعمت‌های اخروی و خوشبختی‌های همیشگی از آن سرچشمه گرفته و به عبارت دیگر مظاهر وی هستند. این حقیقت و واقعیت است که به نام ولایت نامیده می‌شود» و سپس در خصوص رابطه امام معصوم با این معنای باطنی از ولایت بیان می‌دارد: «امام یعنی کسی که از جانب حق سبحانه برای پیشروی صراط ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوی را در دست گرفته. ولایت که به قلوب بندگان می‌تابد، اشعه و خطوط نوری است از کانون نوری که پیش اوست و موهبت‌های متفرقه، جوی‌هایی هستند متصل به دریای بیکرانی که نزد وی می‌باشد» (۲)

و اما علی(ع)، امام اول، پیشوای نخستین، ولی و مولای متقیان، سرسلسله سکانداران کشتی حیات باطنی انسان است که در روزی فرازمانی و در منطقه‌ای فرامکانی به نام غدیر خم در حالی که بازو در دست نبی خدا داشت، به ولایت نه برگزیده که معرفی شد. او پیشتر برای این مقام برگزیده شده بود. هم او هم یازده ولی امر دیگری که از سلاله پاک او بودند. هم او، هم امام عصر ما مهدی(عج) که غدیر روز او نیز است. غدیر عید ولایت است و ولایت، صراط مستقیم حیات باطنی انسان.

پانوشت‌ها:

۱- حدیث و خطبه غدیر خم، ترجمه محمدباقر انصاری

۲ - مأخذ ذکر شده در کتاب «ولا‌ها و ولایت‌ها:» نشریه سالانه مکتب تشیع، شماره ۲

آزاد جعفری



همچنین مشاهده کنید