شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

رسول ملا قلی پور، مردی که جنگ را در قاب دوربین جاودانه کرد


رسول ملا قلی پور، مردی که جنگ را در قاب دوربین جاودانه کرد

برخی هنرمندان از لحاظ جایگاه اجتماعی و شان هنری مرتبتی پیدا می کنند که با هجران ناگهانی و فراق زودهنگامشان جامعه در شوکی برخاسته از ناراحتی و اعجاب فرومی رود، ناراحتی از این …

برخی هنرمندان از لحاظ جایگاه اجتماعی و شان هنری مرتبتی پیدا می کنند که با هجران ناگهانی و فراق زودهنگامشان جامعه در شوکی برخاسته از ناراحتی و اعجاب فرومی رود، ناراحتی از این جنبه که دیگر نمی توانند شاهد خلق اثری تازه از هنرمند سفر کرده باشند و اعجاب به این علت که این افراد با روحیه ای قوی و پشتکاری مثال زدنی خالق بخشی از خاطرات جاودان نسلها بوده اند و حال با رفتن ناگهانی آنها جامعه در پاندول میان قبول این خبر یا دلخوشی به این موضوع که شاید خبر واصله هم از جمله آن پیامک هایی باشد که مدتی باب بود و اخبار مرگ هنرمندان را منتشر می کرد قرار می گرفت اما قطعیت خبر این آرزو را با خود می برد و جامعه هنر دوست به بدرقه هنرمندانی می شتافت که بانی تولید آثاری می گشتند که هنوز هم در قله هنری سینمای ایران قرار دارند. در این مطلب به مردی از جنس جنگ و مبارزه می پردازیم که جلوه تعهدش روشن کننده مسیر حرکت جامعه به سمت آرمان ها به شمار می رفت و نوای محزون آثارش از دردهای هنرمندی آگاه به مناسبات زمانه حکایت دارد که برای غم ها و غصه هایش از نامرادی روزگار، «میم مثل مادر» قابی ماندگار بود و عشق جاودانه به سرزمین مادری اش همچنان در سکانس های ماندگار آثارش متجلی است.

رسول ملا قلی پور کارگردان متعهد سینمای جنگ به این لحاظ در اوج هنری ژانر دفاع مقدس قرار گرفته که با تلا ش های پیگیرانه اش تعریفی جدید از انسانیت عرضه کرد و در این حرکت اجتماعی به سمت کمال و اخلا ق، معرفت هنری کارگردانی از جنس ققنوس و سیمرغ جلوه گر شد که با «پرواز در شب» جامعه را به افق معنویت و هنر متعهد متوجه ساخت و در «بلمی به سوی ساحل» جامعه در «خسوف» رفته را «مجنون» تکنیک های خود کرد.

ملا قلی پور در قالب معناگرایی های مرسوم درسینمای ایران «سفر به چزابه» را تدارک دید تا به کمک «نجات یافتگان» بشتابد اما با فریاد «کمکم کن» متوجه پناهنده ای شد که در «مزرعه پدری» مقیم خانه «هیوا» گشته بود و درد بی آرمانی را با طعم «قارچ سمی» به مخاطب می خوراند و فریاد آرمان گرایی را نه با هیاهو که درکمال مهر بر سر «نسل سوخته» ای فرود می آورد که در کوره راه سینما و مسیر نه چندان روشنش به ترنم «میم مثل مادر» گوش می سپرد و به «شش گوشه عرش» می رسید.

اکنون که در سالگرد تولد سینماگر مرحوم ژانر دفاع مقدس هستیم بیش از هر موقع دیگری افسوس فرصت هایی را می خوریم که ملا قلی پور در میان ما بود و از تکنیک نابش بهره ای نبردیم چرا که همواره نمادگرایی شاخص او در تحلیل مصداقی جنگ هشت ساله و تطابق مفهومی صحنه نهایی فیلم و مونولوگ آرمان گونه مهدی نریمان با سکانس حضور حضرت ابوالفضل (ع) در شریعه فرات و ایثارگری آن در تشنه ماندن و رساندن آب به اهل بیت (ع) در فیلم «پرواز درشب» در ذهن مخاطب خواهد ماند و جامعه حضور شاخص و متداوم ملا قلی پور در سینمای جنگ را در قاب هایی چون افق، هیوا، سفر به چزابه، مجنون و نجات یافتگان ثبت خواهد کرد. رسول سینمای ایران در تقطیع زمانی و پیوند مفهومی زمان ها با یکدیگر چنان هنرمندانه به تصویرسازی در «سفر به چزابه» و «قارچ سمی» پرداخت و به گونه ای به تمثیل هنری از سرزمین ایران در «مزرعه پدری» رسید که برش آخر کار نامه هنری وی و ورود به عرصه جامعه انگاری چون علا متی سوال ذهن مخاطب را با خود درگیر کرد که چه شد کارگردان سینمای جنگ از توپ و تانک به عشق مادر به فرزندش رسید و وقتی در هجران وی بار دیگر «میم مثل مادر» رامشاهده می کنیم جواب روشنی برای این ابهام می یابیم که او دانسته در پاسداشت مقام مادرش و قدردانی از زحمات وی ملودرامی عاشقانه ساخت تا ترنم آخرین تصویر رمزی در این فیلم پایان کارگردانی باشد که عاشقانه به جامعه عشق ورزید و فریادگر اصالت انسانی هویت فرهنگی ایرانیان بود.

نویسنده : نیما بهدادی مهر