پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

منبع بیکران سود و زیان بازار


منبع بیکران سود و زیان بازار

تغییرات در اطلاعات که امور بدیع را پوشش دهد و در نتیجه نظام اقتصادی را از در افتادن به وضعیت تکراری و تولید دوباره و دوباره سود و زیان باز دارد, برای بعضی از اعضای جامعه مطلوب و برای بعضی نامطلوب است

تغییرات در اطلاعات که امور بدیع را پوشش دهد و در نتیجه نظام اقتصادی را از در افتادن به وضعیت تکراری و تولید دوباره و دوباره‌ سود و زیان باز ‌دارد، برای بعضی از اعضای جامعه مطلوب و برای بعضی نامطلوب است. این جاست که مردم استدلال می‌کنند، سود یک نفر، زیان دیگری است؛ هیچ کس چیزی به دست نمی‌آورد مگر آنکه کسی از دست بدهد.

این عقده‌ فکری توسط نویسندگان باستانی مهمی بسط داده شده است. در میان نویسندگان مدرن، مونتنیه بود که آن را احیا کرد؛ ما احتمالا در «عقده‌ فکری مونتنیه» خواندن آن محقیم. این، جوهره‌ نظریه‌ مرکانتیلیسم، چه کلاسیک و چه نو است. این پایه‌ همه‌ نظریات مدرن است که آنچه بر چارچوب اقتصاد بازار سوار است، نزاع بی‌پایان منافع طبقات مختلف اجتماعی یک ملت و هم‌چنین میان منافع هر ملت و دیگر ملت‌هاست.

اکنون البته عقده‌ فکری مونتنیه با توجه به اثرات تحریک نقدینگی که قدرت خرید پول برای پرداخت‌های معوق را تغییر داده، راست است، اما این عقیده برای سود و زیان هر نوع کارآفرینی کاملا نادرست است، چه در یک اقتصاد ساکن که میزان سود کل با ضرر کل برابر است و چه در اقتصادی در حال رشد یا در حال رکود که در آن، این دو مقدار نابرابرند.

آنچه در کار و بار جامعه‌ بازار آزاد موجب سود می‌شود، گرفتاری و اضطراب شهروندانش نیست، بلکه این حقیقت است که عوامل ناراحتی شهروندانش را کم‌ می‌کند یا به کلی از میان بر می‌دارد. آنچه بیمار را می‌آزارد مرض است و نه پزشکی که آن را درمان می‌کند. آنچه پزشک به دست می‌آورد برآمده از شیوع بیماری نیست، بلکه حاصل کمک او به کسانی است که آسیب دیده‌اند. منبع بیکران سود همیشه پیش‌بینی شرایط آتی است. کسانی که در پیش‌بینی اتفاقات آتی بهتر عمل کنند و فعالیت‌هایشان را با وضعیت آتی بازار تطبیق دهند، سودها را جذب می‌کنند؛ چرا که آنها در موقعیتی هستند که بیشترین نیازهای ضروری مردم را ارضا می‌کنند. کسانی که کالا یا خدماتی تولید می‌کنند که خریداران برایش سر و دست می‌شکنند، سودشان ناشی از ضرر کسانی نیست که کالاهایی را به بازار وارد کرده‌اند که مردم حاضر نیستند حتی به ‌اندازه‌ هزینه‌ تولیدشان پول پرداخت کنند. چنین ضرری ناشی از ناتوانی در پیش‌بینی تقاضای آتی مشتریان است.

اتفاقات بیرونی که بر عرضه و تقاضا موثرند ممکن است گاهی چنان ناگهانی و غیرمترقبه رخ دهد که مردم بگویند هیچ آدم عاقلی نمی‌توانست آنها را پیش‌بینی کند. به همین بهانه است که طاعنان، سود ناشی از تغییر را غیرمنصفانه در نظر می‌گیرند. در هر حال چنان قضاوت‌های ارزشی یک طرفه‌ای تاثیری بر وضعیت سود ندارند. برای آدمی مریض بسی بهتر است که توسط یک پزشک با هزینه‌ بالا درمان شود تا این که مراقبت پزشکی را از دست بدهد. اگر چنین نبود او با پزشک رایزنی نمی‌کرد.

در اقتصاد بازار میان منافع خریداران و فروشندگان هیچ تعارضی نیست. زیان البته وجود دارد و برآمده از پیش‌بینی ناقص است. این یک خوشبختی جهانی می‌بود اگر هر کسی و تمام اعضای جامعه‌ بازار همیشه شرایط آتی را به درستی و به موقع می‌دیدند و مطابق آن عمل می‌کردند. اگر چنین می‌بود، نگاهی به عقب تایید می‌کرد که هیچ بخشی از سرمایه و کار برای چیزهایی که امروز طلب نمی‌شود و قبلا ضروری فرض شده بود، هدر نمی‌رفت.

درست نیست که به این مشکلات از موضع حسد و غضب نگاه شود. همین قدر غلط است اگر مشاهدات را به وضعیت آنی افراد مختلف محدود کنیم. مشکلات، اجتماعی است و باید با توجه به عملکرد کل نظام بازار قضاوت کرد. آنچه بهترین ارضای تقاضای هر عضو جامعه را تضمین می‌کند به طور دقیق این حقیقت است که کسی سود ببرد که در پیش‌بینی وضعیت‌های آتی از دیگر مردم بهتر عمل کند. اگر در عوض بخشی از سود به کسانی برسد که تغییر اطلاعات موجب صدمه‌ دیدنشان شده است، تنظیم سرمایه با تقاضا نه تنها رشد نمی‌کند که تخریب می‌شود.

اگر کسی پزشکان را از گرفتن گهگاهی هزینه‌ بالا بازدارد، یکی هزینه‌ای بالاتر نگرفته است اما در عوض شمار کسانی که پیشه‌ پزشکی را انتخاب می‌کنند کم می‌شود. معامله همیشه به نفع هر دوی خریدار و فروشنده است. حتی کسی که چیزی را با ضرر می‌فروشد وضعش بهتر از آن است که نمی‌توانست جنسش را بفروشد یا به قیمتی هنوز هم کمتر بفروشد. او به خاطر پیش‌بینی غلطش ضرر کرده است، اما با این همه، فروش موجب شده است که کمتر ضرر کند هرچند قیمت کمتری دریافت کرده است. اگر خریدار و فروشنده معامله را پرسودترین عمل نمی‌دانستند، می‌توانستند دست به انتخاب بزنند و وارد معامله نشوند. این ادعا که سود کسی، ضرر دیگری است در مورد دزدی، جنگ و غارت معتبر است.

غارت دزد، ضرری به قربانی غارت‌شده است، اما جنگ و تجارت دو چیز متفاوت هستند. ولتایر در ۱۷۶۴ بر خطا بود وقتی در مقاله‌ «وطن» در «لغت‌نامه‌ فلسفی‌اش» چنین نوشت:

«وطن‌پرست خوب بودن یعنی آرزوی این را داشتن که جامعه‌ات خود را با تجارت غنی‌سازد و با جنگ قدرتمند؛ واضح است که هیچ کشوری سود نمی‌برد مگر با ضرر به دیگری و پیروز نمی‌شود مگر با ضربه زدن به دیگر مردمان.»

ولتایر و بسیاری از دیگر نویسندگانی که پیش و پس از او بودند، آشنایی با اندیشه‌ اقتصادی را امری زائد فرض کردند. اگر او مقالات متفکر معاصرش، دیوید هیوم را خوانده بود یاد می‌گرفت که چه قدر در تعریف جنگ و تجارت خارجی در اشتباه است. ولتایر، فاش‌کننده‌ بزرگ خرافات دیرپا و مغالطات عمومی، ناخودآگاه به دام خطرناک‌ترین مغالطه افتاد.

وقتی نانوا، نان دندانپزشک را تامین می‌کند و دندانپزشک، نانوا را از دندان‌درد می‌رهاند، هیچ یک از دیگری صدمه نمی‌بیند. اشتباه است که چنین معامله‌ خدماتی را با غارت مغازه‌ نانوا توسط اوباشی مسلح، مظاهر پدیده‌ای یکسان بدانیم. فرق تجارت خارجی و تجارت داخلی تنها این است که در اولی کالاها و خدمات میان دو سرزمین با مرزهایی که حکومت‌هایشان را جدا می‌کند، مبادله می‌شود. این وحشتناک است که پادشاه لوییس ناپلئون بناپارت، باید دهه‌ها پس از هیوم، آدام اسمیت و ریکاردو چنین بنویسد: «میزان کالاهایی که یک کشور صادر می‌کند نسبت مستقیم با تعداد توپ‌هایی دارد که آن کشور می‌تواند هر گاه که شرف و عزتش طلب کرد، بر سر دشمنانش بریزد.»

همه‌ آموزش‌های اقتصاد که در بردارنده‌ اثرات تقسیم کار بین‌المللی و تجارت خارجی است، تاکنون در حذف همه‌گیری این مغالطه‌ مرکانتیلیستی شکست خورده است که: «هدف تجارت خارجی گدا کردن خارجیان است.»

این بر عهده‌ تحقیقی تاریخی است تا منبع همه‌گیری این تصور و خطاها و توهمات مشابه را بیابد. برای علم اقتصاد مساله دیر وقتی است جا افتاده است.

لودویک وون میزس

مترجم: یاسر میرزایی

منبع: میزس دیلی