جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
کارل پوپر و اندیشه عدالت
در پیگیری مباحث عدالت، به سدهی بیستم و آرای کارل رایموند پوپر فیلسوف اتریشیتبار انگلیسی میرسیم. پوپر با برآمد حکومتهای تامگرا (توتالیتاریستی) در اروپا، دو اثر مهم خود یعنی «جامعهی باز و دشمنان آن» و نیز «فقر تاریخگرایی» را که شالودهی فلسفهی سیاسی او را میسازند، منتشر ساخت. این دو اثر، تلاش وی را در دفاع از آزادی، مقابله با جنگ و طرد اندیشههای سیاسی تامگرایانه و اقتدارطلبانه نشان میدهند.
پوپر متفکرانی را که با اندیشههای خود عملا" در خدمت خودکامگان و راهگشای حکومتهای جبار بودهاند، «پیامبران کاذب» مینامد و تأکید میکند که ما باید در انتقاد از میراث فرهنگی خود روشن سخن بگوییم و عادت دفاع از بزرگمردان را ترک کنیم، چرا که بسیاری از آنان از راه تاختن به آزادی و عقل، خطاهای سنگین مرتکب شدهاند و تسلط فکریشان هنوز مایهی گمراهی انسانهاست. «پیامبران کاذب» در آثار پوپر با دقتی سنجشگرانه ردیابی میشوند و سرانجام در مقابل قاضی دادگاه عقل قرار میگیرند. افلاطون و هگل دو تن از متفکرانی هستند که پوپر آنان را سزاوار سرزنشهای تند میداند و اندیشههایشان را در خدمت دشمنی با آزادی و عروج نظامهای تامگرا (توتالیتر) ارزیابی میکند.
پوپر مارکسیسم را نیز در راستای تلاش برای ساختن جهانی بهتر، یکی از خطاهای بزرگ انسانی به شمار میآورد و در سنجش آرای مارکس خاطرنشان میسازد که پیشبینیهای وی در مورد آیندهی «نظام سرمایهداری» نادرست از آب درآمده و این نظریهی او که با رشد سرمایهداری، کارگران بطور روزافزون دچار فقر و نکبت میگردند و لایههای میانی نیز به خیل عظیم آنان میپیوندند، متحقق نشده است. به نظر پوپر، مارکس در این ادعای خود دچار یک تناقض درونی شده است، زیرا نمیتوان از طرفی مستمرا" تولید انبوه کالا را افزایش داد و از طرف دیگر ادعا کرد که همواره بر سپاه تنگدستان و بیچیزان افزوده میگردد؛ پس چه کسی قرار است این همه کالا را مصرف نماید؟
پوپر به دفاع از دستاوردهای دمکراسی لیبرال برمیخیزد و علیرغم انتقاد از ضعفهای آن، چنین نظامی را عادلانهترین و بهترین نظامی ارزیابی میکند که تا کنون در تاریخ بشریت تحقق یافته است. به نظر وی، تمام نظامهایی که در طول تاریخ به انسانها وعدهی بهشت روی زمین را دادهاند، سرانجام به دوزخ منتهی شدهاند، اما دمکراسی تنها نظامی است که صرفا" با تلاش و ارادهی خود مردم میتواند پابرجا بماند. به عقیدهی پوپر، اگر قرار باشد افزون بر آزادی، «دمکراسی اقتصادی» (عدالت اجتماعی) نیز ایجاد گردد، همین «آزادی صوری محض» تنها وثیقهی تحقق آن است. پوپر تصریح میکند که مارکس در نظری ساده لوحانه، دولت را ابزار سرکوب طبقهی حاکم ارزیابی میکند و وعدهی زوال آن را در جامعهی بیطبقه میدهد، اما مارکس هرگز به این معمای آزادی دست نیافت که دولت در تأمین آزادی و انسانیت چه خدماتی میتواند و باید انجام دهد. به نظر پوپر، باید از طریق استقرار آزادی، بر قدرت مهار زد و آن را رام کرد. سپس میتوان از طریق ایجاد نهادهایی در حیطهی نظام دمکراتیک، بر قدرت اقتصادی نیز مهار زد و مانع دربندشدن انسانها گشت؛ اما با از بین رفتن آزادی، حتا برابری میان بندیان نیز باقی نخواهد ماند.
در آنچه که مشخصا" به بحث عدالت مربوط میگردد، کارل پوپر در نخستین جلد از کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن» تحت عنوان «افسون افلاطون»، به بررسی دیدگاههای فیلسوف کلاسیک یونان میپردازد و از جمله «عدالت تامگرا»ی او را به شدت مورد نکوهش قرار میدهد. وی از جمله خاطر نشان میسازد که در حالیکه مفهوم عدالت در ذهن ما معنای تقسیم برابر در مسئولیتهای شهروندی یعنی تقسیم محدودیتهای آزادی، برابری در مقابل قانون و غیرجانبدار بودن محاکم قضایی را تداعی میکند، افلاطون از این مفهوم، مزایای طبقاتی را درک میکند. به نظر پوپر دریافت انساندوستانه از عدالت به این معناست که مساوات در میان انسانها برقرار باشد، مزایای «طبیعی» حذف گردند، فردیت حفظ شود و سرانجام پاسداری از آزادیهای شهروندان وظیفهی دولت تلقی گردد. به عقیدهی پوپر، افلاطون در مقابل هر یک از این خواستههای سیاسی یک اصل میگذارد: اصل برتری طبیعی، اصل تامگرایی و اصلی که به موجب آن، پشتیبانی و تقویت دولت باید وظیفه و هدف فرد باشد.
