دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
تبارشناسی اسد در سریال «نابرده رنج»
اسد و عماد ۲ دوست خلافکار هستند که دست تقدیر آنها را به جبهه و منطقه جنگی میکشاند. آنها به جبهه میرسند در حالی که اصلا نیتشان این نبوده که به عنوان رزمنده به جبهه بروند. آنها در این مسیر قرار گرفتهاند تا به گنجی برسند که پدر اسد، محل آن را بعد از مرگش به پسرش گفته است...
همه این ماجراها کافی است که داستانی پرتعلیق شکل گیرد که براساس موقعیتهای مختلف شخصیتها را پیش میبرد. آدمها در موقعیتهایی قرار میگیرند که آن را دوست ندارند یا انتخاب نکردهاند، اما مجبورند آن شرایط و موقعیت را تحمل کنند و همین موقعیتهای غیرانتخابی است که ماجراها را شکل میدهد و در برخی از موارد به داستان شکلی کمدی میدهد. از این روش فیلمنامهنویسی چندین سال پیش کمال تبریزی در فیلم «لیلی با من است» بیشترین بهره را برد؛ صادق که تصویربردار تلویزیون است برای دریافت وام مجبور میشود به جبهه برود. او از جنگ به شدت میترسد، اما حوادثی اتفاقی او را قدم به قدم به خط مقدم نزدیکتر میکنند.... همین اتفاق اکنون برای اسد و عماد در سریال «نابرده رنج» در حال رخ دادن است، عماد و اسد میخواهند به گنج برسند، اما اتفاقاتی آنها را درگیر جنگ میکند. حتی کار به جایی میرسد که اسد که اصلا کار با تفنگ را هم بلد نیست در شرایطی مجبور میشود، پشت تیربار بنشیند و چنان قهرمانانه بجنگد که منافقان را به عقبنشینی وادار کند. همین تصمیم و عملکرد از روی اجبار اسد از او برای همه فرماندهانی که وصف مبارزه او را شنیدهاند، قهرمان میسازد. همین اتفاق در فیلم «لیلی با من است»، برای صادق هم افتاد. او بدون این که بخواهد آر.پی.جی به دست گرفت و تانکهای دشمن را نابود کرد و خودش هم مجروح شد و مانند یک قهرمان به پشت جبهه برگشت. اسد هم دارد به همان راهی میرود که صادق رفت. البته اگر کمال تبریزی در «لیلی با من است» صادق را در ذهنیات خود او با ترس از جبهه روبهرو کرده بود، بذرافشان در «نابرده رنج»، عماد را کنار اسد قرار داده تا این چالشها را بیرونیتر کند. اسد، روان و نیتی پاکتر از عماد دارد. درست است که او به نوعی خلافکار است و زندان را هم تجربه کرده، اما در مقابل عماد هنوز رگههایی از انسانیت، نوعدوستی و وطندوستی در وجودش دیده میشود و به همین دلیل است که در بیشتر اوقات زمانی که باید تصمیم بگیرد، ابتدا شک میکند و بعد هم با تشویقها و وسوسههای عماد است که به راهی میرود که او خواسته است.
نکته: در «نابرده رنج» تاکنون فضاهای شهری دهه ۶۰ به خوبی به نمایش درآمده است و این نشان میدهد که تیم سازنده و بخصوص طراح صحنه و دستیاران آن با دقت ظرایف را پیگیری و اجرا کردهاند.
نقش اسد را کامبیز دیرباز بازی میکند. بازیگری که تلاش کرده بنا به شخصیتی که اسد دارد، وجه کودکی و پاکی ضمیر اسد را به نمایش بگذارد. از همین جای داستان میتوان فهمید که اسد قرار است در آینده به رزمندهای معتقد تبدیل شود و در انتهای سریال هم اگر به شهادت نرسد، اما مجروح خواهد شد. چیزی که این گمانهزنیها را قوت میبخشد، حضور کامبیز دیرباز در فیلم «اخراجیها» و نقش مجید سوزوکی است!
«نابرده رنج» در روایت خود از این فیلم هم وام گرفته است. در فیلم «اخراجیها» هم مجید سوزوکی (کامبیز دیرباز) با گروهی از اوباش، خلاف تمایل خودشان و بر اثر اتفاقاتی راهی جبهه میشوند و در آنجاست که رودرروی حوادث و جریانهایی قرار میگیرند و در نهایت همه آنها متحول میشوند و مجید هم به شهادت میرسد. شکل دیگری از همین اتفاقات و جریان تحول را در سریال «نابرده رنج» و شخصیت اسد میتوان دید. شاید اگر بذرافشان برای نقش اسد بازیگر دیگری بجز دیرباز را انتخاب میکرد این شباهتها هم کمتر به چشم میآمد؛ اما همه اینها دست به دست هم دادهاند تا «نابرده رنج» به سریالی تبدیل شود که نشانههای آشنای زیادی برای مخاطب دارد و کارگردان که یکی از نویسندگان فیلمنامه هم هست، تلاش نکرده که از ذهن مخاطب آشنازدایی کند. اما با همه اینها «نابرده رنج» در بخشهای غیرجنگی و در بخش شهری، داستان خود را حرفهایتر و منسجمتر روایت کرده است و در اصل همین بخش هم هست که داستان را نگهداشته و مخاطب را تشویق کرده تا «نابرده رنج» را پیگیری کند. اسد، خردهفروش و گاهی هم جوانی است که در زمان جنگ کالا قاچاق میکند. او به همین دلیل دستگیر و زندانی میشود، اما به کمک عماد و راهی که او طراحی کرده از زندان فرار میکند. اینجاست که یک کارآگاه پلیس که جابر نام دارد وارد قصه میشود تا اسد را دستگیر کند، اما آشنایی جابر با خانواده اسد و مادر و خواهر او شرایطی را به وجود میآورد که جابر به خواهر اسد، مرضیه علاقهمند میشود و شرایط جوری کنار هم چیده میشوند که جابر خواهر و مادر اسد را که در کوچه و خیابان آواره شدهاند به خانه مادری خود ـ طلا خانم ـ میبرد.
بخشی از داستان «نابرده رنج» در شهر میگذرد و بخشی از آن در جبهه، بخشهای جبهه و اتفاقات آنجا برای مخاطبان مرد سریال جذاب است؛ چون آنها با مراودات مردانه این بخش آشنا هستند و شرایط را میشناسند، اما در بخش شهری داستان مادر و خواهری که از برادر و فرزند خود دفاع میکنند و میخواهند ثابت کنند که او بیگناه است برای مخاطبان خانم جذاب است بخصوص این که این بخش با چاشنی عشق و عاشقی هم همراه باشد. سریال «نابرده رنج» با همه ضعفها و قوتهایی که دارد یکی از آثار پرزحمتی است که تلویزیون برای ساخت آن هزینه مالی و انسانی زیادی پرداخت کرده است. داستان سریال در زمان جنگ و در دهه ۶۰ اتفاق میافتد. فضای شهرها از آن سالها تا به امروز کاملا تغییر کرده و بازسازی آنها هم بسیار زمانبر است و هم هزینه زیادی میطلبد. در «نابرده رنج» تاکنون فضاهای شهری دهه ۶۰ به خوبی به نمایش درآمده است و این نشان میدهد که تیم سازنده «نابرده رنج» و بخصوص طراح صحنه و دستیاران او با دقت، ظرایف را پیگیری و اجرا کردهاند.
طاهره آشیانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست