چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

شهادت آیه الله سیدحسن مدرس


شهادت آیه الله سیدحسن مدرس

فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یكی از چهره های درخشان تاریخ تشیع بشمار می رود كه زندگی و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیری های سیاسی و اجتماعی وی برای مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبی است او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلای اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامی و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند

همان گونه بود كه می گفت و همانطور گفت كه می بود. سرانجام به موجب آنكه با عزمی راسخ چون كوهی استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گری استعمارگران را افشا نمود جنایتكاران وی را به ربذه خواف تبعید نمودند و در كنج عزلت و غریبی این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.

این نوشتار اشاره ای كوتاه به زندگی ابرمردی است كه بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش كشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذكر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج می نهیم بدان علت است كه وی پارسایی پایدار و بزرگواری ثابت قدم بود كه لحظه ای با استبداد و استعمار سازش نكرد و در تمامی مدت عمرش ساده زیستی ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبی را شیوه زندگی خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، كمالات معنوی را كسب كرد.

● ولادت و تحصیلات

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه ای كه حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است كه نسبش پس از سی و یك پشت به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. یكی از طوایفی كه مدرس گل سرسبد آن به شمار می رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهكده ییلاقی ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس ) كه از این طایفه محسوب می گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنكه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره ای قطع نكند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت كرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا كند. بدین علت نامبرده دختر سیدكاظم سالار را كه خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود كه به سال ۱۲۷۸ ق . چون چشمه ای پاك در كویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. همان كسی كه مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایی نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر می بردند تا آنكه حادثه ای (۱) موجب شد كه پدر فرزندش را كه شش بهار را گذرانده بود در سال ۱۲۹۳ به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سكونت خویش برگزیند. این در حالی بود كه میرعبدالباقی قبلا از زواره به قمشه مهاجرت كرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول بود.(۲) سیدعبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت كرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه ای سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی كه سیدعبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(۳) وی در سال ۱۲۹۸ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درك كرد.(۴) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت . در محضر آخوند ملامحمد كاشی كتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یكی از اساتیدی كه دانش حكمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حكیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایی است .(۵) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت كه توانست تقریرات مرحوم ریزی را كه حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چكیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل كه به زبان عربی نگاشته ، آورده است . وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان ۱۳۱۱ ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سكونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلی اصفهانی هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشاركی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی ، سیدمحمد صادق طباطبائی و شیخ عبدالكریم حائری ، سید هبه الدین شهرستانی و سیدمصطفی كاشانی ارتباط داشت و مباحثه های دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلی كازرونی انجام می داد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به كار می پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال ۱۳۱۸ق . (در چهل سالگی ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید.

● دوران تدریس

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت كوتاه در قمشه خصوصا روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترك و در این شهر اقامت نمود. وی صبحها در مدرسه جده كوچك (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه می گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمه های زلال حكمت نهج البلاغه آشنا می نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود كه از این زمان به ((مدرس )) مشهور گشت . وی همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت كرد.

زمانی پس از شكست كامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه كه به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در راءس حكومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را كه در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس كه در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاكم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می باشد و آنها (حاكمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را كتك می زنند.(۶) صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر كرد اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید كسب و كار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حركت كردند. این وضع كارگزاران صمصام را بشدت نگران كرد و خشم مردم ، حاكم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدید نظر كرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم كه می گفتند ((زنده باد مدرس ))، به اصفهان بازگشت . مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگی می كرد و متولیان را تحت فشار قرار می داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل كارهای خلاف و امور غیرمنطقی بر گروهی سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذكور در اجرای نقش مكارانه خود ناكام ماندند.(۷) آیه الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیه الله العظمی مرعشی نجفی (ره ) تاءلیفات فقهی او را ستوده و افزوده است كه : از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است .(۸) آیه الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینی در مصاحبه ای اظهار داشته است مرحوم مدرس یك رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهم تر از رجل علمی و دینی است زیرا این مظهر ولایت است كه اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق كامل نمی یابد.(۹) مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری كنونی ) آغاز نمود و تاءكید كرد كه كار اصلی من تدریس است و سیاست كار دوم من است .(۱۰) وی در ۲۷ تیرماه ۱۳۰۴ ش . كه عهده دار تولیت این مدرسه گشت برای اینكه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده ، و با جدیت افزونتری به كار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه ، نظام نامه ای تدوین كرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه های موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل كرد. عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستاهای اطراف ورامین رفته و خود قناتهای روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می داد و گاه به داخل چاهها می رفت و در تعمیر آنها همكاری می كرد و از اینكه با چرخ از چاه گل بكشد هیچ ابایی نداشت .(۱۱) در این مدرسه شخصیتهایی چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانی ، آیه الله سیدمرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام )، شیخ محمدعلی لواسانی و ... تربیت شدند.(۱۲)

● در عرصه پژوهش

مدرس در اصفهان و در سنین جوانی كتابی تحقیقی در فقه و اصول نگاشت كه مقام فقهی او را به ثبوت می رساند. از آن شهید رساله ای در فقه استدلالی به جای مانده كه اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی كنند تصدیق می نمایند كه در صورت تكمیل ، این كتاب هم تراز كتاب مكاسب شیخ انصاری است .(۱۳)

مدرس اولین كسی بود كه تدریس نهج البلاغه را در حوزه های علمیه رسمی كرد و نخستین مجتهدی بود كه این كتاب را جزو متون درسی طلاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزا آقاعلی شیرازی ـ استاد شهید مطهری ـ و آیه الله العظمی بروجردی نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند. از كارهای مهم و درخور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیری جامع برای قرآن بود كه علاوه بر جمع آوری تفاسیر خطی و چاپی عده ای از دانشمندان را برای نیل بدین مقصود به همكاری دعوت نمود و در صورتی كه این طرح تفصیلی جامع به اجرا در می آمد روشی بسیار عالی و سبكی تازه و عمیق بود. مدرس مدتها فلسفه تدریس می كرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف برای عده ای از ماءموران قلعه ای كه در آن به سر می برد مثنوی را تفسیر می كرد.(۱۴)

آثار قلمی مدرس به شرح زیر است :

۱) تعلیقه بر كفایه الاصول آخوند خراسانی .

۲) رسائل الفقهیه كه به كوشش استاد ابوالفضل شكوری بتازگی انتشار یافته است .

۳) رساله ای در ترتب (در علم اصول فقه ).

۴) رساله ای در شرط متاءخر (در اصول ).

۵) رساله ای در عقود و ایقاعات .

۶) رساله ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه .

۷) كتاب حجیه الظن (در اصول ).

۸) شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری .

۹) حاشیه بر كتاب النكاح مرحوم آیه الله شیخ محمد رضا نجفی مسجدشاهی .

۱۰) دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی .

۱۱) رساله ای در شرط امام و ماءموم .

۱۲) كتابی در باب استصحاب (در علم اصول ).

۱۳) كتاب احوال الظن فی اصول الدین .

۱۴) شرح روان بر نهج البلاغه .

۱۵) اصول تشكیلات عدلیه با (همكاری دیگران ).

۱۶) زندگینامه ((خودنوشت )) كه برای روزنامه اطلاعات فرستاده است .

۱- در این مورد نگاه كنید به مقاله طفولیت مدرس ، به قلم محیط طباطبائی ، مجله محیط، شماره دوم ، سال اول ، مهر ۱۳۲۱.

۲-مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، عبدالعلی باقی ، ص ۲۶.

۳-اعیان الشیعه ، سیدمحسن امین ، ج ۵، ص ۲۱.

۴-همان ماءخذ.

۵-مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص ۱۶۰ و ۱۶۱.

۶- همان ماءخذ، ص ۲۹.

۷-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ، ج اول ، ص ۲۹ و ۲۱۳، مدرس شهید نابغه ملی ایران ، دكتر علی مدرسی ، ص ۴۵ و ۴۷; مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص ۱۳۰.

۸-مدرس قهرمان آزادی ، حسین مكی ، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس ، ص ۱۲۹.

۹- مجله حوزه ، سال سوم ، شماره مسلسل ۱۶، ص ۴۲.

۱۰-یادنامه شهید مدرس ، ص ۷۴.

۱۱-مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص ۳۳.

۱۲-مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس ، ابوالفضل شكوری (مندرج در كتاب مدرس ، ج ۲. )

۱۳-یادنامه مدرس ، ص ۵۷ و ۵۸.

۱۴-مدرس ، ج اول ، ص ۲۶۸.

۱۵-دو مبارز مشروطه ، رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، ص ۲۰۶ و ۲۰۷

۱۶-تاریخ هیجده ساله آذربایجان ، كسروی ، ص ۴۸۸.

۱۷-مدرس قهرمان آزادی ، حسین مكی ، ج اول ، ص ۱۲۴ و ۱۲۵.

۱۸-همان ماءخذ، ص ۱۴۰ و ۱۴۱.

۱۹-مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص ۴۲.

۲۰-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ، ج اول ، مقدمه .

۲۱-همان ماءخذ، ص ۲۰

۲۲-متن كامل این نامه ها در كتاب مدرس قهرمان آزادی آمده است .

۲۳-مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شورای ملی ، محمد تركمان ، ج اول ، ص ۳۲۷ و ۳۲۸.

۲۴-مدرس ، بیاد تاریخ انقلاب اسلامی ، ج اول ، بخش خاطرات ، ص ۲۲۴.

۲۵-چهره حقیقی مصدق السلطنه ، دكتر حسن آیت ، ص ۴۰.

۲۶-مدرس قهرمان آزادی ، ج ۲، ص ۷۸.

۲۷-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ، ج دوم ، ص ۲۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.