پوپر در جستجوی نظام عادلانهی سیاسی، این پرسش کلاسیک افلاطونی در مورد دولت را مبنی بر اینکه «چه کسی باید حکومت کند؟»، پرسشی نادرست میداند. به عقیدهی او چنین پرسشی مبتنی بر دیدی اقتدارگرایانه است و پاسخی مرجعیتگونه میطلبد. از همین رو چنین پرسشی، پاسخهای کلاسیکی نیز به همراه آورده است مانند: «بهترینها باید حکومت کنند» یا «فرزانگان» یا در بهترین حالت «اکثریت باید حکومت کند». پوپر معتقد است که جای شگفتی نیست که پاسخهای ارائه شده نه تنها با خود تناقضاتی به همراه میآورند، بلکه بعدها به بدیلهای مهملی چون «حکومت کارگران و یا سرمایه داران» و غیره دگرگون میشوند. بطور خلاصه میتوان گفت که برای پوپر در زمینهی حکومت کردن، پرسش «چه کسی؟» مطرح نیست، بلکه پرسش «چگونه؟» مطرح است.
از همین جهت وی متقابلا" پیشنهاد میکند که بهتر است پرسشی فروتنانهتر را جانشین پرسش کلاسیک افلاطونی در مورد دولت کنیم و آن اینکه بپرسیم: «چهکار میتوانیم بکنیم تا نهادهای سیاسی خود را به صورتی سازمان دهیم که امکان زیان وارد کردن حکمرانان بد و نالایق را که فراوانند به حداقل برساند». پوپر معتقد است که بدون تغییر در طرح پرسش یادشده، هرگز نمیتوانیم به نظریهای عقلانی در مورد دولت و مؤسسات آن و یک نظام سیاسی عادلانه نائل گردیم. بنابراین باید به عوض پرسش افلاطونی در این مورد که «چه کسی باید حکومت کند؟»، متواضعانه بپرسیم که: «کدام شکل حکومتی اجازه میدهد بتوانیم یک حکومت زورگو و یا هر حکومت بد دیگری را بدون خونریزی برکنار کنیم؟». به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که دمکراسی امروز نیز مانند دمکراسی ۲۵۰۰ سال پیش در آتن، تلاشی است برای ایجاد آنچنان نظام حکومتی که باید مانع عروج جباریت شود.
پوپر خاطر نشان میسازد که دمکراسی به معنای «حکومت مردم»، نام فریبندهای است، چرا که در هیچ جا مردم حکومت نمیکنند و نباید هم حکومت کنند. زیرا حکومت اکثریت به سادگی میتواند به بدترین نوع جباریت تبدیل شود و حقوق اقلیت را یکسره از میان بردارد. اما دمکراسی تنها شکل حکومتی است که علیرغم نام فریبندهی خود و تحت فشار مشکلات و دشواریهای عملی، توانسته این هدف را در مقابل خود قرار دهد که با وضع کردن قوانین مشروط، ایدههای عدالت، انسانیت و بیش از هر چیز آزادی را در چارچوب قانونیت، تا آنجا که مقدور است متحقق سازد. به این اعتبار میتوان گفت که دمکراسی از نظر پوپر نه حکومت مردم، بلکه تجهیز نهادی در مقابله با دیکتاتوری است. دمکراسیها در تلاشند تا به یاری قوانین مشروط و تأسیسات ساختاری، مانع شوند تا جباریت سربرآورد، اگر چه این تلاشها همواره قرین موفقیت نبوده است.
پوپر در تعیین سنجیدار نظام سیاسی آزاد خاطر نشان میسازد که نظامی از نظر سیاسی آزاد است که نهادهای سیاسی آن به شهروندانش این امکان عملی را بدهد که در صورت ارادهی اکثریت بتوانند حاکمان را بدون خونریزی برکنار سازند. به عبارت دیگر ما هنگامی از نظر سیاسی آزادیم که بتوانیم حاکمان خود را بدون خونریزی برکنار کنیم و تا زمانی که چنین امکانی داریم نباید نگران باشیم که چه کسی حکومت میکند. پوپر نام چنین نظامی را که در دمکراسیهای غربی وجود دارد «جامعهی باز» میگذارد. مهمترین ویژگی جامعهی باز، علاوه بر سنجیدار یادشده، رقابت آزاد بر سر نظریات علمی و شفافیت در گسترههای آن است. جوامع باز نقطهی مقابل جوامع بسته و توتالیتاریستی هستند که در آنها به جای رقابت آزاد بر سر نظریههای علمی، منظومهی کاملی از عقاید ایدئولوژیک با ادعای انحصار حقیقت حاکم است. در جوامع باز، روش نقد خردگرایانه، به نابودی منتقد نمیانجامد و خشونت در حذف نظریات مخالف نقشی ندارد. نقد عاری از خشونت است که راه را برای انکشاف خرد میگشاید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست